وصیت‌نامه شهید احمد اخباریه/ زندگی زیباست وقتی که «الله» در آن باشد

شهید «احمد اخباریه» در فرازی از وصیت‌نامه خود آورده است: عزیزان! زندگی زیباست، وقتی که گناهی نباشد، وقتی دل بر درگه حق حضور داشته باشد. وقتی کار‌ها به او واگذار شود و باور به مصلحتش باشد، وقتی زخارف پست مادی و علقه آن، جایگزین عوامل حقیقت حیات نگردد. وقتی زینت حیات، آویختن قلاده عبودیت بر گردن خم نگردیده در برابر شیاطین درون و برون نباشد؛ و بالاخره زندگی زیباست وقتی که الله در آن باشد و به او اتکال شود که: «وَ مَنْ یَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُه».
کد خبر: ۷۰۳۵۴۸
تاریخ انتشار: ۱۹ آبان ۱۴۰۴ - ۰۱:۴۸ - 10November 2025

گروه ساجد دفاع‌پرس: شهید «احمد اخباریه» متولد سوم شهریور سال ۱۳۴۰، دانشجوی سال دوم دوره کاردانی در رشته عمران و خبرنگار صداوسیما بود که از سوی بسیج به جبهه‌های نبرد حق علیه باطل اعزام شد و سرانجام بیست و یکم بهمن سال ۱۳۶۱، به‌عنوان تک‌تیرانداز در رقابیه به شهادت رسید؛ پیکر مطهرش مدت‌ها در همان منطقه بر جا ماند، تا این‌که بیست و نهم بهمن سال ۱۳۶۹، پس از تفحص در گلزار شهدای خلدبرین یزد به خاک سپرده شد.

این شهید والامقام در فرازی از وصیت‌نامه خود، آورده است: عزیزان! زندگی زیباست، وقتی که گناهی نباشد، وقتی دل بر درگه حق حضور داشته باشد. وقتی کار‌ها به او واگذار شود و باور به مصلحتش باشد، وقتی زخارف پست مادی و علقه آن، جایگزین عوامل حقیقت حیات نگردد. وقتی زینت حیات، آویختن قلاده عبودیت بر گردن خم نگردیده در برابر شیاطین درون و برون نباشد؛ و بالاخره زندگی زیباست وقتی که الله در آن باشد و به او اتکال شود که: «وَ مَنْ یَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُه؛ کسی که توکل به خدا کند؛ پس او برایش کافی است]» و نیز: «وَزُخْرُفًا ۚ وَإِنْ کُلُّ ذَٰلِکَ لَمَّا مَتَاعُ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا ۚ وَالْآخِرَةُ عِنْدَ رَبِّکَ لِلْمُتَّقِینَ»؛ و این‌گونه ارزش‌ها و زیور‌ها و زخارف همه بهره دنیا و دنیاطلبان است و آخرت که نزد پروردگار توست، حال اگر به این نور عظمی (اگرچه تا هم‌اکنون که این وصیت نامه را می‌نویس، لایق نمی‌دانم و بعید می‌شمارم) نایل شدم، چند نکته را لازم به نوشتن می‌دانم.  

وصیت‌نامه شهید احمد اخباریه/ زندگی زیباست وقتی که «الله» در آن باشد و به او اتکال شود

متن کامل وصیت‌نامه شهید احمد اخباریه

بسم الله الرحمن الرحیم

اللَّهُمَّ ارْزُقْنِی شَفَاعَةَ الْحُسَیْنِ یَوْمَ الْوُرُودِ وَ ثَبِّتْ لِی قَدَمَ صِدْقٍ عِنْدَکَ مَعَ الْحُسَیْنِ وَ أَصْحَابِ الْحُسَیْنِ الَّذِینَ بَذَلُوا مَّهَجَهُمْ دُونَ الْحُسَیْنِ عَلَیهِ السَّلَام

خدایا! شفاعت امام حسین (ع) را در روز قیامت نصیبم فرما و گا‌م‌های حقیقت‌جوی مرا در درگاهت به‌همراهی حسین (ع) و یاران حسین (ع) استوار ساز؛ یارانی که خون خود را در راه او نثار کردند. شهادت می‌دهم به یگانگی خدا، رسالت حضرت محمد (ص)، ولایت ائمه‌اطهار و استمراردهنده رسالت انبیاء و مجری احکام خدا در جمهوری اسلامی ایران؛ امام خمینی.

باید وصیت کرد و به تکلیف عمل نمود؛ اما چه دارد بگوید مذنبی که به گناه خویش اعتراف دارد؟ چه دارد بگوید گمگشته دردمندی که درمانش در درونش بود و برای درمان، دارو‌های دردآفرین مصرف می‌نمود؟ چه دارد تا برای همراهیانش بگوید؛ محجوبی که تاریکی را یأس و ملجأ و نفس تاریک‌ساز را قرین خویش می‌ساخت؟ چه دارد بگوید ناتوان بیچاره‌ای که یاورش جهلش بود و باورش توانایی و بی‌نیازی؟

باید وصیت کرد و به راه خواند؛ ولی مگر می‌شود سیاهی از روشنی بگوید؟ مگر دل سیاه از راه روشن آگاه است، تا برای همدلانش از حق بگوید و به حقیقت بخواند؟ نه، تا صفحه دل نور را به‌خاطر کدر بودن نگیرد، منعکس نتواند بسازد؛ ولی شاید بتواند سیاهیش را نمایان‌تر کند.  ‌

می‌خواهم چنین کنم، می‌خواهم اکنون که اندک نوری از منبع نور (جبهه و جهاد) گرفته‌ام، به کارنامه سیاه حاصل از دل بی‌حضورم نظر دوزم و بر کاغذ مسطور سازم.

گفتم نه، تا به حق بخوانم! که نشناخته‌ام! بلکه غیر حق را که حضورم در آن لاینقطع بود و مسیر و هدفش را برای عبرت‌گیران معرفی کنم، تا شاید به غیر راهنمایی بشوند و از رهگذر «الدَّالُّ عَلَى الْخَیْرِ کَفَاعِلِهِ» [۱]، من مذنب، مایه خیری همراه با دعای خیر برای جبران مافات کسب نمایم.

عزیزان! زندگی دنیاست؛ آن‌گاه که کشت‌گاه آخرت باشد. این را علم حقیقت‌بین می‌شناسد؛ اما جهل حقیقت‌کش شَبَهَش را می‌نگارد و زخارف را بر گردن آن می‌آویزد، تا از آن دنیای دنی سازد و پیوسته در جلو چشمان، نیرنگ فریب بارد.

مرگ را تا آن‌جا که ممکن است، دیدگان را از آن محجوب می‌سازد و آن‌گاه که نمونه‌ای را دید و به خاطرش گذراند، به‌دنبال آن تصویر عفریت نابودسازی که موجودیت را می‌بلعد و در کام هولناک خویش فرو می‌برد، بر صفحه ذهن نقش می‌سازد.

عقل را، که عقلی نیست تا قضاوت کند؛ بل نفس حکمران است. دل مرا که دلی نیست تا به فطرت بخواند؛ بل سنگ است که سختی، اقتضای طبیعتش هست.  

زندگی زیباست؛ دل سلیم با آن آشناست؛ دلی که جایگاه‌ها را خوب به یاد دارد و دِین خویش را که حضور بر درگه حق است، نیک ادا می‌کند؛ اما دل سنگی کجا و حک و ضبط حضور خدا [کجا]؟!

سنگ که نقش حقیقت نمی‌پذیرد تا ثبت کند، سنگ قساوت دارد و قساوت حاصل گناهان است. قساوت ثمره بی‌توجهی و جهل و گناه است و خود زمینه معاصی دیگر؛ شک و ریا و دورویی و دورنگی و فریب و نیرنگ و تزویر را می‌سازد که مُهلک نفسند، نیات را هم خدشه‌دار می‌سازد که همین تنها برای بطلان اعمال و بلکه انحطاط انسان کافی است.

گلستان مطبوع توحید را گورستان مخروب شرک می‌سازد؛ و ولایت، باغبانی گلزار حیات و تکامل را نابود ساختن و به گور سپردن زندگی و آزادی می‌انگارد، که وقتی مهم‌ترین عوامل حیات و بقا و زیبایی زندگی نفی شود، و قلاده عبودیت الله از گردن بیرون آورده شود، و امر از خدا به خود واگذار شود، دیگر این انسان ظلوم و جهول را چه مسیری خواهد بود و چه هدفی را پی خواهد گرفت؟

خوب واضح است که مصداق «خسر الدُّنْیا و الآخرة» [۲] خواهد بود و خشم خدای را سبب خواهد شد تا آن‌که به پیامبرش بگوید: «فَذَرۡهُمۡ یَخُوضُواْ وَیَلۡعَبُواْ حَتَّىٰ یُلَٰقُواْ یَوۡمَهُمُ ٱلَّذِی یُوعَدُونَ؛ بگذارشان تا در خود باشند و سرگرم بمانند، تا روزی که در پیشگاه خدا حاضر شوند و آن‌روز، بدی‌شان وعده داده شده است [۳]».  

چه بگوید یک چنین بشری؟ و چه می‌تواند و شایسته و بایسته است که بگوید جز اقرار به محجوب بودن قلب، و نفس معیوب، و عفلی که مغلوب هوای نفس گشته، و طاعت کم و معصیت بسیار [داشته است]؟

چه چیز بهتر است که بگوید از اقرار گناهان؟

حال این بشر، زیبایی حقیقی زندگی را به بهای زخارف پست زندگی کاذب که این‌ها نتایجش بود، فروخته است و در پیشگاه خدایی که گناهان را در انظار می‌پوشاند و خود از پنهان‌ها کاملاً آگاه است و ناراحتی‌ها و سختی‌ها و مصیبت‌ها را دفع می‌کند، دست نیاز دراز کرده است و راه چاره می‌جوید.

اندک نوری که در محیط جبهه به دلش تابیده است، و متوجه عمق و وسعت سیاهی دل خویش گشته است. تنها راهی را که پیش پای خود می‌بیند، توسل به ائمه اطهار (ع) و استغفار و طلب آمرزش از خداوند و طلب بخشش از شما که حق‌الناس بر گردنش دارید، هست؛ که به رحمت حق امید دارد.

پدر و مادرم و همه پدران و مادران! برادران و همه برادرانم! خواهرم و همه خواهران! شما نیز به سهم خود برای این فرزندتان و برادرتان از الله آمرزشش را بخواهید، و مسیر و نتایج طی طریقش را که بیان کرد، بشناسید، اندیشه کنید و از تذکر منفی‌اش بهره مثبت گیرید.

عزیزان! زندگی زیباست، وقتی که گناهی نباشد، وقتی دل بر درگه حق حضور داشته باشد. وقتی کار‌ها به او واگذار شود و باور به مصلحتش باشد، وقتی زخارف پست مادی و علقه آن، جایگزین عوامل حقیقت حیات نگردد. وقتی زینت حیات، آویختن قلاده عبودیت بر گردن خم نگردیده در برابر شیاطین درون و برون نباشد؛ و بالاخره زندگی زیباست وقتی که الله در آن باشد و به او اتکال شود که: «وَ مَنْ یَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُه؛ کسی که توکل به خدا کند؛ پس او برایش کافی است [۴]» و نیز: «وَزُخْرُفًا ۚ وَإِنْ کُلُّ ذَٰلِکَ لَمَّا مَتَاعُ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا ۚ وَالْآخِرَةُ عِنْدَ رَبِّکَ لِلْمُتَّقِینَ [۵]»؛ و این‌گونه ارزش‌ها و زیور‌ها و زخارف همه بهره دنیا و دنیاطلبان است و آخرت که نزد پروردگار توست، حال اگر به این نور عظمی (اگرچه تا هم‌اکنون که این وصیت نامه را می‌نویس، لایق نمی‌دانم و بعید می‌شمارم) نایل شدم، چند نکته را لازم به نوشتن می‌دانم.  

اول: آن‌که امیدوارم برای پدر و مادر و خواهر و برادرانم آن‌چنان دنیا آسان و ارزان باشد که مالک مستقل و صاحب اختیار هر نعمت و دارایی را خدا بدانند، تا بابت پس گرفته شدن آن، اندوهی نباشد؛ و نیز هر سختی و مصیبتی را که لازمه طبیعی فروشندگان دنیاست، تحمل و بلکه راضی به مصلحت او و به طریق اولی خوشحال از موفقیت پس‌دادن امانت به صاحب اصلی از مسیر صحیح [باشند].

دوم: آن‌که مقدار پول و کتابی که هست، خود هرگونه صلاح می‌دانید، عمل کنید. منتها اگر مقداری از هر کدام را به جبهه اختصاص دهید، مناسب است.

سوم: موارد مشترکی را که در این وصیت‌نامه و وصیت‌نامه قبلی که به احتمال زیاد در تعاون سپاه یا بسیج هست و قبل از عملیات محرم نوشته‌ام، از این استفاده شود.

أللّهُمَّ اجْعَلْ مَحْیای مَحْیا مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ مَماتی مَماتَ محمّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ

فرزند و برادر شما و امانت خدا در دست شما

احمد اخباریه – ۱۳۶۱/۱۰/۳۰

[۱]: پیامبر اکرم (ص): هرکس راهنمای خیر برای دیگران باشد، در ثواب عمل وی شریک است.
[۲]: سوره حج – آیه ۱۱: «در دنیا و آخرت زیان‌دیده است».
[۳]: سوره زخرف - آیه ۸۳
[۴]: سوره طلاق – آیه ۳
[۵]: سوره زخرف – آیه ۳۵: «و عماراتشان به زر و زیور می‌آراستیم، و اینها همه متاع (پست فانی مردم) دنیاست و (نعمت‌های ابدی) آخرت نزد خدای تو مخصوص اهل تقواست».

انتهای پیام/ 113

نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار