شرح دعای سحر/۲

خوشا به حال بنده‌ای که برای خدا عبادت می‌کند

امام خمینی (ره) در تفسیر دعای سحر می‌فرمایند: خوشا به حال بنده‌ای که پروردگارش را برای او عبادت کند و خود را برای او خالص کند و جز به او ننگرد و طالب شهوات‌ دنیوی یا خریدار مقامات اخروی نباشد.‏
کد خبر: ۷۲۷۷۲۲
تاریخ انتشار: ۱۳ اسفند ۱۴۰۳ - ۰۳:۰۸ - 03March 2025

به گزارش خبرنگار فرهنگ دفاع‌پرس، امام خمینی (ره) نه تنها در قامت یک رهبری سیاسی بی‌نظیر و اثرگذار است که در کسوت استاد و معلم دین نیز یگانه است. نام امام خمینی در کنار نام‌های بزرگی شیخ کلینی، شیخ طوسی، میرداماد، میرفندرسکی، ملاصدرا، علامه مجلسی و... نامی ممتاز و برجسته است. امام راحل (ره) در علم تفسیر، اخلاق و فلسفه فردی مبرز است و شاهد این مدعا آثاری است که ایشان در حوزه‌های مختلف به نگارش درآورده‌اند. یکی از این آثار ماندگار و مبارک کتاب «شرح دعای سحر» است که خود می‌تواند محل بحث و نظر‌های مختلف باشد و اهل فن می‌توانند شرح‌ها و حاشیه‌های مختلفی بر این کتاب بنویسند. امام خمینی (ره) این کتاب را سال ۱۳۰۷ و در سن ۲۷ سالگی و به زبان عربی تالیف کرد و «سید احمد فهری زنجانی» آن را به فارسی ترجمه کرده است.

خوشا به حال بنده‌ای که برای خدا عبادت می‌کند

دعا نعمت بزرگ خدا بر بندگان

دعا‌هایی که از خزائن وحی به ما رسیده از بزرگ‌ترین نعمت‌های خداوند بر بندگان است؛ زیرا این دعا‌ها پیوند معنوی میان خالق و مخلوق وسیله ورود به دژ محکم خداوند و عامل تمسک به عروه‌الوثقی و حبل‌المتین هستند؛ اما روشن است که رسیدن به این مقصد والا جز به‌قدر توان آدمی در توجه به معنای ادعیه و قدرت او در فهم اسرار و حقیقت آنها ممکن نیست. 

در این میان، من دعای مشهور مباهله را از دعا‌هایی یافتم که قدرش بسی جلیل و منزلتش بسی رفیع است، زیرا مشتمل بر صفات حسنای الهی و امثال علیای ربوبی است و اسم اعظم و تجلی اتم اقدم پروردگار در آن آمده است؛ پس خواستم آن را از بعض جهات، به مقدار استعداد خویش شرح دهم.

حقیقت اخلاص

تو هم بکوش درونت دعاکننده و باطنت طالب باشد تا در‌های ملکوت بر قلبت گشوده شود و اسرار جبروت بر درونت فاش شود و کشتی عقلت در دریا‌های خیر و برکت به راه افتد و به ساحل نجات رسد و تو را از گرداب هلاکت نجات دهد و با دو بال از این سرای ظلمانی و دیار بدبختی به عالم انوار پرواز کنی. پس، از این‌که هدفت از ‏‎توسل به این ‏‎صفات حسنی و امثال علیا ـ که آسمان‌ها و زمین به آنها استوارند و همه عوالم به نور آنها روشن هستند ـ رسیدن به شهوات پست و لذت‌های فانی و پوسیده و مقاصد حیوانی و کمالات چهارپایان و درندگان باشد پرهیز کن. به‌عکس، در طلب کرامات الهی و انوار عقلی و کمالاتی که لایق ‏‎مقام انسان، بما هو انسان، است و بهشت‌هایی که عرض آن به‌اندازه عرض آسمان‌ها و زمین است بکوش. البته، ‏‎آنچه گفتیم از ابتدای سیر و سلوک صادق است، زیرا «‏‏حسنات الأبرار سیّئات المقرّبین‏‏» ‏‎‏‎‏‎‏. ‏

‏‏بنابراین، عارف کامل کسی است که قلب خود را هیولا برای صورت‌هایی قرار دهد که محبوب آنها را بر قلب او وارد می‌کند و نباید هیچ صورت و فعلیتی ‏‎از جانب خود مطالبه کند و از هر دو هستی بگذرد و از هر دو نشئه فراتر رود. این است حقیقت اخلاصی که در روایات به آن اشاره شده است: ‏ «‏‏هر کس خود را چهل روز برای خدا خالص گرداند، چشمه‌های حکمت از قلب او بر زبانش جاری می‌شود.» ‏
‏‏

و در ‏‏کافی‏‏ از امام رضا (ع)، نقل شده است که فرمود: ‏ «خوشا به حال کسی که عبادت و دعایش را برای خدا خالص کند و قلبش را به آنچه چشمش می‌بیند مشغول نکند و یاد خداوند را به سبب چیز‌هایی که گوشش می‌شنود فراموش نکند و سینه‌اش به خاطر چیزی که به دیگری داده شده اندوهناک نشود.» ‏

‏‏پس مرگ بر بنده‌ای که ادعای بندگی کند و آقا و مولای خود را با اسماء و صفاتی که آسمان‌های ارواح و زمین‌های اشباح به آنها استوار شده بخواند و درعین‌حال، نیازهایش شهوات نفسانی و رذایل حیوانی و تاریکی‌هایی که یکی فوق دیگری است باشد و نیز ریاست‌های بیهوده و باطل و گشادگی دست در حکمرانی بر بلاد و تسلط یافتن بر بندگان را از خدا بخواهد. ‏و خوشا به حال بنده‌ای که پروردگارش را برای او عبادت کند و خود را برای او خالص کند و جز به او ننگرد و طالب شهوات دنیوی یا خریدار مقامات اخروی نباشد. ‏

‏‏«من بهائک بأبهاه و کلّ بهائک بهی. اللهم انّی اسئلک ببهائک کلّه»
‏‏

«من بهائک» ‏‎‏‎‏ ‏‎از نظر نحوی به «‏‏ابهاه» ‏‏ تعلق دارد و‏‏ «ابهاه» ‏‏ متعلق به «‏‏اسئلک» ‏‏ است؛ یعنی‏‏ «أسئلک بأبهی من بهائک» ‏‏ و همچنین است سایر فقرات دعا. ‏بدان، سالکی که با قدم معرفت به سوی خداوند می‌رود به غایت مقصود نمی‌رسد و در احدیت جمع مستهلک نمی‌شود و رب مطلق خود را مشاهده نمی‌کند، مگر آن‌که گام به گام و به‌تدریج در منازل و مراحل و مدارج و معارج ‏‎گوناگون از خلق به سوی حق مقید سیر کند و اندک‌اندک قیود را برطرف کرده از عالمی به عالم دیگر و از منزلی به منزل بعد منتقل شود تا سرانجام به حق مطلق برسد؛ چنان‌که خداوند برای روشن ساختن طریقه و ‏‎حضرت ابراهیم (ع)، در کتاب خود این‌گونه فرموده است: «‏‏‏‏پس، چون شب نمودار شد، ستاره‌ای درخشان دید و گفت: این پروردگار من است‏‏» تا آن‌جا که فرمود: ‎‏ «‏‏‏‏من با ایمان خالص رو به سوی خدایی آوردم که آفریننده آسمان‌ها و زمین است و من هرگز با عقیده جاهلانه مشرکان موافق نخواهم بود‏‏.»

‏‏پس آن حضرت با تجلی در صورت ستاره زهره، اندک‌اندک از تاریکی‌های عالم طبیعت به سوی طلوع ربوبیت نفس اوج گرفت و از آن نیز فراتر رفت و به افول و غروب زهره قائل شد. پس از آن، از این منزل به منزلگاه قلب که ماه قلب از افق وجودش طلوع کرده بود، منتقل شد و به ربوبیت ماه معتقد شد ولی از این جایگاه نیز به ‏‎سوی طلوع خورشید روح حرکت کرد و غروب ماه قلب را دید و خداوندگاری را از آن نفی کرد. او در سومین مرتبه، برای خورشید روح اثبات ربوبیت کرد، اما وقتی با درخشش نور حق و طلوع خورشید حقیقی خورشید روح غروب کرد، ربوبیت را از او نفی کرد و به پدیدآورنده ‏‎آن‌ها روی آورد. پس از ‏‎تعلق به هرگونه اسم‌ورسم و تعین و علامتی رهایی یافت و رحل اقامت بر درگاه رب مطلق افکند. ‏
‏‏

آری، گذر از منازل حواس و خیالات و تعقلات و عبور از سرزمین فریب به سوی مقصد نهایی و رسیدن به نفی علمی و عینی صفات و رسوم و جهات ممکن نیست، مگر پس از گذر تدریجی از مراحل میانی، از برزخ‌های زیرین و برین تا رسیدن به عالم آخرت و سیر از آن به عالم اسماء و صفات؛ آن‌هم از آنچه احاطه کمتری دارد به آنچه احاطه بیشتری دارد تا وصول به الهیت مطلق و پس از آن به احدیت عین الجمع که در آن تمامی تجلیات خلقی و اسمائی و صفاتی مستهلک شده و همه تعینات علمی و عینی فانی شده است. ‏
‏‏

منظور از جمادی همان ظلومیتی است که طبق بعض احتمالات، خداوند در آیه شریفه بدان اشاره فرموده است: «‏به‌درستی که انسان بسیار ستمگر و نادان است‏‏» ‏‏ و مراد از عدم شدن همان مقام «‏‏أو‏‎ ‎‏أدنی‏‏» است که بالاترین مقامات انسانی‏‎‏‎‏‎‏ ‏‎است. ‏‎البته حق آن است که بگوییم آن‌جا دیگر نه مقامی وجود دارد و نه صاحب مقامی و این همان مقام هیمان است که بنابر بعضی احتمالات این کلام خداوند تعالی به آن اشاره می‌کند: «‏سوگند به قلم و آنچه می‌نگارد‏‏». ‏
‏‏

آنگاه‌که سالک به حضرت الهیه رسید و با چشم بصیرت حضرت واحدیت را مشاهده کرد و پروردگار بر او به تجلیات اسمائی و صفاتی ظهور کرد و دانست که برخی صفات و اسما، الهی محیط و پاره‌ای دیگر محاط هستند و بعضی از بعض دیگر برترند، با زبانی که مناسب نشئه اوست پروردگارش را با کلماتی که شایسته مقام حضرتش است با بهره‌گیری از نیکوترین و زیباترین صفات و شریف‌ترین و کامل‌ترین آیات می‌خواند. آن‌وقت، دعا از زبان حال سالک بر زبان قال و از باطن او بر گفتارش جاری می‌شود و می‌گوید: «‏‏اسئلک من بهائک بأبهاه‏‏» الی‌آخر. ‏
‏‏

 البته، نوع درخواست در مقام الهیت با درخواست در مقام غیب مقید و آن نیز با درخواست در مقام شهادت تفاوت دارد. خواسته‌ها نیز در هر یک از این مقامات برحسب نشئه سالک فرق می‌کند؛ چنان‌که در کلام امام باقر (ع)، خواهیم خواند: «‏‏اللهم إنّی أسئلک من مسائلک باحبّها الیک‏‏». ‏
‏‏

هنگامی‌که سالک از حضرت الهیه به حضرت احدیت جمعی گذر کرد که همه حضرت‌های دیگر در آن مستهلک و تمامی تعینات و تکثرات در آن فانی است، حضرت حق بر او به مالکیت مطلقه تجلی می‌کند، چنان‌که می‌فرماید: «‏‏لمن الملک الیوم؟ ‏‏؛ ‏‏امروز ‎‏فرمانروایی از آن کیست؟ ‏‏» و، چون در آن روز نه خلقی است و نه امری و نه اسم‌ورسم و نشانه‌ای ـ در حدیث آمده است که ـ جز خود پروردگار کسی به این سوال پاسخ نمی‌دهد.

منبع: شرح دعای سحر امام خمینی (ره)

انتهای پیام/ 161

نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار