معرفی کتاب؛

خاطرات شفاهی دفاع مقدس؛ روایت حجت‌الاسلام و المسلمین «حاجی‌صادقی»

کتاب «خاطرات شفاهی دفاع مقدس؛ روایت حجت‌الاسلام و المسلمین حاجی‌صادقی» خاطرات نماینده ولی فقیه در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی است که در دوران دفاع مقدس مسئولیت نمایندگی ولی فقیه در قرارگاه قدس را برعهده داشته و به کوشش «علیرضا موحد علوی» گردآوری و توسط انتشارات «مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس» منتشر شده است.
کد خبر: ۷۳۰۳۴۵
تاریخ انتشار: ۱۳ اسفند ۱۴۰۳ - ۰۲:۰۷ - 03March 2025

به گزارش خبرنگار فرهنگ دفاع‌پرس، کتاب «خاطرات شفاهی دفاع مقدس؛ روایت حجت‌الاسلام و المسلمین عبدالله حاجی‌صادقی» خاطرات نماینده ولی فقیه در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی است که در دوران دفاع مقدس مسئولیت نمایندگی ولی فقیه در قرارگاه قدس را برعهده داشته و به کوشش «علیرضا موحد علوی» گردآوری و توسط انتشارات «مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس» منتشر شده است.

خاطرات شفاهی دفاع مقدس؛ روایت حجت‌الاسلام و المسلمین «حاجی‌صادقی»

در مقدمه نویسنده آمده است:

«حجت‌الاسلام و المسلمین عبدالله حاجی‌صادقی که از اولین روز‌های جنگ تحمیلی در کنار شهید «محمد جهان‌آرا» در جبهه «کوت شیخ» خرمشهر حضور داشت و همچنین با شهید «عبدالله میثمی» همراهی و تا مقطع پایان جنگ ایستادگی کرد؛ با وجود مسئولیت سنگین کنونی در نمایندگی ولی فقیه در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در ۲۰ جلسه گفت‌و‌گو که از دی ۱۳۹۷ آغاز شد و آبان ۱۳۹۹ پایان یافت، حاضر شد.

چهار جلسه نخست این گفت‌و‌گو‌ها را «عباس سالمی» برگزار کرد، اما پس از آن، ادامه این مأموریت به اینجانب واگذار شد. پس از برگزاری جلسات گفت‌و‌گو، متن، پیاده‌سازی و تدوین شد و سپس مراحل ویراستاری و آماده‌سازی را طی کرد. در نهایت مطالب این کتاب در ۱۴ گفت‌و‌گو و پنج سرفصل تنظیم شده است.

خاستگاه خانوادگی، دوران طلبگی و اعزام به جبهه «کوت شیخ» خرمشهر، پذیرش مسئولیت نمایندگی ولی فقیه در منطقه ۹ (فارس، بوشهر و کهگیلویه و بویراحمد) و قرارگاه عملیاتی قدس، نمایندگی سپاه قدس در غرب کشور، مقطع پایان جنگ و پذیرش قطعنامه ۵۹۸، مسئولیت‌های پس از دفاع مقدس و ویژگی‌های مکتب حاج قاسم...» از فصلهای این کتاب هستند.

 

خاطرات شفاهی دفاع مقدس؛ روایت حجت‌الاسلام و المسلمین «حاجی‌صادقی»

بخشی از متن کتاب:

«کار تبلیغی از کار نظامی جدا نبود؛ هرکس هر کاری از دستش برمی‌آمد، انجام می‌داد. یک شب جهان‌آرا حال همه ما را گرفت! (با خنده) ساعت ۲ شب، گفت: «عراق آبادان رو گرفته، همه اسلحه بگیرین و راه بیفتین.»

من به جهان‌آرا گفتم: «اجازه می‌دید من هم اسلحه بگیرم و همراه شما بیام؟»

گفت: «بیایید.»

اسلحه گرفتیم و سوار ماشین‌ها که وانت‌های مستهلک خرمشهر بود، شدیم.

هنوز ماشین‌های تویوتا نیامده بودند. جهان‌آرا هر چند نفر را یک دسته کرد  و برای ما یک فرمانده گذاشت. هرچه در خیابان‌های آبادان گشتیم، خبری از عراقی‌ها نبود! بعد از یک ساعت و نیم گشت‌زنی در آبادان، دستور بازگشت. به حالت اعتراضی گفتیم: این چه برنامه‌ای بود!

گفت: «می‌خواستم ببینم شما بچه‌های ستادی چقدر آمادگی رزمی دارین.»

این کار برای من تجربه خوبی بود.»

انتهای پیام/ 118

نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار