پیتر وان بورن:

برای مسئله داعش راه حل وجود دارد

آمریکا ادعا می کند که بین 10 تا 25 هزار نفر از جنگجویان داعش را کشته است که رقم بسیار بزرگی است، اما حتی اگر این ادعا درست باشد (که جای تردید دارد) در بهترین حالت در هر یک از بمباران ها تنها دو نفر از آدم بدها کشته شده اند.
کد خبر: ۷۰۷۱۷
تاریخ انتشار: ۲۷ بهمن ۱۳۹۴ - ۱۲:۳۴ - 16February 2016

برای مسئله داعش راه حل وجود دارد

به گزارش گروه سایر رسانه های دفاع پرس، تصور کنید در جلسه ای راهبردی با نامزد ریاست جمهوری انتخابی تان حضور یافته اید و او به شما می گوید: «برایم طرحی تهیه کن وبگو که با داعش چه باید کرد!» جواب شما چیست؟

شما باید کارتان را با یک بازنگری جامع از آنچه که در طول 14 سال و خرده ای گذشته انجام شده و عدم کارآیی خود را نشان داده شروع کنید. اقدامات آمریکا علیه تروریسم- داعش فقط تازه ترین جلوه آن است- در مقیاسی بسیار بزرگ به شکست مفتضحانه انجامیده اند، با این حال همچنان برای نامزدهای ریاست جمهوری فعلی ما جذابیت فوق العاده ای دارند.

چرا اقدامات شکست خورده همچنان جذابیت دارند؟ یکی از دلایل چنین جذابیتی این است که اکثریت آمریکاییان معتقدند بمباران ها و هواپیماهای بی سرنشین، جراحی هایی هستند که تعداد زیادی از آدم بدها را می کشد نه تعداد قابل توجهی از افراد بی گناه را و در این روند هیچ یک از آمریکاییان هم اصلا کشته نمی شوند.

از آغاز عملیات هوایی جاری علیه داعش در ژوئن 2014، آمریکا و شرکای ائتلافش 9041 سورتی پرواز در عراق و 3082 سورتی در سوریه انجام داده اند. آمریکا ادعا می کند که بین 10 تا 25 هزار نفر از جنگجویان داعش را کشته است که رقم بسیار بزرگی است، اما حتی اگر این ادعا درست باشد (که جای تردید دارد) در بهترین حالت در هر یک از بمباران ها تنها دو نفر از آدم بدها  کشته شده اند. در ارتباط با چنین مسئله ای اصلا رقم زیادی نیست ولی –  همانطور که مقامات دولت اوباما غالبا تاکید می کنند- این«جنگی طولانی» است. سیا برآورد می کند که داعش در سال 2014 احتمالا 20 تا 30 هزار جنگجوی آماده به رزم داشته است. بنابراین تاکنون باید بین یک سوم تا کل آنان از بین رفته باشند که روشن است چنین نیست، چرا که برآوردهای اخیر، تعداد جنگجویان دولت اسلامی را در ابتدای سال 2016 همچنان 20 تا 30 هزار نفر تخمین زده اند.

در مورد تصرف شهرها چه؟آمریکا و شرکایش درمورد تصرف شهرها تاکنون چند جور بازی کرده اند. نیروهای آمریکایی که در سال 2003 مدعی تصرف رمادی مرکز استان الانبار عراق شده بودند، شاهد آن بودند که ارتش عراق که آمریکایی ها آن را آموزش داده بودند در می 2015 آن را به داعش واگذار کردند و نیروهای عملیات های ویژه عراق، در انتهای سال 2015  این شهر را بازپس گرفتند (در حالی که تقریبا به طور کامل تخریب شده بود). همانطور که یکی از صاحبنظران اشاره کرده، نابودی و هزینه بازسازی شهر رمادی «این پیروزی را به بدترین احساس ممکن تبدیل می کند.»

در «موفقیت های» مشابه وقتی موضوع خلاص  شدن جهان از شر مستبدان اهریمن صفت در میان بود- چه این مستبد صدام حسین عراقی باشد و چه معمر قذافی لیبی- فقط باید شاهد سال ها بازخوردهای پس از آن می بودید. همین مسئله در مورد مغزهای متفکر تروریستی از جمله اسامه بن لادن و انوار الاواکی صدق می کند، همچنین درمورد مغزهای متفکر کوچک تر(مثل جان جهادی در سوریه). در این صورت فقط باید ایستاد و شاهد بود که کسان دیگری سر برمی آورند وتشکیلات  تروریستی گسترش می یابد. خلاصه کل این روند در طول 14 سال ، خلق دولت های ناکام و فضاهای بدون حاکمیت بیشتر بوده است.

اگر نامزد انتخاباتی شما بخواهد نظرتان را در این باره بگویید که کدام یک از این سیاست ها کارآیی نداشته اند، پاسخ ساده است: همه آنها.

تروریسم چه اندازه برای آمریکاییان خطرناک است؟

برای آنکه برای نامزد انتخاباتی مورد علاقه تان استدلال بیاورید که چرا این سیاست ها «کارآیی» نداشته اند، باید یک ارزیابی سنجیده را از اثرات واقعی تروریسم بر آمریکا به منظور پاسخ دادن به این سئوال نیز انجام دهید که دقیقا چرا ما در جنگی در این مقیاس درگیر شدیم؟

 اقناع کردن جامعه همواره رعب زده شده آمریکا نسبت به واقعیت وضعیتی که با آن روبه رو هستیم کاردشواری است. از 11 سپتامبر به این سو، تنها 38 آمریکایی به دست تروریست های اسلامی یا افراد معترف به تاثیرپذیری از افراط گرایی اسلامی یا داعش یا القاعده جان خود را از دست داده اند. در واقع حتی اگر این رقم را دو یا سه برابر هم که کنید باز هم با موارد تراژیک اما غیرقابل انکار مرگ در اثر سقوط سطل بر سر افراد برابری می کند. برای آنکه دورنمای بهتری پیدا کنید، مقایسه دلخواهتان را انتخاب کنید: شمار آمریکاییانی که پس از 11 سپتامبر با اسلحه به قتل رسیده اند بیشتر از 400 هزار نفر یا در تصادفات رانندگی به علت مستی تنها در سال 2012 به قتل رسیده اند بیشتر از 10 هزار نفراست.

بر سر ما منت می گذارند که چگونه تمهیدات امنیتی به کار گرفته شده در فرودگاه ها و جاهای دیگر، ما را از چه تعداد حمله نجات داده اند. در آزمایشی که اخیرا دفتر بازرسی کل خود سازمان امینت داخلی انجام داده، نشان داده شده که 95 درصد اقلام قاچاق شده از جمله سلاح و مواد منفجره بدون آنکه دستگاه های اسکنر فرودگاه ها آنها را شناسایی کنند، از زیر آنها رد می شوند. آیا ممکن است برخلاف آنچه که نامزدهای ریاست جمهوری در نمایش انتخاباتی شان دوست دارند تصویر کنند، اصولا آنقدر آدم بد در کشور وجود نداشته باشد که هدفشان ساقط کردن کشورمان باشد ؟

نگاهی به نظارت های فراگیر و ناقض قانون اساسی اداره امنیت ملی بیندازید. این سازمان چگونه  علیه بمبگذاری بوستون یا حملات سن برناردینو عمل کرده است؟ هیچ مدرکی وجود ندارد که این سازمان حتی یک نقشه تروریستی واقعی علیه این کشور را برملا کرده باشد. خطرتروریسم در ایالات متحده، از خطر یک ترس به دقت نهادینه شده بسیار کمتر است.

جهان واقعی را به نامزد انتخاباتی تان معرفی کنید

تا حالا باید توجه نامزد انتخاباتی تان را به خودتان جلب کرده باشید. اکنون زمان آن است که به او یادآوری کنید که راهبرد جنگ واشنگتن با ترور تاکنون دست کم یک تریلیون و 600 میلیارد دلار را به هدر داده  و جان هزاران سرباز آمریکایی و صدها و هزار اگر نگوییم میلیون ها نفر از مسلمانان را گرفته است. در این مسیر ما آزادی های گرانبهایی را فدای حاکمیت امنیت ملی همواره در حال گسترش کرده ایم.

بنابراین شروع کنید به تبلیغ این موضوع برای نامزد انتخاباتی تان که یک واکنش مناسب در قبال گروه داعش، باید متناسب با خود تهدید باشد. برای مثال همیشه با ادارات آتشنشانی تماس گرفته می شود، ولی آنها هر روز هفته و بیست و چهار ساعته راه نمی افتند تحت عنوان «افزایش اقدامات احتیاطی» بروند و روی خانه ها آب بپاشند.

ما باید کاری کنیم

به این ترتیب باید از نامزد خود بخواهید تا کاری کند، چون می دانید که او خواهد گفت که کاری باید کرد.

با گفتن این شروع کنید که ما به عنوان یک جامعه، باید نگاه عمیقی به خودمان، رهبرانمان، رسانه هایمان بیندازیم و از دمیدن در شعله مسائل دیگران دست برداریم. زمان آن است که در کنار دیگر کارها، از آزار و اذیت و اعمال تبعیض علیه مردم مسلمان خودمان دست برداریم، تنها از ترس اینکه تعداد معدودی از آنها ممکن است رادیکال شده باشند و تازه آن وقت واشنگتن توئیتر را عامل آن بداند. به عنوان یک رئیس جمهور شما باید از تمام این امور کناره گیری کنید و از دیگران هم بخواهید که خریدار این حرف ها نشوند.

اما در مورد خود گروه داعش، این گروه بدون پول نمی تواند دوام بیاورد، جنگیدن که به جای خود. بنابراین آقای/ خانم نامزد انتخاباتی، وقت آن است که مرد و زن دست کار شوند و دنبال منابع اصلی تامین مالی این گروه بروند.

تا وقتی که آمریکا بر داستان های حملات هوایی اصرار دارد (و نامزد شما هم متاسفانه امکان دارد برای پوشش دادن جبهه راست خود مجبور به این کار شود) این حملات را بیشتر علیه یکی از منابع اصلی تامین پول داعش متمرکز کنید، یعنی صدور نفت. تانکرهای حامل نفت آنها را منفجر کنید. چاه های نفتی را که در مناطق تحت سلطه داعش قرار دارد بمباران کنید. یافتن این اهداف کار سختی نیست. روس ها عکس های شناسایی را منتشر کرده اند که در آنها چیزی که به ادعای آنها 12 هزار تانکر نفتکش پر از نفت قاچاق است در نزدیکی مرز ترکیه دیده می شوند.

اما به نامزد خود یادآوری کنید که این کار به معنای گسترش کارزار هوایی یا تغییر کارزار بمباران فعلی به کارزاری دیگر نیست. این حرکتی کوتاه مدت است با هدف مشخص قطع کردن جریان صدور نفت داعش. این تنها می تواند بخشی از یک اقدام بزرگ تر برای مسدود کردن منابع مالی داعش باشد.

سپس از تمام فشارهای دیپلماتیک و اقتصادی موجود استفاده کنید و این نکته را برای هر کسی که در ترکیه است روشن سازید که وقت آن است که تسهیل ورود نفت داعش به بازار سیاه را متوقف کند. بعد همین فشارهای دیپلماتیک و اقتصادی را برای واداشتن خریداران از نخریدن این نفت ها به کار بگیرند. برخی گزارش ها حکایت از آن دارند که اسرائیل که ارتباطش با اکثر منابع نفتی عرب قطع است، به خریدار اصلی نفت داعش تبدیل شده است. اگر چنین است گام لازم را بردارید. خودتان را به آن راه نزنید، یک نفر در حال خریداری آن همه طلای سیاه از بازار سیاه است.

همین اقدام باید در مورد رفتار ترکیه با داعش صورت گیرد. این اقدام می تواند ممانعت از این کشور برای مبارزه با نیروهای کرد که با داعش می جنگند و سد کردن راه عبور جهادی هایی از طریق خاک ترکیه وارد سوریه می شوند و راه انتقال تسلیحات به چندین گروه اسلامی افراطی در آن کشور به شمار می آید، باشد. ترکیه عضو ناتو را درگیر این کار کنید. آنها نیز باید در این جنگ سهیم شوند.

بعلاوه این را برای سعودی ها و دیگر دولت های سنی خلیج فارس روشن کنید که آنها باید ارسال پول برای داعش را متوقف کنند. بله به ما گفته شده که این پول ها از طریق کمک های مالی شهروندان خصوصی تامین می شود نه دولت سعودی یا همسایگانش. حتی در این صورت نیز آنها باید بتوانند فشار لازم را برای بند آوردن این روزنه وارد آورند.

شاید نتوانید راه رسیدن تک تک دلارهایی را که به دست داعش می رسد سد کنید، اما می توان جلوی انتقال بخش اعظمی از آن را گرفت. روشن است که نامزدتان از شما خواهد پرسید خب بعد چه؟ ما باید کارهای دیگری هم انجام دهیم، اینطور نیست؟

پاسخ شما باید سرراست باشد. بگویید که بروید هواپیماها را روی زمین بنشانید، هواپیماهای بدون سرنشین را بازگردانید و عقب نشینی کنید.

این تاریخ لعنتی

در خاورمیانه بعد از جنگ جهانی اول، نمایندگان بریتانیا و فرانسه پیروز جنگ، بدون توجه به واقعیت های نژادی،  فرقه ای، مذهبی، قبیله ای، منابع و دیگر واقعیت ها، مرزهای کشورها را ترسیم کردند. هدف آنها تقسیم کردن امپراتوری شکست خورده عثمانی بود. بعدها با فروپاشی سیستم های امپریالیستی آنها، واشنگتن به میدان آمد (از طریق  منضم کردن مستعمره های قبلی به عوامل وکالتی خود). دیکتاتوری های سکولاری بر منطقه تحمیل شدند که غرب حامی آنها بود. هر ادعای مردمی درباره خودمختاری تضعیف و نابود شد، همان گونه که در سال 1953در کودتا علیه دولت منتخب نخست وزیر محمد مصدق در ایران انجام شد یا همانگونه که دولت اوباما بهار عربی در مصر را مورد دستکاری قرار داد که به برکنار شدن یک دولت انتخاب شده به شکل دمکراتیک توسط یک کودتای نظامی در سال 2013 انجامید.

در این بستر گسترده تر، داعش تنها یکی از عوارض بیماری است نه خود بیماری. مشکل واشنگتن تمایل آن برای حفظ یک سیستم دولت- ملت در حال فروپاشی در قلب خاورمیانه بوده است. حمله سال 2003 دولت بوش به عراق بی شک این روند فروپاشی را به شکل فاجعه بار و مشخصی تسریع کرد. دوازده سال بعد دیگر جای سئوال نداشت که این موج خاورمیانه را در برگرفته است، برای همیشه.

زمان آن است که آمریکا خود را کنار بکشد و به بازیگران محلی اجازه دهد که به حل و فصل وضعیت فعلی بپردازند. تهدید داعش برای ما عملا بسیار ناچیز است.

در واقع جنگ با داعش، کشمکش ایده ها، غرب ستیزی و امپریالیسم ستیزی است که با احساسات مذهبی در هم آمیخته شده. نمی توان یک ایده یا یک مذهب را بمباران کرد. واشنگتن هر تمایلی که داشته باشد، بخش عمده ای از خاورمیانه در حال حرکت به سوی دولت های غیرسکولار و به سوی نابودی نظام های سلطنتی و تبهکاران نظامی است که همچنان می کوشند نسخه های منسوخ شده ای از سیستم پس از جنگ جهانی اول را حفظ کنند. در این روند، مرزها که همین حالا نیز مغشوش شده اند، دیر یا زود به طرقی از نو ترسیم خواهند شد، به شکلی  که بازتاب دهنده این معنا باشند که مردم آن مناطق واقعا چه نگاهی به خود دارند.

طرح این پرسش که آیا این روند درست یا غلطی است، فایده چندانی ندارد، چرا که واشنگتن کار چندانی برای متوقف کردن آن نمی تواند انجام دهد.

درست است که حتی پس از عقب نشینی آمریکا، داعش همچنان خواهد کوشید حملاتی به شیوه حملات پاریس را انجام دهد و کسانی چون عاملان حملات سن برناردینو را تشویق و ترغیب به این کارها خواهد کرد، چون از نقطه نظر جلب نیرو و تبلیغاتی، این گروه از داشتن آمریکا و قدرت های استعماری پیشین به عنوان دشمنان شماره یک خود نفع می برند. این چیزی بود که اسامه بن لادن خیلی زود درارتباط با واشنگتن متوجه شد. او طوری که در دورترین رؤیاهایش هم نمی دید، در کشاندن جدی آمریکا به باتلاق و واداشتن واشتنگتن به انجام اکثر کارهایی که آرزویش را داشت موفق شد. اما خطرات چنین حملاتی محدود خواهد بود و می توان با آن زندگی کرد. به عنوان یک ملت ما از جنگ جهانی دوم، چندین دهه تهدید نابودی اتمی و زخم های تهدیداتی بزرگ تر از داعش جان سالم به در برده ایم. باور کردن اینکه تروریسم خطر بزرگ تری برای بقای ماست چیزی جز فریبکاری نیست.

واقعیت ساده دیگری هم هست که باید برای نامزدتان توضیح دهید: ما نمی توانیم از همه چیز دفاع کنیم بی آنکه چیزی را در این روند از دست دهیم. ما می توانیم تلاش کنیم فرودگاه ها و ساختمان های فدرال را تعطیل کنیم، اما هیچ راهی برای امن کردن تک تک مهمانی های جشن تولد، تک تک مدارس و تک تک ایستگاه های اتوبوس وجود ندارد. در واقع ما باید از چنین جامعه هراس محوری که اینجا در خانه شجاعان ساخته ایم شرمسار باشیم. امروز متاسفانه چشمگیرترین نمونه از استثناپنداری آمریکایی، به مرعوب ترین کشور جهان تبدیل شده است. تنها از این نظر است که می توان گفت تروریست ها در آمریکا«دارند پیروز می شوند.»

در این لحظه نامزدتان بدون تردید خواهد گفت: صبر کن ببینم! قبولاندن این ایده ها به مردم آمریکا کار سختی نخواهد بود؟ آیا متحدانمان مخالفت نخواهند کرد؟

و پاسخ این سئوال دست کم برای یک نامزد متقاعد نشده که تردید دارد راه گذشته تنها راه پیش رویش است، این خواهد بود که: بعد از 14 سال عمل کردن به راه حل های نادرست و فجایعی که به دنبال آنها آمده، شماراه حل بهتری را پیشنهاد می کنید؟

*نویسنده: پیتر وان بورن

ترجمه:هادی سعادت

منبع:فارس

نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار