همسر شهید حمید عرب نژاد از لشکر ۴۱ ثارالله:

سفره عقدمان استثنایی بود/ از نانوایی که عکس امام(ره) داشت، نان گرفت

سفره عقدمان با عکس حضرت امام (ره)منور شده بود. حس می کردم دختر خوشبختی هستم و سفره ی عقدم،‌سفره ای استثنایی است.
کد خبر: ۶۹۷۷۲
تاریخ انتشار: ۲۰ بهمن ۱۳۹۴ - ۱۲:۴۰ - 09February 2016

سفره عقدمان استثنایی بود/ از نانوایی که عکس امام(ره) داشت، نان گرفت

به گزارش دفاع پرس از کرمان، به مناست سالروز پیروزی انقلاب اسلامی، به مرور خاطراتی از شهید عبدالمهدی مغفوری، حمید عرب نژاد و محمد آرمان از لشکر ۴۱ ثارالله از دوران انقلاب، که عشق و ارادت خاصی  نسبت به امام (ره)و پیروی از ولایت فقیه داشتند می پردازیم:

شاید از اولین کسانی بود که در جمع هیأت برای نام امام (ره)صلوات میفرستاد

همه تعجب کردند، چرا مهدی صلوات فرستاد؟ از عبدالمهدی علت را پرسیدم. گفت: نام آیت الله خمینی (ره) را آوردند! سال ۵۵، اوج خفقان ستم شاهی بود. شاید از اولین کسانی بود که در جمع هیأت برای نام امام (ره)صلوات میفرستاد.

خاطره مربوط به شهید عبدالمهدی مغفوری


خرید از نانوایی مزین به عکس امام(ره)

قرار شد در مسیر، چند تا نان بخریم. اولین نانوائی نایستاد. از کنار دومین نانوایی به رغم خلوتی گذشت، سومین نانوایی را هم با نگاهش در عمق مغازه رد شدیم، نانوایی چهارم که از مسیر هم کمی دور شده بودیم، ایستاد و دو نان گرفت. وقتی تعجب مرا دید گفت: این چهارمی عکس امام (ره) را در نانوایی نصب کرده بود.

خاطره مربوط به شهید عبدالمهدی مغفوری

سفره عقدمان هم با عکس حضرت امام(ره) منور شده بود

سفره عقدمان هم با عکس حضرت امام (ره)منور شده بود. حس می کردم دختر خوشبختی هستم و سفره ی عقدم،سفره ای استثنایی است. در شرایطی که هنوز انقلاب نشده بود،بین مدعوین،عکس امام (ره)رد و بدل می شد و حال و هوایی خاص در اتاق عقد حاکم بود. در پایان مراسم هم پسر خاله ی حمید،شروع به سخنرانی کرد.

او از امام (ره)و انقلاب گفت. در این لحظه، حمید در چشمانم نگاه کرد. حس کردم همان ستاره ای که در آسمان می درخشید و سال ها گفته بودم(ستاره ی من)، در چشمان او طلوع کرده است.

خاطره مربوط به شهید حمید عربنژاد

هدایای حضرت امام(ره)

در ارتباط با مسائل سیاسی و گروه بندی هایی که شاید بعضاً ناشی از حب و بغض بود، محمد دخالت نمی کرد. وظیفه ی اصلی خود خود را دفاع و جنگیدن می دانست. سعی می کرد خود را از این موضوعات دور نگه دارد؛ اما در عین حال خود را تابع بی قید و شرط حضرت امام (ره)می دانست ودر اجرای اوامر ایشان از جان مایه می گذاشت. خود را پیرو بی چون و چرای ولایت می دانست تا حدی که می گفت: اگر حضرت امام(ره) فتوا بدهند که بچه هایتان را قربانی کنید تا اسلام زنده بماند و این انقلاب حفظ شود، من راضی هستم.

عشق عجیبی به حضرت امام(ره)  داشت. انصافاً در خط امام(ره) بود و بدون توجه به بحث های داغ محافل سیاسی که علاقمندان خاص خود را داشت، کلام امام(ره) را بدون کم و زیاد عمل می کرد و کاری به دیگران نداشت.

در عید نوروز از طرف دفتر حضرت امام (ره)می آمدند و به بچه ها عیدی می دادند. گاه سکه و گاه اسکناس. محمد همه این ها را داشت. وقتی به کیفش نگاه می کردی سکه ها و اسکناس هایی را که از سال های قبل گرفته بود تا نخورده و تمیز نگه داشته بود. می گفت: این ها هدایای امام (ره)هستند. خیلی برای من ارزش دارند و دقیق از آن ها محافظت می کرد.

خاطره مربوط به شهید محمد آرمان

نظر شما
پربیننده ها