به گزارش خبرنگار حماسه و جهاد دفاعپرس، وضعیت امروز کشور لبنان و شیعیان آن تفاوتی اساسی با وضعیت لبنان و شیعیانش نسبت به قبل از پیروزی انقلاب اسلامی دارد. تغییراتی که با روشنبینی مرجع تقلید بزرگ شیعیان آیت الله «سید حسین بروجردی» و فرستادن امام موسی صدر به لبنان شروع شد و با تلاشهای بیوقفه امام «موسی صدر» و شهید «مصطفی چمران» و با همت و ایمان مثالزدنی شیعیان لبنان به ثبات و استقلال لبنان و شرافت و کرامت شیعیان این کشور انجامید.
بدون شک برای ایجاد این استقلال و شرافت و کرامت خون همه شهدای حزبالله و به ویژه مجاهدان برجسته آن نقشی مهم و اساسی داشته و دارد. ما در این فرصت ضمن نگاهی تاریخی به وضعیت لبنان قبل از تشکیل سازمان حزب الله به نقش شهدای شاخص این گروه در ایجاد شرافت و کرامت برای کل مردم کشور لبنان، بلکه همه مسلمانان و آزادگان جهان اشاره داشتهایم.
امام موسی صدر
** روزگار محرومیت و قفر
تا حدود چهار دهه پیش کشور لبنان یکی از بیثباتترین کشورهای منطقه غرب آسیا بود. کشوری که بخشهایی از خاک آن در اشغال صهیونیستهای غاصب بود. جنگ داخلی و کشتار و فقر به عنوان میراث به جامانده از دوران استعمار در آن بیداد میکرد و مردمانش را بعد از جنگ جهانی دوم بیش از سه دهه درگیر کرده بود. شرایط سالهای قبل از پیروزی انقلاب اسلامی را در لبنان میتوان با مراجعه به یادداشتهای شهید چمران در کتاب «لبنان» به وضوح دید. حتی در لابهلای خاطرات مبارزان ایرانی سفر کرده به لبنان هم در آن سالها وضعیت بغرنج این کشور شرح داده شده است.
شهید مصطفی چمران
به طور مثال آقای روحالله میرزایی از مبارزان قبل از پیروزی انقلاب اسلامی که در سال ۵۶ سفری به لبنان داشته است، درباره لبنان آن روزگار در کتاب خاطراتش عنوان میدارد که «در سال ۵۶ که به لبنان سفر کردم با توطئه آمریکا و اسراییل و فرانسه جنگ داخلی، لبنان را تبدیل به خرابه کرده بود. گروههای لبنانی با تفرقهافکنی دشمنان بیرونی همدیگر را میکشتند؛ بدترین وضعیت هم مربوط به شیعیان بود. شیعیان لبنان از بقیه محرومتر و فقیرتر بودند و بیشتر از بقیه گروههای لبنانی کشته میدادند.
موقع ورود به بیروت از تصاویری که از جلوی چشمانمان رد میشد، شوکه بودیم. شهر یک خرانه به تمام معنا بود. ساختمانها فروافتاده و ویران، قیافهها وحشتزده، سر هر خیابان سنگرهای ساخته شده از کیسههای شنی، مسلسلها و تانکها در خیابان، وجود انبوهی از زبانه در سرگذرها که از نبود بهداشت عمومی و شهری حکایت داشت. از دکتر چمران درباره این گروهها و حزبها سوال کردم که دکتر شروع کرد به شکل دقیق توضیح دادن در موردشان. دکتر برایم تشریح کرد که فلان شعارها برای حزب «احرار» است. آنها مسلمان بودند و نماینده فئودالیسم در لبنان. رهبر حزبش یک ملاک قدیمی بود که هم از اسراییل پول میگرفت، هم از شاه ایران. اعضای این حزب همه مزدور بودند.
نماد حزب کتائب لبنان
دکتر در ادامه توضیح داد که فلان شعار هم برای حزب «کتائب» است. آنها مسیحی بودند و خودشان را وارث سرداران صلیبیون میدانستند! به گفته دکتر، حزب کتائب چهل هزار نیروی مسلح داشت و با پول و اسلحهای که از اسرائیل و آمریکا میگرفتند، هدفی جز نابود کردن مسلمانان نداشتند. همچنین دکتر توضیح داد شعارهایی که با امضای گروه «مرابطون» است مربوط به گروهی با تفکر «پانعربیسم» است. اینها قبلا جزء حزب ناصریون بودند، اما بعد انشعاب میکنند و به «ناصریون مستقلون» معروف میشوند. بعد هم که نام گروهشان را به «مرابطون» تغییر میدهند.
حتی به گفته دکتر، فلسطینیهای آواره شده در لبنان هم در قالب احزاب مختلف مثل «جبهة دیمقراطیه»، «الفتح» و ... مجتمع بودند. شیعیان هم در قالب یک سازمان با نام «حرکة المحرومین» فعالیت میکردند و شاخه نظامی آنها «امل» نام داشت.
نماد «حرکة المحرومین»
** شهید شیخ «راغب حرب»
بعد از انسجام تقریبی شیعیان لبنان به دست امام موسی صدر، با تشویق و هدایت ایشان گروهی از جوانان لبنانی برای کسب علوم دینی راهی نجف اشرف شدند. یکی از این افراد «شیخ راغب حرب» بود. شیخ متولد سال ۱۳۳۲ خورشیدی در روستای «جبشیت» واقع در جنوب بیروت بود. او زمانی که امام موسی صدر به نمایندگی از آیتالله بروجردی به لبنان وارد شد، تنها شش سال داشت. منزل پدری شیخ همیشه محل رفت و آمد افراد مذهبی و علما بود، برای همین از کودکی به خواندن دروس دینی علاقهمند شد.
شهید شیخ «راغب حرب»
شیخ در سال ۱۳۴۸ خورشیدی برای تحصیل علوم دینی به بیروت رفت و در آنجا بود که جذب تفکر و منش امام موسی صدر شد. مدتی بعد برای پیمودن مراتب بالاتر علمی و دینی راهی نجف اشرف شد. در حوزه علمیه نجف به کلاس درس امام خمینی (ره) راه پیدا کرد و از همانجا هم بود که بیش از پیش انگیزه مبارزه اسلامی را با اشغالگران صهیونیست و استعمارگران پیدا کرد. وی بعد از بازگشت به لبنان ابتدا با تاسیس یک خیریه به نام خیریه «حضرت زینب (س) لبنان» شروع به خدمترسانی به فقرا و محرومین کشورش کرد. سپس با تاسیس «جمعیة بیتالمال المسلمین» اقدام به توزیع مناسب اقلام و امکانات میان مردم بر اساس عدالت کرد.
شیخ «راغب حرب» در کنار فعالیتهای خیریهای، مبارزه با صهیونیستها را هم دنبال میکرد. وی جزو موسسان سازمان حزبالله لبنان بود و با سخنرانیهای خود، شیعیان لبنان را به بیعت با امام خمینی (ره) فرا میخواند؛ فعالیتهای مبارزاتی این مجاهد نستوه موجب شد جوانان زیادی از میان شیعیان جذب سازمان حزبالله شوند. اقدامی که باعث حساسیت دشمنان صهیونیستی شد و در نهایت سبب شد اسراییل او را در تاریخ ۱۷ اسفند سال ۱۳۶۲ خورشیدی، هنگام بازگشت از مسجد به منزل، به وسیله مزدورانش ترور کند و به شهادت برساند.
** شهید «سید عباس موسوی»
دومین دبیر کل سازمان حزبالله حجتالاسلام والمسلمین «سید عباس موسوی» نام داشت. وی سال ۱۳۳۱ خورشیدی در شهرک «نبی شیت» در نزدیکی «بعلبک» لبنان به دنیا آمد. تحصیلات ابتدایی را در محل تولد خود به اتمام رساند و برای تحصیل در مقطع دبیرستان راهی شهر «صور» شد. در شهر صور و در حالی که ۱۴ ساله بود با امام موسی صدر آشنا شد. این آشنایی موجب شیفتگی وی نسبت به رهبر شیعیان لبنان شد و مدتی بعد با تشویق امام موسی صدر تحصیل علوم دینی را در مدرسه «معهد الدراسات الاسلامیه» آغاز کرد. یک سال در این مدرسه دینی درس خواند، اما از آنجا که به دنبال کسب علوم بیشتری بود، راهی نجف اشرف شد.
شهید «سید عباس موسوی»
در نجف با نامهای که امام موسی صدر به آیتالله «سید محمدباقر صدر» نوشته بود، ابتدا به حلقه درس ایشان وارد شد. سپس محضر علمی آیتالله «سید ابوالقاسم خویی» و امام خمینی (ره) را درک کرد. آشنایی با اندیشههای انقلابی آیتالله صدر و امام خمینی (ره) تاثیر عمیقی بر شخصیت «سید عباس موسوی» گذاشت و موجب شد حتی همراه با استادش در عراق مبارزه با حزب بعث را شروع کند. این مبارزات دردسرهای زیادی برای وی در عراق ایجاد کرد و تا سال ۱۳۵۸ خورشیدی که به لبنان بازگشت، آزار فراوانی را از سوی حزب بعث عراق و استخبارات این کشور تحمل کرد.
از آنجا که در زمان بازگشت «سید عباس موسوی» به لبنان، امام موسی صدر ربوده شده بود و از سرنوشت او خبری نبود و همچنین دکتر مصطفی چمران هم بعد از پیروزی انقلاب اسلامی به ایران بازگشته بود، لازم بود که علمایی، چون شیخ «راغب حرب» و «سید عباس موسوی» رهبری شیعیان را به عهده بگیرند. به همین علت «سید عباس موسوی» در شهر بعلبک، مدرسه «امام منتظر (عج)» را برای پسرها و همسرش حوزه علمیهای را به نام «الزهرا (س)» برای بانوان تاسیس کردند. دیگر این که وی با تاسیس نهادی به نام «تجمع علماءالمسلمین» ارتباطگیری با علمای اهل سنت لبنان را آغاز کرد و بعد از چند سال توانست میان علمای شیعه و سنی وحدت خوبی ایجاد کند.
«صبحی طفیلی»، دبیرکل برکنار شده حزبالله لبنان
دو سال و نیم بعد از بازگشت «سید عباس» به لبنان هجوم گسترده ارتش اسراییل به جنوب این کشور آغاز شد. به همین دلیل وی به همراه تعدادی از جوانان انقلابی لبنان در دره «بقاع» پایه شکلگیری سازمان حزبالله لبنان را برای جنگ با صهیونیستها بنیان گذاشت. به این صورت مبارزه مسلحانه و چریکی حزبالله با صهیونیستها آغاز شد. سید عباس موسوی بعد از مدتی که انتقادها به اولین دبیرکل حزبالله یعنی «صبحی طفیلی» زیاد شد، از سوی اعضای سازمان به عنوان دبیرکل انتخاب شد. مدیریت سید عباس در حزبالله موجب تربیت جوانانی انقلابی با بصیرت و متبحر در جنگ شد؛ جوانانی، چون «سید حسن نصرالله» و «عماد فایز مغنیه».
اخلاص و مدیریت او در طول بیش از ۱۰ سال، حزبالله لبنان را قوی کرد تا این که در تاریخ ۲۷ بهمن سال ۱۳۷۰ خورشیدی زمانی که «سید عباس موسوی» به همراه فرزند و همسرش در حال بازگشت از مراسم سالگرد شهادت شیخ «راغب حرب» بود، با حمله هوایی اسراییل مورد هدف قرار گرفت و همگی به شهادت رسیدند.
** شهید «عماد فایز مغنیه»
«عماد مغنیه» معروف به «حاج رضوان» در سال ۱۳۴۱ خورشیدی در شهر «صور» لبنان به دنیا آمد. هنوز کودک بود که خانوادهاش از صور به «ضاحیه جنوبی» لبنان مهاجرت کردند. عماد و برادرانش «جهاد» و «فواد» که بعدها هر دو به شهادت رسیدند تحصیلات ابتدایی و دبیرستانی خود را در بیروت به پایان رساندند. بعد از آن عماد در دانشگاه آمریکایی بیروت پذیرفته شد و تحصیل خود را در این دانشگاه آغاز کرد. در همان دوره دانشجویی به نیروی ۱۷ شاخه نظامی جنبش آزادی فلسطین پیوست و فعالیتهای جهادیاش را شروع کرد.
شهید «عماد فایز مغنیه»
بعد از مدتی که جنوب لبنان محل جولان صهیونیستها شد، به جنبش «امل» پیوست در آنجا با «سید حسن نصرالله» آشنا شد و کمی بعد با انتقال «سید حسن نصرالله» به سازمان حزب الله او هم به این حزب منتقل شد و فرماندهی محافظت از مقامات بلندپایه حزبالله را به عهده گرفت. از این مقطع بود که نبوغ نظامی او برای ردههای بالای حزبالله شناخته شد. به این شکل در مبارزات حزبالله برای آزادسازی جنوب لبنان نقشآفرینی کرد. حتی در تابستان ۱۳۸۴ خورشیدی رهبری عملیات موفق «ربودن دو نظامی اسراییل» را به عهده داشت. دو سال بعد از آن هم عماد مغنیه در جنگ ۳۳ روزه از فرماندهان موفقی بود که دنیا را شگفتزده کرد.
ضربات مهلکی که عماد مغنیه در سالهای قبل و در جریان جنگ ۳۳ روزه به اسراییل وارد کرده بود، موجب شد اسراییل در تاریخ ۲۷ بهمن ۱۳۸۶ خورشیدی با بمبگذاری خودرویش در دمشق، او را به شهادت برساند.
** شهید سمیر قنطار
«سمیر قنطار» در سال ۱۳۴۱ خورشیدی در روستای «غبیه» در نزدیکی بیروت و در خانوادهای «دروزی» اهل سنت به دنیا آمد. تحصیلات ابتدایی را در روستای خود تمام کرد و در دوره دبیرستان به همراه چند تن از دوستانش به جبهه آزادیبخش فلسطین پیوست و مبارزه با صهیونیستها را در سن ۱۴ سالگی آغاز کرد؛ اما در جریان عملیاتی در منطقه «بیسان» در مرز اردن و فلسطین اشغالی، علیه نظامیان صهیونیست توسط دستگاه اطلاعاتی اردن دستگیر و نزدیک یک سال به زندان افتاد.
شهید سمیر قنطار
«سمیر قنطار» اندکی بعد از آزادی و این بار در سن ۱۶ سالگی به همراه چند نوجوان دیگر در شهر «نهاریا» نزدیک مرز لبنان با فلسطین اشغالی، اقدام به انجام عملیاتی کرد که طی آن دوستانش شهید شدند و خودش توسط صهیونیستها دستگیر و بعد از محاکمه توسط اسراییلیها به ۴۷ سال زندان محکوم شد. او ۳۰ سال از عمر خود را در زندانهای رژیم صهیونیستی گذراند و جالب است که در آن سالها با خواندن نهجالبلاغه شیعه شد، اما دو سال بعد از جنگ ۳۳ روزه، در حالی که سه دهه از زندانی بودنش در رژیم اسراییل میگذشت همراه با چهار عضو حزبالله با دو جنازه سربازان اسراییلی معاوضه شد و به این شکل به عنوان یک قهرمان ملی به وطن بازگشت.
«قنطار» در بهمن سال ۱۳۸۷ خورشیدی به ایران سفر کرد و در آن سفر با رهبر معظم انقلاب اسلامی دیدار داشت، اما با شروع ماجرای سوریه و فعالیت تکفیریها در آن کشور، خود را برای مبارزه به سوریه رساند و فصل جدیدی از مبارزات خود را علیه جریان تکفیریِ مورد حمایت غرب و اسراییل آغاز کرد. در نهایت نیز در سال ۱۳۹۴ خورشیدی بر اثر حمله موشکی اسراییل در «جرمانا» در نزدیکی دمشق به شهادت رسید.
** شهید «فواد شکر»
«فواد شکر» از فرماندهان نظامی ارشد حزبالله لبنان بود که علاوه بر برخورداری از سابقه طولانی در جنگ با صهیونیستها، مشاور «سید حسن نصرالله» و از مسئولان نظارتکننده بر ساخت موشکهای هدایتشونده نیز بود. «فواد شکر» معروف به «حاج محسن» در سال ۱۳۴۰ خورشیدی در شهرک «نبی شیت» در «بعلبک» واقع در شرق لبنان به دنیا آمد. از جوانی به بخش نظامی سازمان حزبالله پیوست و در مبارزه با صهیونیستها فراز و نشیب بسیاری را طی کرد.
شهید «فواد شکر»
حاج محسن البته سوابق درخشانی در دفاع از ملت مظلوم مسلمان بوسنی و هرزگووین داشت و به مدت سه سال نیز مسئول ساماندهی و مدیریت نیروهای نظامی لبنانی اعزامی به بوسنی برای جنگ با صربهای جنایتکار بود. او بعد از شروع طوفانالاقصی از فرماندهانی بود که نقش مهمی در دفاع از ملت مظلوم غزه و جنگ با اسراییل غاصب ایفا کرد و در نهایت با حمله هوایی صهیونیستها به محل سکونتش در ضاحیه بیروت، در تاریخ ۹ مرداد سال ۱۴۰۳ خورشیدی به شهادت رسید.
** شهید «ابراهیم محمد عقیل»
«ابراهیم محمد عقیل» معروف به «حاج عبدالقادر» در سال ۱۳۴۱ خورشیدی در شهرک «بِدنایل» واقع در منطقه «بقاع» به دنیا آمد. از جوانی به حزبالله لبنان پیوست و مبارزه و جهاد را علیه صهیونیستهای غاصب شروع کرد و به ویژه در جنگ ۳۳ روزه افتخارات بسیاری آفرید. او یکی از مغزهای متفکر حزبالله در زمینه طراحی و اجرای عملیاتهای نظامی شناخته میشد. عقیل به عنوان یکی از اعضای بلندپایه حزبالله در جلسات مهم راهبردی این سازمان شرکت داشت و در بسیاری از تصمیمگیریهای مهم موثر بود. یکی از ویژگیهای برجسته او تواناییاش در مدیریت عملیاتهای پیچیده نظامی بود که به موفقیتهای مهمی برای حزبالله منجر شد.
شهید «ابراهیم محمد عقیل»
ابراهیم عقیل از شروع طوفانالاقصی طراح و ناظر عملیاتهای یگان حاج رضوان علیه صهیونیستها بود تا اینکه در تاریخ ۳۱ شهریور ۱۴۰۳ خورشیدی در حمله موشکی اسراییل به شهادت رسید.
** شهید «سید حسن نصرالله»
سید حسن نصرالله، ۸ شهریور ۱۳۳۹ یا ۱۳۴۱ خورشیدی در یکی از محلههای شرق بیروت به دنیا آمد. پدرش «سید عبدالکریم» و مادرش «نهدیه صفیالدین» اهل روستای «البازوریه» از توابع «صور» در جنوب لبنان بودند که به بیروت مهاجرت کرده بودند. در برخی منابع گفته شده وی در بازوریه متولد شده است. سید حسن دارای سه برادر و پنج خواهر و فرزند بزرگ خانواده است. او در نوجوانی به همراه برادرانش در مغازه بقالی پدرش کار میکرد. وی دوره ابتدایی را در مدرسه «النجاح» در منطقه «التربویه» گذراند و با آغاز جنگهای داخلی لبنان در آوریل ۱۹۷۵م/۱۳۵۴ خورشیدی همراه خانواده به روستای بازوریه رفت و تحصیلات دبیرستان خود را در شهر صور ادامه داد.
سید حسن، به گفته خودش، از کودکی به حوزه علمیه و روحانیت علاقه داشت اما پدر و مادرش مخالف بودند. او در ۱۹۷۶م/۱۳۵۵خورشیدی با تشویق «سید محمد غروی» امام جمعه شهر صور و از شاگردان «سید محمدباقر صدر»، برای فراگیری علوم دینی به نجف اشرف رفت. سید محمد طی نامهای، سید حسن را به آیتالله صدر معرفی کرد. صدر نیز سید عباس موسوی را برای نظارت به وضعیت علمی و تأمین نیازهای سید حسن نصرالله گماشت. سید حسن در سال ۱۳۵۷خورشیدی دروس مقدماتی حوزه را به پایان رساند و پس از دو سال اقامت در نجف، به دلیل فشارهای حزب بعث عراق، به لبنان بازگشت.
او در سال ۱۹۷۹م/۱۳۵۷ خورشیدی در مدرسه امام منتظر در بعلبک، دروس حوزوی خود را ادامه داد و همزمان به تدریس نیز مشغول شد. در سال ۱۹۸۹م/۱۳۶۷خورشیدی یا ۱۹۹۰م/۱۳۶۸ و ۱۳۶۹ خورشیدی به مدت یک سال برای تحصیل علوم دینی به قم سفر و در درس آیات «سید محمود هاشمی»، «سید کاظم حائری» و «محمد فاضل لنکرانی» شرکت کرد. دلیل بازگشت نصرالله از قم به لبنان را شایعاتی مبنی بر تشدید اختلافات حزبالله با جنبش امل دانستهاند. نصرالله در کنار تحصیلاتش، آموزشهای مختلف نظامی و دورههای چریکی را نیز پشتسر گذاشت.
سید حسن نصرالله در سال ۱۹۷۸م در ۱۸ سالگی با «فاطمه یاسین» ازدواج کرد که حاصل آن سه پسر به نامهای «محمدهادی»، «محمدجواد» و «محمدعلی» و یک دختر به نام «زینب» بود. سید محمدهادی فرزند بزرگ او، در ۱۲ سپتامبر ۱۹۹۷م/۲۲ شهریور ۱۳۷۶ خورشیدی در درگیری با نیروهای اسرائیل در جنوب لبنان به شهادت رسید. جنازه وی به دست صهیونیستها افتاد و یک سال بعد در عملیات تبادل میان اسرائیل و حزبالله به لبنان بازگردانده شد.
پیام تسلیت آیتالله خامنهای، رهبر انقلاب اسلامی ایران
مجاهد کبیر، پرچمدار مقاومت در منطقه، عالم بافضیلت دینی، و رهبر مدبر سیاسی، جناب سید حسن نصرالله رضواناللهعلیه، در حوادث دیشب لبنان به فیض شهادت نائل آمد و به ملکوت پرواز کرد.
سید عزیز مقاومت پاداش دهها سال جهاد فی سبیل الله و دشواریهای آن را در خلال یک پیکار مقدس دریافت کرد. فیض شهادت پس از اینهمه مجاهدت حق مسلّم او بود. دنیای اسلام، شخصیتی باعظمت را و جبههی مقاومت پرچمداری برجسته را، و حزب الله لبنان رهبری کمنظیر را از دست داد، ولی برکات تدبیر و جهاد چند ده سالهی او هرگز از دست نخواهد رفت.
سیّد مقاومت، یک شخص نبود، یک راه و یک مکتب بود، و این راه همچنان ادامه خواهد یافت. خون شهید سید عباس موسوی بر زمین نماند، خون شهید سید حسن هم بر زمین نخواهد ماند.
سید حسن نصرالله، روز جمعه ۶ مهر سال ۱۴۰۳ خورشیدی/ ۲۷ سپتامبر ۲۰۲۴م در پی بمباران منطقه شیعهنشین ضاحیه در جنوب بیروت توسط رژیم صهیونیستی به شهادت رسید. شبکه الجزیره به نقل از رسانههای اسرائیلی گفته است، رژیم صهیونیستی در این بمباران حدود ۸۵ بمب سنگرشکن یک یا دو تنی استفاده کرد؛ در حالی که کنوانسیون ژنو استفاده از چنین بمبهایی را ممنوع اعلام کرده است. براساس گزارش خبرگزاریها، پیکر نصرالله سالم بوده و علت مرگ او شوک یا ضربه ناشی از انفجار یا استنشاق گازهای سمی ناشی از بمباران اعلام شده است.
** شهید شیخ «نبیل قاووق»
یکی از اعضای برجسته حزبالله لبنان بود که در حادثه هفتم مهر سال جاری (واقعه شهادت سید حسن نصرالله) شهید شد، شیخ «نبیل قاووق» بود. او به مدت ۱۴ سال نائب رئیس شورای اجرایی حزبالله بود. این روحانی مبارز که سالهای طولانی از عمر ۶۰ ساله اش را در جنگ با صهیونیستها گذراند؛ توسط وزارت خزانهداری آمریکا تحریم شده بود. او مزد سالها مجاهدتش را با شهادت در کنار یار همیشگیاش سید حسن نصرالله گرفت.
شهید شیخ «نبیل قاووق»
** شهید «سید هاشم صفیالدین»
سید هاشم صفیالدین (۱۹۶۴-۲۰۲۴م)، از رهبران حزبالله لبنان و رئیس شورای اجرایی آن بود. ارتش اسرائیل در خلال حمله به لبنان، در ۱۲ مهر ۱۴۰۳ خورشیدی او را ترور کرد. سید هاشم صفیالدین رئیس شورای اجرایی حزبالله لبنان بود. از او بهعنوان نفر دوم حزبالله و جانشین سید حسن نصرالله یاد میشد. صفیالدین از زمان تأسیس حزبالله لبنان در سال ۱۹۸۲م عضو این حزب بوده و از سال ۱۹۹۴م، ریاست شورای اجرایی حزبالله را بر عهده داشت، از اینرو بر فعالیتهای اقتصادی و اجتماعی حزبالله نظارت میکرد.
وی در سال ۲۰۱۷م/۱۳۹۶ خورشیدی در فهرست تروریستی ایالات متحده آمریکا و عربستان قرار گرفت. صفیالدین نسبت خانوادگی با سید حسن نصرالله داشت. او مدت زیادی در سیاست لبنان ناشناخته بود تا اینکه به دلیل تدابیر امنیتی برای سید حسن نصرالله، بهعنوان نماینده دبیرکل در مراسمهای حزب، از جمله در تشییع جنازه شهدای مقاومت ظاهر میشد. سید رضا، پسر سید هاشم داماد حاج قاسم سلیمانی است. برادر او عبدالله صفیالدین نیز نماینده حزبالله در ایران است.
شهید «سید هاشم صفیالدین»
سید هاشم صفیالدین در سال ۱۹۶۴م در منطقه دیر قانونالنهر در جنوب لبنان و در خانوادهای پرنفوذ و مشهور به دنیا آمد. وی در جوانی برای تحصیلات علوم حوزوی به قم رفت. صفیالدین پیش از رفتن به قم برای تحصیل علوم دینی، با دختر «سید محمدعلی امین» از اعضای مجلس اعلای اسلامی شیعیان لبنان ازدواج کرد. پس از شهادت سید حسن نصرالله در تاریخ ۶ مهر ۱۴۰۳ خورشیدی، برخی خبرگزاریها، سید هاشم را دبیرکل جدید حزبالله معرفی میکردند، اما حزبالله این خبر را تکذیب کرده بود.
ارتش اسرائیل، از ترور صفیالدین در سوم اکتبر ۲۰۲۴م/۱۲ مهر سال ۱۴۰۳ خورشیدی در حمله اسرائیل به ضاحیه بیروت خبر داد. رسانهها از کشف پیکر او در اول آبان ۱۴۰۳ خبر داد و حزبالله در دوم آبان شهادتش را رسماً اعلام کرد. علت تأخیر در اعلام خبر شهادت صفیالدین، اطلاع نداشتن از وضعیت او به دلیل هدف قراردادن تیمهای امدادی اعزامی به محل ترورش توسط ارتش اسرائیل ذکر شده است. حضرت امام خامنهای، رهبر معظم انقلاب اسلامی، در پیام تسلیت خود، صفیالدین را مجاهد، رشید، فداکار و از برجستهترین رهبران حزبالله خواندند.
صفیالدین در دوره تحصیل در قم از تفکر سیاسی پیرامون نظریه ولایت فقیه که توسط امام خمینی (ره) مطرح شده بود، تأثیر پذیرفت. وی در یکی از کتابهای خود به این نظریه پرداخته است. وی پیرامون حمله اسرائیل به نوار غزه معتقد است که مسلمانان بهصورت عام و عالمان به صورت خاص مسئول دفاع از مستضعفان هستند. از نگاه او اگر عالمان و فقیهان در داشتههای خود مطلبی که آنها را ملزم به دفاع از مردم غزه کند، پیدا نکردند باید بدانند که علم آنها ارتباطی با اسلام ندارد.
انتهای پیام/ 112