به گزارش خبرگزاری دفاع مقدس، ارتش بعثی عراق، در بیست و یکم آبان ماه 1359 به علت عدم توفیق در اشغال سوسنگرد در هفته ی نخست جنگ تحمیلی، به شهر کوچک اما مهم "بستان" هجوم آورد تا ضمن انتقام از بومیان منطقه که به رزمندگان اسلام کمک میکردند، پیوستگی خطوط پدافندی خود در جبهه ی جنوبی را حفظ و ارسال تدارکات به نیروهای عراقی مستقر در عمق خاک ایران را تسهیل کند.این اقدام ارتش عراق به علت وجود هورالعظیم به عنوان مانعی طبیعی بر سر راههای تدارکاتی آن کشور و طولانی شدن مسیر برای ارسال مهمات و تدارکات به ارتش متجاوز خود در ایران بود.
به دنبال اشغال بستان و قرار گرفتن جاده ی استراتژیک العماره پشت سر دشمن و آسودگی فرماندهان عراقی از تدارکاترسانی به نیروهای خود در جبهه ی جنوبی، آنان مجدداً برای اشغال سوسنگرد اقدام کردند. در بیست و سوم آبان ماه 1359 تحرکات نظامی دشمن با حفظ اصل غافلگیری در منطقه ی سوسنگرد آغاز شد، ولی به خاطر رشادتهای نیروهای مقاوم در شهر، تلاش بسیار رزمندگان غیور ارتش جمهوری اسلامی ایران، حضور پر انگیزه ی نیروهای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و جانفشانیهای رزمآوران ستاد جنگهای نامنظم شهید دکتر مصطفی چمران، مانع تحقق رؤیای اشغال سوسنگرد از سوی صدام افلقی شد.
با توجه به حساسیت فوقالعاده ی این جبهه برای هر دو طرف نبرد، شش عملیات آفندی در منطقه ی دشت آزادگان، از سوی نیروهای ایرانی اجرا شد. اولین عملیات آفندی، در بیست و ششم آبان ماه 1359 به اجرا درآمد که منجر به رفع حصر سوسنگرد شد. عملیات دوم در پانزدهم دی ماه همان سال به نام "نصر"، با هدف آزادسازی هویزه، خرمشهر و تسخیر شهرک نظامی تنومه ی عراق انجام شد که به علت عدم برآورد دقیق از استعداد دشمن، این عملیات با ناکامی مواجه شد. عملیات سوم، در بیست و ششم اسفندماه 1359 با نام امام مهدی(عج) توسط سپاه پاسداران سوسنگرد، یگانهای ارتش، و ستاد جنگهای نامنظم به اجرا درآمد؛ این نبرد به تمامی اهداف از پیش تعیین شده دست یافت و ارتش متجاوز صدام را چهار کیلومتر به عقب راند. عملیات چهارم در 31 اردیبهشت ماه 1360 در "ارتفاعات اللهاکبر" به اجرا درآمد که ضمن وارد آمدن خسارات فراوان به قوای متجاوز بعثی، بخشی از منطقه آزاد شد. عملیات پنجم، در جبهه ی طراح در مرداد ماه 1360 به اجرا درآمد. در اواخر شهریور ماه 1360 عملیات دیگری در غرب سوسنگرد به نام شهید مدنی اجرا شد.
پس از پایان موفقیتآمیز عملیات ثامنالائمه و شکسته شدن حصر آبادان، فرماندهان ارشد نیروهای مسلح جمهوری اسلامی برای ارائه ی گزارش نبرد به محضر حضرت امام خمینی(ره) فرمانده وقت کل قوا، از اهواز به مقصد تهران با یک فروند هواپیمای هرکولس (c130) عازم شدند. در نزدیکی تهران، به علت نقص فنی، هواپیما دچار سانحه شد و تمامی سرنشینان آن از جمله پنج فرمانده ارشد نظامی جمهوری اسلامی ایران به شهادت رسیدند. پس از شهادت "سرلشکر فلاحی"، "سرتیپ نامجو"، "سرتیپ فکوری"، "کلاهدوز" و "جهانآرا" تغییراتی در کادر فرماندهی ارتش و سپاه رخ داد. سرهنگ توپخانه، "علی صیاد شیرازی" به سمت فرماندهی نیروی زمینی ارتش، سرهنگ سلیمی به سمت وزارت دفاع، سرتیپ ظهیرنژاد به سمت ریاست ستاد مشترک ارتش، سید عبدالرضا موسوی جانشین شهید جهانآرا به فرماندهی سپاه خرمشهر و "علی شمخانی" به سمت قائم مقام فرمانده کل سپاه منصوب شدند.
با تغییر فرماندهی نیروی زمینی ارتش (نزاجا)، مشی عملیاتی این نیرو نیز به جذب و همکاری با سپاه پاسداران تغییر وضعیت داد. شهید صیاد شیرازی، فرماندهی وقت نزاجا با توجه به تجربیات خود از همکاری و مشارکت سپاه در کردستان، به این نتیجه رسیده بود که تنها از رهگذر همکاری و وحدت نیروهای مسلح میتوان بر دشمنِ تا بُن دندان مسلح چیره شد، بنابر این نسبت به ایجاد مرکز عملیات مشترک و طرحریزی عملیات نظامی علیه دشمن با مشارکت سپاه، همت گماشت.
در فاصله ی مهرماه تا آذرماه 1360 سپاه سازمان رزم خود را به سازمان رزم ارتش نزدیک کرد و چهار تیپ مستقل تشکیل داد که این تیپها در عملیات طریقالقدس شرکت کردند و تجربه ی بهکارگیری این روش، نشان داد که نزدیک شدن به شرایط یگانهای منظم در انسجام سپاه بسیار مؤثر خواهد بود.
طرحریزیهای مشترک در اهواز آغاز شد. شناساییهای انجام شده توسط سپاه در تعیین طرح مانور عملیات آینده بسیار تأثیر داشت. به منظور گسستن خطوط دشمن از یکدیگر و قطع ارتباط جبهههای شمالی با جبهههای جنوبی، منطقه ی دشت آزادگان و غرب سوسنگرد بار دیگر انتخاب شد. چهار تیپ از سپاه و چهار تیپ نیز از لشکرهای 16 و 92 زرهی برای اجرای این عملیات انتخاب شدند. این منطقه، دو محور عملیاتی داشت. محور شمالی که به دلیل رملی بودن زمین با مشکلاتی فراوان برای نفوذ همراه بود. بخشی از مشکلات محور شمالی با احداث جادهای 9 کیلومتری که جهاد سمنان ساخت آن را بر عهده گرفت به نوعی مرتفع شد.
عملیات در محور شمالی، به صورت مانور احاطهای برنامهریزی شد؛ اما محور جنوبی وضعیت دیگری داشت. در این محور، به علت نبود جناح مناسب برای نفوذ به عمق خطوط دفاعی دشمن، ناچار از تک جبههای شدند. با قرار گرفتن عقربه ی ساعت بر روی 30 دقیقه ی بامداد هشتم آذرماه 1360 و اعلام رمز عملیات، حمله ی رزمندگان اسلام به مواضع دشمن آغاز شد. تا ساعت شش و نیم صبح، تمامی مواضع دشمن در شمال منطقه به تصرف نیروهای اسلام درآمد، ولی به علت برخورد نیروها در محور جنوبی با مواضع بسیار مستحکم دشمن، پیشروی همزمان حاصل نشد. تمام روز هشتم آذرماه 1360 به تثبیت مواضع محور شمالی گذشت. همچنین در این روز، پاتکهای عراق برای بازپسگیری مناطق از دست رفته آغاز شد. در ساعت 12 ظهر روز نهم آذرماه 1360 نیروهای مستقر در محور شمالی با ورود به شهر بستان، و پاکسازی شهر توانستند به اشغال یکساله ی این شهر کوچک ولی استراتژیک پایان دهند.
شهر بستان دو بار قربانی کردن احشام بومیان منطقه را به خود دید. یکبار در زمان اشغال شهر توسط نیروهای بعثی که از سوی فریبخوردگان رخ داد و دیگری نیز با ورود رزمندگان اسلام به شهر اتفاق افتاد که به دلیل رهایی از ظلم بعثیها به مردم بود. عصر روز دوازدهم آذرماه 1360 پست شنود قرارگاه، پیامی را از یگانهای دشمن ردیابی کرد که حاکی از حمله ی قریبالوقوع دشمن به مناطق متصرفی بود. طراحان عملیات با توجه به وضعیت متغیر محور جنوبی احتمال رخنه در آن محور را می دادند. بررسیها نشان میداد که هنوز الحاق دو محور شمالی و جنوبی بر روی "پل سابله" برقرار نشده است، بنابر این احتمال حضور دشمن در سابله در ذهن فرماندهان عملیات قوت گرفت. از سوی دیگر، گزارشهای دریافتی از خطوط نبرد حضور نیروهای دشمن را تأیید نمیکرد؛ حتی فرماندهی تیپ 2 کربلا علیرغم دریافت گزارش کتبی فرماندهی عملیات که عین پیام ردیابی شده از سوی شنود را برای وی نوشته و ارسال کرده بود و دستور مقابله با دشمن را داده بود، در جواب وی نوشت: "کذب محض است".
حسن باقری، معاون فرماندهی عملیات، شبانه خود را به مواضع نزدیک پل رساند و مشاهده کرد که نیروهای تیپ 2 کربلا با پل فاصله دارند. وی در خط مقدم ماند و با سازماندهی مجدد نیروها اوضاع نابسامان خط را بهبود بخشید. در روز سیزدهم آذرماه 1360 گردان تانک قطیبه ی عراق به پل نزدیک شد و توانست تا اندازهای تعادل را بر هم بزند؛ صدام حسین که خود شخصاً برای هدایت پاتک به منطقه آمده بود، به سرگرد موفق فرمانده آن گردان تانک، ترفیع درجه داد. سرگرد کیومرث مخبری فرماندهی گردان 125 مکانیزه ی لشکر 16 زرهی قزوین به محض متوجه شدن حضور دشمن بر روی پل سابله، با رشادتهای فراوان با گردان زرهی دشمن درگیر و موفق شد تا آن گردان تانک را منهدم کند. این اقدام شجاعانه ی وی، سبب شد که شهید صیاد شیرازی، فرمانده وقت نیروی زمینی ارتش، شخصاً به مواضع گردان 125 بیاید و با تشویق سرگرد مخبری فرمانده گردان 125 مکانیزه، به وی ترفیع درجه دهد. با دفع این پاتک سنگین، دشمن بعثی با پذیرش شکست خود در این منطقه، ولو برای مدتی کوتاه از حمله و تصرف مجدد منطقه منصرف شد.
در این عملیات غرور آفرین، حدود 800 کیلومتر از اراضی اشغالی میهن اسلامی آزاد و غنایم بسیاری نیز نصیب رزمندگان اسلام شد. یکی از جلوههای امداد غیبی در عملیات طریقالقدس، نبود گلولههای توپ به اندازه ی کافی و امضای دستور عملیاتی توسط فرمانده نیروی زمینی ارتش که خود متخصص توپخانه بود، مبنی بر اجرای عملیات و امیدواری نسبت به رسیدن مهمات به رزمندگان بود که با تصرف مواضع توپخانه ی دشمن، تعداد بسیاری قبضه ی توپ به غنیمت رزمندگان اسلام درآمد. عظمت این عملیات به حدی بود که حتی با گذشت سالها از پایان جنگ تحمیلی در یاد و خاطره ی اکثر رزمندگان جان بر کف ایران ماندگار شد. شهید بزرگوار امیر سپهبد علی صیاد شیرازی، همواره از عملیات طریقالقدس به عنوان ترکیب مقدس یاد می کرد. این ترکیب مقدس، از اتحاد و همبستگی قلبی ارتش و سپاه نشأت گرفته بود. این الگوی گرانقدر امروز نیز میتواند برای نسلهای آینده ی کشور چه از سوی نظامیان و چه از سوی دیگر اقشار ملت اجرایی شود و همواره موفقیت آن نیز تضمین خواهد بود، چرا که این الگوی عظیم، ریشه در دستورات اسلام عزیز دارد.