چگونه بحران شکل گرفت؛

جنگ ضد سوریه از سه دهه پیش آغاز شده است

رئیس‌جمهور سوریه با تشریح مراحل مختلف توطئه غربی عربی صهیونیستی و چرایی بروز بحران این کشور بخشی از جنگ موجود بر ضد سوریه را جنگ اصطلاحات خواند و تأکید کرد که این جنگ از سه دهه پیش با توسعه شبکه‌های ماهواره‌ای و فضای مجازی آغاز شده است.
کد خبر: ۷۰۷۴۶
تاریخ انتشار: ۲۷ بهمن ۱۳۹۴ - ۱۴:۰۲ - 16February 2016

جنگ ضد سوریه از سه دهه پیش آغاز شده است

به گزارش گروه سایر رسانه های دفاع پرس،  بشار اسد رئیسجمهور سوریه دیروز در مراسمی در نشست کانون مرکزی وکلای سوریه و شعب استانی آن سخنرانی کرد. مشروح سخنرانی اسد در این مراسم که به بررسی چرایی شکلگیری بحران کنونی و یا به عبارت بهتر جنگ جهانی محور سلطه به سرکردگی آمریکا و مزدوران منطقهایاش علیه یکی از اضلاع محور مقاومت در منطقه یعنی سوریه پرداخت که مشروح آن از نظر خوانندگان عزیز میگذرد:

بشار اسد در ابتدای این سخنرانی به اهمیت سندیکاها و سازمانهای مردمی اشاره و تأکید کرد که آنها میتوانند نقش اساسی در ایجاد پل بین دولت و جامعه در بخشهای مختلف ایفا کنند. وی اعلام کرد که فعال سازی اقدامات این مؤسسات میتواند فواید زیادی برای کشور و شهروندان داشته باشد.

وی افزود نقش این مؤسسات تنها در دفاع از بخشی که این مؤسسات مرتبط آنها هستند، یا در توسعه بخشی که برای آن کار میکنند، نیست، بلکه آنها به دنبال آگاهسازی هستند. آگاه سازی به معنای ملیگرایانه و سیاسی.

رئیس جمهوری سوریه در ادامه گفت بحرانی که امروز در سوریه وجود دارد به صورت واضح مشخص میکند که برخی افراد شناخت کافی از مفهوم قانون ندارند و این موضوع مستلزم این است که باید برای عبور از این ناآگاهی در مرحله آینده تلاش کرد.

وی صحبت از حقوق و قانون را در راستای صحبت از سلامت جامعه دانست و افزود هنگامی که این بخش سلامت باشد، کشور در سلامت خواهد بود و میتواند از مظلومان به شکلی بهتر دفاع کند. اهمیت بخش حقوقی در کشور در این موضوع است. البته برای این کار باید قوانین یا مؤسسات حقوقی مرتبط با فعالیتهای وکلا و قضات و سایر مؤسسات دولتی مرتبط در این رابطه پیشرفت و توسعه داشته باشد.

ویژگیها و ابعاد جنگ جهانی علیه سوریه

رئیسجمهور سوریه همچنین گزارشی سیاسی از آخرین تحولات مرتبط با بحران سوریه و مواضع منطقهای و بینالمللی در رابطه با آن ارائه و تأکید کرد: جنگی که با آن مواجه هستیم، تنها در طول پنج سال گذشته نبوده است، بلکه دست کم مربوط به سه دهه اخیر است. این جنگ، جنگ اصطلاحات است که به صورت گسترده با بروز پدیده ماهوارهها ، گیرندههای و کانالهای ماهواره ای و فضایی آغاز شده و با ورود اینترنت به منازل گسترش پیدا کرده است. این جنگ در حال حاضر قادر به ایجاد اختلال و پارازیت در میان شهروندان است.

این بخش است که ما به عنوان کشورهای عربی در آن شکستخوردهایم. ما نا آگاهی خود درباره اصطلاحات را اثبات کردهایم، آنها برای ما تور پهن کرده و مانند ماهی ما را صید کردند. اگر موفقیتهایی در سوریه طی دهههای گذشته به وجود آمده، به علت سهم بالای ما در ابعاد سیاسی از این اصطلاحات بوده است، اما در عین حال ما در سوریه در راستای آگاهی بخشیدن به شهروندان در قبال این اصطلاحات کوتاهی کردهایم.

اسد افزود: هنگامی که از این بحران سخن میگوییم و شکافی در گفتمان سیاسی و تبلیغاتی ما در مورد ملیگرایی و عدم ملیگرایی در میان  کسانی که حامی دولت و کشور هستند  وجود دارد ، به این معنا که گفتمان آنها مخالف و متناقض با منافع کشور است، این به علت عدم فهم سایر اصطلاحاتی است که از طریق آنها میتوان به مفهوم ملیگرایی یا عدم ملیگرایی رسید. به عبارت دیگر وقتی که برخی از مردم در ابتدای حوادث گفتند: ما مخالف خشونت از سوی دو طرف هستیم، به سادهترین شکل ممکن بین مفهوم دولت و تروریستها تفاوت قائل نشدند. آنها نمیدانستند که تکالیف دولت و مسئولیتهای دیگران چیست... آنها نمیدانستند چه کسانی باید سلاح داشته باشند و چه کسانی نباید سلاح داشته باشند... آنها نمیدانستند چه کسانی حق تیراندازی دارند و چه کسانی این حق را ندارند... اگر هر شهروندی حق در اختیار داشتن سلاح و تیراندازی براساس تشخیص حق از سوی خود داشته باشد، درست مانند این است که هر شهروندی حق افتتاح یک دفتر و تهیه مهر و صادر کردن مجوزهای مختلف را داشته باشد . به این ترتیب  هرجومرج در کشور رخ میدهد. علت این موضوع این است که بسیاری از مردم آگاهی کافی نسبت به بسیاری از اصطلاحات ندارند، ما چگونه باید بین دولت و حکومت تمایز ایجاد کنیم، بسیاری از مردم این تمایز را قائل نیستند، حکومت بخشی از دولت است، ولی همه یک دولت نیست. به این ترتیب بود که ما به مرحلهای رسیدیم که قادر به تشخیص بین مخالفت با دولت و مخالفت با حکومت نبودیم. در این شرایط ما عملاً قادر نشدیم بین مخالفان و خائنان تفاوت قایل شویم.

دولت نیاز همگانی است

بشار اسد افزود: هر کسی حق مخالفت با حکومت و سیاستهای آن و درخواست تغییر حکومت یا تغییر سیاستهای آن را دارد، ولی هیچکس حق تغییر دولت را ندارد، دولت نیاز همگانی است. کسانی که از دولت خوششان نمیآید، یک راه حل وجود دارد که همان رسیدن به قانون اساسی جدید و تغییر نظام سیاسی کشور است،. این یک موضوع دیگر است ، اما من نمیتوانم بگویم که بر ضد دولت هستم ، هنگامی که یک شخص بر ضد دولت قرار گیرد، عملاً بر ضد کشور اقدام کرده است، در این صورت نمیتوان تفاوتی بین مخالف و خائن قایل شد ، چرا که ما بین مفهوم عدالت و مفهوم حاکمیت تفاوت قایل نمیشویم.

وی تصریح کرد: موضوع دیگری وجود دارد که ایجاد تفاوت بین دولت و نظام است ، متأسفانه الان حتی در رسانههای حامی دولت یا حکومت یا حزب حاکم یا حامیان دولت ، از دولت به معنای نظام صحبت میکنند، این موضوع خطرناک است ، چرا که کلمه نظام یا رژیم وقتی استفاده میشود، اهانت به حاکمیت نیست، بلکه اهانت به ملت است... ملتی که نظام در اختیار دارد ، به این معنا است که دولت در اختیار ندارد، این یعنی اینکه آنها شایسته در اختیار داشتن دولت نیستند. این کلمه به معنای تودهای از انسانها است که یک گروهک آنها را رهبری میکند، گروهکی که دارای منافع تنگنظرانه در ابعاد طایفهای یا هر منافع تنگ نظرانه دیگر غیر از ملی گرایی هستند. این چیزی است که غرب همواره در مورد ما به کار میبرد، اما من همیشه در سخنرانیهای اخیر خود با رسانههای خارجی اصطلاح نظام را برای کشورهایی نظیر فرانسه و انگلیس استفاده میکنم، چرا که ما اعتقاد داریم که گروهکهای واقعی که آنها سخن میگویند، خودشان هستند. علت آن هم این است که دولت در درجه اول باید به مبانی که اعلام کرده احترام بگذارد، باید به ارزشها و مفاهیمی که ملت دارند ، احترام بگذارد. مهمتر از همه اینکه باید به قوانین بینالمللی و منشور های جهانی احترام گذارد.

معارضه سیاسی باید نماینده یک جریان مردمی باشد

رئیسجمهور سوریه ادامه داد: اما این دولتها به هیچ یک از این مبانی احترام نمیگذارند، به همین علت است که نام نظام یا رژیم بر آنها انطباق پیدا میکند، اما متأسفانه ما کلمه نظام را برای خود به کار میگیریم، این بدان معنا است که ما دولت در اختیار نداریم. هنگامی که ما بین اصطلاح دولت و نظام تفاوت قایل شویم ، نمیتوانیم بین معارضان به معنای سیاسی و معارضه به معنای در اختیار داشتن دیدگاههای متفاوت تفاوت قایل شویم. به عنوان مثال من میتوانم دیدگاههای مخالف داشته باشم، من در رأس این دولت هستم و چه بسا احیاناً دیدگاههای متفاوت با بسیاری از مسئولان داشته و با آنها مخالفت کنم، اما وقتی رأی اکثریت را در موضوعی مشخص میبینم، با آنها همراه شود. در این صورت نمیتوان من را معارض نامید. ممکن است وزیری وجود داشته باشد که با سیاستهای حاکمیت موافق نباشد، نمیتوان این فرد را معارض نامید.

ممکن است تعدادی از شما در شوراها در سطوح مختلف مخالف سیاستهای سندیکا باشید ، اما نمیتوان شما را مخالف نامید. معارضه در معنای سیاسی باید نمایندگی از سوی بخشی از مردم را داشته باشد، این بخش باید خود را در انتخابات یا از طریق کرسیها در هیئتهای مختلف انتخابی شامل سندیکاها و ادارههای مختلف نظیر مدیریتهای محلی یا مجلس نمایندگان یا در دیگر مؤسسات منتخب نشان دهد.

 

چرا به این بحران رسیدیم

به گزارش تسنیم، بشار اسد در ادامه گفت : هنگامی که تمام این مفاهیم را درک نکردیم و برای آگاهسازی مردم هم تلاش نکردیم، به این بحران رسیدیم و شاهد بههم ریختگی در تمام مفاهیم بودیم، نتیجه این بود که بسیاری از افرادی که وطنشان را دوست داشتند و کسانی که نیتها و مقاصد سوئی نداشتند، فریب آنها را بخورند و با  عملکرد سیاسی یا رسانهای یا حتی اجتماعی در باتلاق سقوط کنند، آنها پوششی را تشکیل دادند بدون اینکه از هرج و مرج و تروریسم آگاه باشند و آن را درک کنند و زمانی فهمیدند حقیقت چیست که زمان و فرصت از دست رفته بود.

به هر حال امروز حقایق پس از گذشت پنج سال روشن و واضح شده است، اگر بخواهیم به طور خلاصه آن را بیان کنیم،این است، در ابتدا، تلاشهایی برای تحریک صورت گرفت تا این حوادث شکل انقلاب مردمی به خود بگیرد، این تلاشها حدود دو یا سه ماه از طریق اینترنت و رسانههای مختلف آغاز شد، البته این تلاشها به شکست انجامید، آنگاه(محور ضد سوری)، عملیات پرداخت پول به بسیاری از افراد را به طور مشخص از طریق قطر آغاز کردند، هنگامی که در جستوجوی این افراد بودیم تا از آنها سئوال کنیم، چرا سر کارهایشان میروند؟ برخی از آنها پاسخشان اینگونه بود: پولی که ما برای نیم ساعت دریافت میکنیم، با پولی که برای یک هفته کاری دریافت میکنیم، برابری میکند(پولی که دشمنان ملت سوریه برای نیم ساعت میدهند با دستمزد یک هفتهای برابری میکند) بنابراین عملیات پرداخت پول شروع شد و ماموریت سلاح هم در آن زمان برای تحریک دولت صورت گرفت تا خونهای بیشتری بر روی زمین ریخته شود و اعتراضات مردمی علیه دولت شکل گیرد و در نتیجه دولت در نتیجه یک اقدام مردمی سرنگون شود.

در  واقع، در بهترین برآوردها، آنها تنها توانستند در تمام سوریه، کمتر از 150 هزار نفر را برای برگزاری تظاهرات علیه دولت جمعآوری کنند که بیشتر آنها با پول جمع آوری شده بودند، اگر بگوییم که ما به عنوان دولت در ارزیابیهای خود مبالغه میکنیم، حتی اگر این رقم را چند برابر افزایش دهیم تا به یک میلیون نفر برسد که البته چنین سخنی نادرست است، یک میلیون نفر از مجموع 24 میلیون نفر هم عدد قابل توجهی نیست و ارزشی ندارد، آنها هنگامی که در این زمینه هم شکست خوردند، منظورم در مسئله مردمی و تظاهرات مردمی، به مرحله بعدی(توطئه خود) یعنی به دست گرفتن سلاح در  معنای گستردهاش منتقل شدند و هنگامی که در موضوع سلاح در مراحل نخست آن شکست خوردند، به موضوع حمایت از جبهه النصره و بعدا به داعش پرداختند تا اینکه به وضع موجود رسیدیم. غرب همواره قادر به ویرانی و خرابکاری است، ولی دیگر نمیتواند آن را بسازد.

دشمنان در این پنج سال چه چیزی کسب کردند

البته آنچه پس از پنج سال برای ما مهم است، این است که آنها(دشمنان ملت سوریه) پس از این مدت چه چیزی به دست آوردند؟ البته که آنها توانستند بسیاری از زیرساختها را ویران کنند و اقتصاد را تا حد بسیار از بین ببرند، ما حجم خسارتهای گسترده را میدانیم، ولی در عین حال آنها(دشمنان) تنها یک چیز را ثابت کردند و آن این است که غرب در طول چندین دهه حداقل از زمان جنگ جهانی دوم، همواره قادر به ویرانگری و خرابکاری بوده ولی دیگر قادر به سازندگی و ساخت خرابیهایی که خود به بار آورد، نیست.

غرب میخواهد ساختمانی را ویران کند، و ساختمان دیگری را که خود مناسب بداند، بسازد، اما غرب حتی قادر به ساخت این ساختمان مزدور یا نماینده خود و سیاستهایش هم نیست، علتش این است که کشورهای غربی و کشورهای منطقهای و عربی دنبالهرو آنها، سوریه را خوب نشناختند،ماهیت جامعه سوری را خوب درک نکردند، ماهیت دولت سوریه را خوب نشناختند،ماهیت دوستانی را که در کنار سوریه ایستادند،نشناختند، آنها تمام این مسائل را  انتظار نداشتند و این حقایق را درک نمیکردند، به همین سبب میگفتند که دولت سوریه طی چند هفته یا چند ماه و چندن سال سقوط میکند.

شالوده فعالیتهای غرب طی برهه گذشته این است که آنها از تروریسم حمایت میکردند، این مسئله همانطور که قبلا گفتم، کاملا واضح و روشن است،ولی در عین حال، بازی اساسی، بازی سیاسی بود که همچنان تا این لحظه ادامه دارد ، آنچیزی که «راه حل سیاسی» میخواندند، من آن را مسیر سیاسی میخواندم، به دلیل اینکه، چیزی به نام حل نظامی و حل سیاسی وجود ندارد، بلکه حل مشکل وجود دارد، ولی این راه حل دو مسیر دارد، مسیر سیاسی و مسیر مبارزه با تروریسم، آنها(دشمنان ملت سوریه) آن را حل سیاسی نامیدند که البته هدفشان از این طرح، چندین بعد دارد،اولا : از طریق بهکارگیری واژه حل سیاسی خواستند این برداشت را به افکارعمومی کشورهای خود ارائه کنند که آنها کشورهای صلحجو هستند و سیاستشان مسالمت آمیز است و برای جنگ و خرابکاری تلاش نمیکنند و در کنار گروههای صلحجو در داخل سوریه ایستادهاند، در کنار ملت سوریه برای حل دموکراتیک یا مسالمت آمیز ایستادهاید(غربیها این ادعاها را برای افکارعمومی خود مطرح میکردند) ، آنها در عین حال این مسیر را برای فراهم کردن پوشش برای مزدوران سوری مورد استفاده قرار دادند و اینگونه القا کردند که این افراد یک گروهی از سیاستمداران صلحجویی هستند که میخواهند به  ملت سوریه برای خلاصی از سرکوب، قتل، انحصار قدرت و نبود دموکراسی کمک کنند، و از این دست سخنانی که شما(مخاطبان بشار اسد) میدانید.

ابزارهای غرب و مزدورانشان برای فشار بر دولت سوریه

اما همزمان ابزاری دیگری(از سوی دشمنان ملت سوریه) وجود داشت، اینکه این ابزار، دروازه دولت باشد هنگامی که از نظر نظامی تحت فشار باشد،اینکه وقتی دولت از نظر نظامی تحت فشار باشد، آنچه را آنها در زمینه سیاسی بخواهد، میدهد، یعنی هنگامی که ما از نظر سیاسی چیزی را میدهیم، نگوییم که شکست است، بلکه امتیازدهی یا هر عنوان دیگری است،خطرناکترین مسئله در این طرح این است که یکی از اهدافش، القای  این مسئله به ملت سوریه است که همواره راه خروجی از بحران وجود دارد،یعنی هر فردی که به او بگویی یک راه حل نظامی و یک راه حل سیاسی وجود دارد،یعنی هر راه حلی را که میخواهی انتخاب کن، او خواهد گفت، من راه حل سیاسی را انتخاب خواهم کرد، خونریزی را مهار کنم، با حداقل خسارتها، چرا به سمت راه حل نظامی حرکت کنیم... به عبارت دیگر، میگوید که این راه حل دوگانه سیاسی، جایگزین راه حل اول است، او متوجه این حقیقت نیست که این دو راه موازی هم هستند، آنها (غربیها و مزدورانشان) میگویند به حمایت از تروریسم ادامه خواهیم داد ولی تو(دولت سوریه) باید در عین حال در مسیر سیاسی امتیاز بدهی، در ابتدا با این طرح خیلی فریبکاری کردند، به همین سبب ما(دولت سوریه) از ابتدا با توجه به شناختمان از تمام نیتها و مقاصد سوء(غربیها و مزدورانشان) با تمام ابتکارات سیاسی همراهی نشان دادیم تا راه(بهانه تراشی) را به روی آنها ببندیم و همچنین به شهروندان سوری اثبات کنیم که آنها(غربیها) دروغگو و حیلهگر و فریبکار هستند.

مسئله خطرناکتری که آنها(غربیها) تلاش کردند در این مسیر استفاده کنند،آنچیزی است که در حال حاضر به جهانیان القا میکنند و حتی در کشورها و ملتهای دوست ما القا میکنند که آنچه در سوریه رخ میدهد، جنگ داخلی است و در نتیجه این جنگی میان سوریها با یکدیگر است و جنگ خارجی(تحمیلی بر ملت سوریه) نیست، یک بار گفته میشود جنگ میان دولت و ملت سرکوب شده و بار دیگر میگویند جنگ میان طوایف است که طوایف را سرکوب میکند، در هر بار تلاش میکنند بر اساس آنچه مناسب میدانند، عنوانی را به کار ببرند. با کمال تاسف باید گفت  تا کنون، بسیاری از رسانههای دوست از واژه جنگ داخلی در نتیجه تبلیغات سوء(دشمن) استفاده میکنند. در هر حال تمام این مسیر سیاسی در طول سالهای گذشته و به طور مشخص پس از ژنو یک در سال 2012، اساسا یک چیز یعنی هیئت یا شورای حکومت انتقالی بود(که غربیها مطرح میکردند) یعنی آنچه را آنها نتوانستند از طریق هرج و مرج و تروریسم محقق کنند، باید از طریق آنچه از نظر دشمنان ملت سوریه، حل سیاسی خوانده میشود، محقق شود، اساس و جوهر این شورا چیست؟اصل و اساس آن این است که یک طرف یا ساختاری که بر چیزی مسلط نباشد، وجود داشته باشد، صرفا بنا و ساختاری برای مناقشه و نزاع سیاسی میان طرفهای مختلف باشد که به تمام سطوح جامعه منتقل شود به ویژه اینکه ما دولت مرکزی و متمرکز هستیم، دولتی که بخش دولتی و عمومی دارد و به وظایف روزانه خود در قبال شهروندان عمل میکند
یعنی در عمل فلج شدن کشور به معنای کامل، همزمان به متلاشی کردن زیرساختهای اساسی به ویژه نیروهای مسلح دست بزنند نه به شیوهای که درباره عراق عمل کردند، سوریه را از طریق ایجاد ساختارهای مختلف به شیوه دیگری متلاشی خواهند کرد و در آن صورت به این حالت که در مقابل ما یک گزینه بیشتر نخواهد بود، میرسیم، اینکه قبول کنیم که راه حل از طریق قانون اساسی طایفهای ممکن است، چه اتفاقی خواهد افتاد وقتی فردی در ساختار طایفهای هر چند ملی باشد، قرار داشته باشد، قطعا در این حالت مجبور خواهد شد به طایفه متوسل شود، در آن صورت طوایف از طریق دولت و جامعه با یکدیگر درگیر خواهند شد و هر طایفهای مجبور است جایگاه خود را  تقویت کند... چگونه جایگاه خود را تقویت کند... این کار از طریق طایفه دیگری امکان ندارد... بلکه باید به خارج متوسل شد... در آن صورت میهن گروگان خارج میشود، به همین سبب هدف از شورای انتقالی رسیدن به قانون اساسی و نه رئیس جمهور بود... رئیس جمهور تنها یک عنوان بود... در عین حال اگر رئیس جمهور را تغییر دادیم، تغییر قانون اساسی هم آسان است و در نتیجه از نظر شهروندان، این غرب است که رئیس جمهور را تغییر میدهد... غرب قانون اساسی را تغییر میدهد و در نتیجه ما دیگر قدرت فهم و درک خود را از دست میدهیم به طوری که میـتوانند از خارج هر چیزی را تحمیل کنند و کشور ما به گونهای تغییر کند که مثل کشورهای همسایهمان شود... آنها کشورمان را از طریق چنین قانون اساسی(مطابق خواستههایشان) به یک شرکت مشارکتی تبدیل میکنند... یعنی یک بار رئیس جمهور از آن بیرون بیاید یک بار نخست وزیر و بار دیگر از دولت دیگری که تابعیت آن را دارد،بیاید، زیرا این دولت یا مجموعهای از دولتها بر اساس تعداد سهامی که دارید، تشکیل خواهد شد، آنها(غربیها) به این موضوعاتی که گفتم، فکر میکنند.

حقایقی درباره جنگ آمریکا و متحدانش علیه عراق

این نقطه بسیار مهمی است... موضع ما در برابر جنگ عراق(جنگ آمریکا و متحدانش علیه عراق) را یادآوری میکند... بسیاری از مردم موضع سوریه در سال 2002 در مراحل پیش از آغاز جنگ عراق را نشناختند... اینگونه قلمداد میشد که ما با آمریکا و غرب دشمنی میکنیم و موضع ما فصل اصولی غیر قابل انعطاف یا اصولی غیر واقعگرایی است... در حقیقت ما کاملا از آنچه در نشستهای پیش از جنگ جریان داشت، اطلاع داشتیم... تمام این بحث و بررسیها درباره اصلاح سیاسی مطلوب(غربیها) پس از سقوط دولت عراق بود که مبتنی بر مفاهیم طایفهای بود... اینکه سهم هر طایفه چقدر باشد... ما از آن زمان میدانستیم که طرح(غربیها) برای منطقه تقسیمات طایفهای و راهحلهای طایفهای است که منطقه را وارد تونل بیثباتی میکند و بیگانگان از خارج آن طور که میخواهند بر آن حکومت کنند که این مسئله ثابت شده است(که غربیها به دنبال تجزیه منطقه هستند)

در سال 2006 میلادی، کاندولیزا رایس(وزیر خارجه وقت آمریکا) موضوع«هرج و مرج سازنده» را مطرح کرد، موضوی که اکنون ما شاهدش هستیم(هرج و مرج مطلوب آمریکا) این هرج و مرج سازنده است... شورای انتقالی با هدف رسیدن ما به این هدف یعنی هرج و مرج سازنده مطرح شده است.

منبع:تسنیم

نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار