گوشه ای از وصیت نامه شهید رهنمون؛

سرزمینی که خاکش چون کربلا مقدس است

همه چیز از آن هنگام آغاز گشت که پا به دو کوهه نهادم، سرزمینی که خاکش چون کربلا مقدس است چرا که قدمگاه شهیدان وطن اسلامیمان است...
کد خبر: ۷۱۶۰۴
تاریخ انتشار: ۰۵ اسفند ۱۳۹۴ - ۱۰:۳۹ - 24February 2016

سرزمینی که خاکش چون کربلا مقدس است

به گزارش خبرگزاری دفاع پرس از یزد، سال 1334 شهر یزد میزبان نوزادی شد که او را محمدعلی نامیدند. در پنج سالگی برای یادگیری قرآن، او را به مکتبخانهای در محل فرستادند و چون از هوش و ذکاوت سرشاری برخوردار بود، در مدت زمان اندکی،  قرآن را فرا گرفت و از همینجا بود که نشانههای پایبندی به دین و مذهب در وی آشکار شد.

محمدعلی هنوز شش سال بیشتر نداشت که از نعمت پدر محروم و یتیم شد. دورهی دبستان را در مدرسهی بدر گذراند. آن طور که نزدیکان و آشنایان آن دوران گفتهاند :بسیار درسخوان، باهوش و خوشبیان بود. دوران راهنمایی را در مدرسهی آیتاللهی پشت سر نهاد و در مدرسهی رسولیان یزد، پس از گذراندن چهار سال دبیرستان، موفق به اخذ دیپلم شد.

در روزهای آخر دبیرستان بود که غم از دستدادن مادر، محرومیت دیگری را در زندگی کوتاهش رقم زد. گرچه فقدان مادر برایش سخت بود؛ ولی از پا ننشست و تلاشش را در راه تحصیل دوچندان نمود تا اینکه با پذیرفتهشدن در رشته پزشکی به دانشگاه اهواز راه یافت و به آرزوی خود و مادر مرحومهاش که شغل پزشکی بود، دست یافت.

پس از اخذ مدرک دانشگاهی، دوران مقدس سربازی را در سپاه گذراند و در بیست و شش سالگی برای اولین بار به جبهه اعزام شد. محمدعلی در دوران حضور در مناطق جنگی، نهایت سعی خود را در کمک به مجروحین جنگی انجام میداد. از پذیرفتن هرگونه پست و مقامی امتناع میورزید و به دنیای مادی بیعلاقه بود.خود را وقف مردم و وطنش کرده بود.

در بیمارستانهای جبهه با جمع کردن پزشکان متخصص، به ساماندهی اوضاع و امکانات بیمارستانی و کمکرسانی هر چه بهتر به مجروحین میپرداخت و همیشه رهرو خط امام(ره) و انقلاب بود. سرانجام در ششم اسفندماه 1362 در عملیات خیبر به دنبال بمباران هواپیماهای ارتش بعث عراق، در بیمارستان صحرایی خاتمالانبیاء و در حال اقامهی نماز صبح، به سوی معبود شتافت.

 فرازهایی از وصیت نامه شهید

 نمی دانم چگونه داستان سفرم را به جایگاه مسافران عاشق و محل عروج ایثارگران خونین بال را  بیان کنم. همه چیز از آن هنگام آغاز گشت که پا به دو کوهه نهادم، سرزمینی که خاکش چون کربلا مقدس است چرا که قدمگاه شهیدان وطن اسلامیمان است که بسوی کربلای ایران می شتافتند و میعادگاه عشق می باشد.

محلی است که عبد با معبود پیمان وفاداری و جانبازی می بندد و او را تنها راه و همراهش می خواند، طلب آمرزش گناهانش را می کند و شتابان بسوی تیرهای رها شده از کمانهای ظلم و استبداد می رود که در برابر آنها سپری شود تا اسلام و ایران محفوظ بماند و لطمه ای هر چند کوچک به سرزمین اسلامیمان وارد نگردد. دو کوهه همان گمشده عاشقان در حسرت پرواز بود. پرواز به اوج ملکوت همان سرزمینی که دهها لشکر ، هزارها گردان و گروهان از آنجا به عملیاتهای پر شکوه والفجر و خیبر و..... اعزام می شدند که در آن زمان هر نوجوان ایرانی آرزوی ورود به آن را داشت . روحشان شاد و یادشان گرامی باد.

 امیدوارم خداوند گناهان بی حد و حسابم را عفو کند. من که در درگاهش روسیاهم و فقط امید عفو و بخشش او را دارم . زهرای عزیزم را ببوسید و سعی کنید او را دختری مسلمان و شایسته انقلاب اسلامی تربیت کنید.

نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار