به گزارش خبرنگار دفاعپرس از اردبیل؛ کتاب «چشم هایم برای تو» نمایشنامهای در باب دفاع مقدس به نویسندگی «اردشیر عابدی» توسط انتشارات «خط هشت» در ۱۰۰۰ نسخه با حمایت مالی اداره کل حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس استان اردبیل به چاپ رسیده است.
قصه مرد و زنی است که از آسیبهای جنگ در امان نبودند. فرهاد یک جانباز ویلچری است و زنش عاشق اوست به خاطر زحمتهای بسیاری که نگهداری یک جانباز ویلچری دارد من تلاش میکند تا زنش را از خود طرد کند، اما زن که به راه و مرام مرد اعتقاد داشته و او را صمیمانه دوست میدارد مصرانه سعی میکند تا شوهر خود را از این تصمیم منصرف کند.
در بخشی از کتاب آمده است:
فرهاد: آخرش هر چی فکر کردم نتونستم رنگ چشمای تورو بدونم. راستی چه رنگی هستن؟ چه شکلین؟
/صدایی از بیرون- زن (مریم) /
مریم: باز که شروع کردی / وارد میشود/ آقای محترم، شوهر عزیز اینجانب، این هزارمین باریه که همین حرفا رو تکراری از من میپرسی، عزییز چشمهام عینه چشمای توئه با همون رنگ و همون شکل.
فرهاد: راست نمیگی، از کجا میدونی که رنگش عین رنگ چشمای منه، من که دیگه رنگی از چشمام ندارم.
مریم: خوبه، خوبه، از همونیکه مونده میدونم چقدر شبیه توام.
فرهاد: دستم میندازی، باید بتونم رنگ چشاتو حس کنم.
مریم: چند دفعه گفتم، رنگ چشام سیاه سیاهه، عین عقیق انگشتریت که میگفتی، اونیکه حالا دست منه، اونیکه وقتی کوچولو بودی، جایزه معلمت بوده و از انگشتش واسه تشویق درآورده بهت داده.
فرهاد: راستی کجاست؟ میشه بدی؟
مریم: دستم بود، فکر میکنم وقتی داشتم ظرفارو میشستم گذاشتم آشپزخونه.
فرهاد: چرا از دستت درآوردی؟
انتهای پیام/