به گزارش گروه ساجد دفاعپرس، شهید «سعید اسماعیلی» متولد سال ۱۳۴۴ از رزمندگان گردان تخریب لشکر ۳۱ عاشورا بود که هشتم خرداد سال ۱۳۶۵، بعد از بمباران پادگان شهید مهدی باکری (مقر لشکر عاشورا) توسط هواپیماهای دشمن، در حالی که بههمراه همرزمانش در حال پاکسازی و خنثی کردن بمبهای برجا مانده از بمباران بود، بهدلیل انفجار یکی از این بمبها به شهادت رسید؛ شهیدی که وصیتنامه عارفانه و پنددهندهای از او به جای مانده است.
این شهید والامقام در فرازی از وصیتنامه خود تأکید کرده است: و اما شما مردم و هموطنان عزیزم! بدانید که دنیا فقط محل امتحان و آزمایش الهی میباشد و لذایذ و بهرههای دنیوی ثباتی ندارند و بالاخره با مرگ انسان، همهچیز پایان میپذیرد؛ پس چه بهتر است که از اینها دست برداریم و به فرامین خدا و قرآن عمل نماییم و کاری نکنیم که در روز قیامت ائمهاطهار (ع) و شهدا از ما شاکی باشند.
بسم الله الرحمن الرحیم
إلهِی قَلْبِی مَحْجُوبٌ، وَنَفْسِی مَعْیُوبٌ، وَعَقْلِی مَغْلُوبٌ، وَهُوَائِی غالِبٌ، وَطاعَتِی قَلِیلٌ، وَمَعْصِیَتِی کَثِیرٌ [۱]
خدایا! بهسوی تو میآیم.
بارالها! آرزوی دیدن تو را دارم.
معبودا! همیشه خواستهام با تمام وجودم تو را عبادت کنم؛ ولی افسوس همیشه هوای نفس، چون سدی جلوی مرا گرفته و میان من و تو فاصله افکنده.
خدایا! هرچهقدر که به عمر تلف کردهام، بیشتر میاندیشم، معصیتها و لغزشهای زندگانیم بیشتر به یادم میافتد.
خدایا! یک عمر اشتباه، یک عمر معصیت و گناه و یک عمر تباهی.
خدایا! بهسوی تو میآیم؛ ولی بار سنگینی از معصیت و گناه نیز به دوش دارم. خدایا! درمانده و خجل؛ ولی امیدوارم.
خدایا! اگر رحمت و بخشش تو نبود، نمیدانم چه میشد.
خدایا! رو به درگاه تو میآورم و از نو عاجزانه میخواهم که از سر تقصیرات من بگذری.
بارالها! من از دنیا توشهای با خود همراه ندارم و فقط جانم را که آن هم امانتت بود نزدم، با خلوصنیت به راه تو فدا نمودهام.
و اما شما مردم و دوستان و آشنایان و خانواده عزیزم! بدانید که من آگاهانه در این راه قدم برداشتهام تا به ندای حسین زمان لبیک گفته و راه شهیدان را ادامه دهم. من به ندای امامم لبیک گفته و به جبهه رفتم تا با دشمنانی که با دست تجاوز به دین و مملکت و ناموسم دراز نموده، بجنگم و اگر شهادت نصیبم شد، چه بهتر؛ زیراکه شهادت مرگ نیست؛ زندگی است؛ از دنیا رستن و به خدا پیوستن است؛ و شهادت اوج کمال انسانی است؛ و شهید با شهادت خویش، از دنیای خاکی و محدود رها شده و قدم به دنیای وسیع و گسترده میگذارد.
و اما مادرم! تو که رنج بیسرپرست بودن را مدتهاست به دوش میکشی و همواره در جهت تربیت افراد خانواده سعی و کوشش نمودهای و سختیهای آن را به جان خریدهای، از تو میخواهم که مرا بهخاطر همهچیز حلال کنی. مادرم! بدان که شهادت من برایت مصیبت نیست و تو نباید بهخاطر شهادت من گریه کنی. مادرم! قدمهایت را استوار بردار که نمیخواهم تو را افسرده و غمگین ببینند و بدان که خون پسر تو رنگینتر از خون هزاران شهیدی که از صدر اسلام در راه ثبات دین خدا به خون خویش غلطان شدهاند، نیست و تو پسرت را در راه خدا دادهای و اجر و پاداشت نیز با خداست.
و شما برادران و خواهرانم و اعضای خانوادهام! همیشه سعی کنید که اعمالتان بیهدف نباشد و هر عملی را که انجام میدهید، رضایت خدا را مدنظر داشته باشید و بدانید که در این صورت، خدا نیز با شما خواهد بود. حتیالإمکان از امکاناتی که بنیاد شهید در اختیارتان قرار میدهد استفاده نکنید و بهخاطر بدیهایی که از من دیدهاید، حلالم کنید.
و اما شما دوستانم که زحمات زیادی را از جانب من تحمل نمودهاید! امیدوارم بدیهایی که از من دیدهاید، به دل نیاورده و حلالم کنید. خداوند سایه لطف و مرحمت خویش را از سر شما کن نکند و نسبت به دوستان و کمی نیز به مسائل سیاسی روز حساسیت نشان دهید.
و اما شما مردم و هموطنان عزیزم! بدانید که دنیا فقط محل امتحان و آزمایش الهی میباشد و لذایذ و بهرههای دنیوی ثباتی ندارند و بالاخره با مرگ انسان، همهچیز پایان میپذیرد؛ پس چه بهتر است که از اینها دست برداریم و به فرامین خدا و قرآن عمل نماییم و کاری نکنیم که در روز قیامت ائمهاطهار (ع) و شهدا از ما شاکی باشند. در مراسم دعا و نمازهای جمعه و جماعت فعالانه شرکت نموده و برای پیروزی رزمندگان و طول عمر امام عزیز دعا نمایید و جبههها این مکان مقدس و میعادگاه عاشقان حقیقی الله را گرم نگه دارید و بدانید که جبهه جایی است که به انسان درس خودسازی و اخلاص میدهد و در او کمالات والای انسانی را جلوهگر میسازد. جایی که انسان را تا مرحلهای پیش میبرد که مادیات و لذایذ دنیوی در نظرش پوچ و بیارزش میشوند و مثل اینکه انسان با آمدن به جبهه، تولد و زندگی تازهای را آغاز میکند و انسان با دیدن حالات جبهه، تحول و دگرگونی عظیمی در خود احساس میکند؛ تحولی که انسان را به سمت خدا پیش میبرد و سرانجام او را مهیا برای شهادت و دیدار معبودش میسازد.
همواره پشتیبان روحانیت مبارز و متعهد باشید؛ و در آخر دوباره از تمامی اشخاصی که به هر نحوی آنها را از خودم رنجاندهام، طلب عفو و بخشش میکنم. همیشه تداومبخش راه شهدا باشید و بدانید که انسان زمانی خواهد مرد؛ پس چه بهتر که این مرگش در راه خدا باشد.
والسلام.
خدایا، خدایا؛ تا انقلاب مهدی (عج)، خمینی را نگه دار.
بنده حقیر خدا و ارادتمند شما
سعید اسماعیلی – ۱۳۶۵/۲/۲۶
[۱]: فرازی از دعای صباح حضرت امیرالمؤمنین (ع) - خدای من، دلم در پردههای ظلمت پوشیده شده و جانم دچار کاستی گشته و عقلم شکست خورده هوای نفسم شده و هوای نفسم بر من چیره گشته و طاعتم اندک و نافرمانیم بسیار...
انتهای پیام/ 113