به گزارش گروه بینالملل دفاع پرس، مراسم بزرگداشت شهید علی احمد فیاض معروف به حاج علاء از سوی حزب الله در روستای انصاریه در جنوب لبنان برگزارمی شود. سید حسن نصرالله هفته گذشته نیز درباره آخرین مسایل لبنان و تازه ترین تحولات منطقه سخنرانی کرد.
در ابتدای این مراسم مستندی از مجاهدت شهید "احمد فیاض" در جبهههای نبرد از شبکه المنار لبنان پخش شد.
سید حسن نصرالله در ابتدای سخنانش که به طور مستقیم از شبکه تلویزیونی المنار در حال پخش است، گفت: ابتدا لازم میدانم از حضور تمام عزیزان تشکر کنم و به خانواده شهید علاء تبریک و تسلیت میگویم. همچنین لازم میدانم به خانواده تمام شهدایی که در جبهههای دیگر جنگیدند و به درجه شهادت نایل آمدند تسلیت می گویم خواه در جبهه شهید علاء بودند یا در جبهه دیگر جنگیدند.
وی افزود: همچنین لازم می دانم شهادت رزمندگان ارتش سوریه و کمیتههای مردمی در جبهههای رزم سوریه را تسلیت بگویم. لازم میدانم به فرزند این شهید هادی درود بفرستم به خاطر این روحیه بالایی که داشته و دارد و خطاب به هادی فرزند این شهید میگویم انشاء الله شما و دیگر برادرانتان در مسیر پدر بزرگوارتان گام برداریم و راه ایشان را ادامه دهید.
میخواهم در این سخنرانی درباره مراحل مختلفی که شهید علی در آن به سر برد تا این که در جبهه سوریه به شهادت رسید صحبت کنم. یعنی از جبهه جنوب لبنان تا جبهه بوسنی تا جبهه عراق و سرانجام در جبهه سوریه به زندگی شهید در این جبهه به پایان رسید.
نصرالله در ادامه سخنانش افزود: در هر یک از این مراحل قصد دارم به نکات و مسائل مهمی که حتی مربوط به رویدادهای کنونی مرحله فعلی است اشاره کنم و در پایان سخنرانی هم میکوشم درباره تحولات و توصیفها (اتهامات اخیر علیه حزب الله) که برای ما عنوان شده بود، صحبت کنم.
در بخش مربوط به مقاومت باید بگویم که علاء از همان عنفوان جوانی به مقاومت پیوستند و از همان ابتدا به عنوان یکی از رزمندگان جبهه جنوب حاضر شدند. از این رو باید بگویم که بخش اعظم امر خود را در میادین جنگ گذراندند و سرانجام نیز به عنوان یکی از فرماندهان جبهه به خیل شهادت نائل آمدند. هر یک از عملیات مقاومت را که بخواهیم به یاد آوریم در آن اثری از حاج علاء به چشم میخورد.
این شهید فرمانده در بیش از یک محور در جبهه های جنوب شرکت داشت و بیش از یک نوع عمل جهادی را از این شهید ما میدیدیم تا این که به سرعت به عنوان یکی از فرماندهان مقاومت و یکی از نخبگان رزمنده تبدیل شد.
این شهید فرمانده با جانفشانیهایش و جانفشانی تمام رزمندگان مقاومت و شهدای مقاومت توانستند پیروزی سال 2000 میلادی را محقق سازند و طولی نگذشت که در سال 2006 به یکی از فرماندهان دلاور مقاومت تبدیل شد.
در بخش دیگری از فعالیتهای این شهید میتوان او را یکی از فرماندهان زیر ساختهای توان مقاومت دانست. او در کنار شهید حاج عماد مقنیه برای پیشبرد توان و قدرت بازدارندگی مقاومت تلاش کردند تا این که این مقاومت رشد کرد، بزرگ شد پیشرفت کرد تا این که اکنون به یک قدرت واقعی تبدیل شده به گونهای که دشمن اسرائیلی از آن واهمه دارد و حساب آن را میکند.
این همان مقاومتی است که از سال 2000 تا 2006 پیروزی آفرین بود حاج علاء نماینده نسلی از جوانان لبنانی است که گزینه مقاومت را برگزیدند. بعد از سال 1982 و یورش دشمن صهیونیست جوانان لبنانی میتوانستند گزینهها و مقاصد مختلفی را برای خود انتخاب کنند.
علاء و برادران او همچون سایر رزمندگان در جنبش امل و دیگر گروههای مقاومت در انتظار راهبرد عربی مشترک نبودند، یعنی آنها در انتظار تصمیمهای اتحادیه عرب نماندند و حتی منتظر رسیدن عربها به یک اجماع کلی نبودند.
همه ما لبنانیها خوب میدانیم و به درستی این واقعیت را درک میکنیم که اگر قرار بود منتظر راهبرد عربی مشترک میبودیم و منتظر تصمیم اتحادیه عرب مینشستیم هم اکنون اسرائیل در جنوب لبنان و در بیروت پایتخت این کشور و حومه آن مستقر بود. اگر نگویم که تمام لبنان اکنون در اختیار دشمن صهیونیست قرار میگرفت.
اگر مقاومت مردمی لبنان نبود امروزه اسرائیل بر کل لبنان حاکم میشد و اکنون لبنان به صورت مستعمرهای در اختیار اسرائیل بود و جوانان لبنانی همگی در بازداشتگاههای اسرائیلی بودند.گزینهها برای آزادی سرزمینمان مقاومت بود و مقاومت همواره گزینه ما باقی خواهد ماند.
باقی ماندن سرزمین ما که مزارعه شبعا است حال و روزش و حکمی که در خصوص آن جاری میشود حکم باقی سرزمینهایی است که در اشغال رژیم صهیونیستی است. اگر بخواهیم به انتظارمان ادامه دهیم این مناطق را هم از دست خواهیم داد. در این خصوص باید از موضع سوریه و ایران که در کنار مقاومت بودند یاد کنیم، بسیاری از کشورهای عربی که ما را جزو تروریستها میخوانند ارتباطتشان با مقاومت چیست، آنها هیچ ارتباطی با این مسئله ندارند و آنها حتی به اموال و تصمیمگیریهای سیاسی هم ارتباطی ندارند و در این باره تنها ما نظام سوریه را مستثنی قرار میدهیم. آیا واقعا در بین کشورهای عربی یک نظام عربی را میشناسید که میتواند سلاح به مقاومت ارائه دهد.
بسیار خوب اگر ما تروریست هستیم نهادهای عربی بفرمایند و سلاح مورد نیاز مقاومت فلسطینی را ارائه دهند، این نهادهای عربی هیچ ارتباطی به مقاومت و پیروزیهای آن ندارند.
شهید علاء ایمان داشت که آن چیزی که بر مقاومت حاکم است قدرت ذاتی آن است و همین مسئله به مرور زمان پیشرفتهتر شد تا اینکه اصطلاح ارتش، ملت و مقاومت شکل گرفت.
آن چیزی که این ملت را مصون میدارد ارتش، ملت و مقاومت است. و کسانی که انتظار دارند اتحادیه عرب یا اجماع عربی بتواند مانع اسرائیل از تجاوز به خاک لبنان شود یا از لبنان در برابر دشمنیهای اسرائیل حمایت کند به مانند کسی است که به سراب چشم امید دوخته است و چنین کسانی در توهم به سر میبرند.
ما در سال 2006 به آنها تنها اعلام کردیم از شما هیچ چیز نمیخواهیم جز این که دست از سر ما بردارید. امروز بار دیگر همان مسئله را تکرار میکنیم به آنها میگوییم از شما هیچ چیزی نمیخواهیم فقط ما را رها کنید، مقاومت را به حال خود واگذارید، ملت را رها کنید و این کشور را به حال خودش واگذارید.
آنها هرگز به ما کمک نکردند بلکه همواره بر ضد مقاومت تلاش میکردند، حتی اسرائیل هم اعلام کرده بود که هیچ رژیم عربی از این رژیم نخواست تا به تجاوزش به لبنان پایان دهد بلکه اعلام کرد رژیم های عربی خواهان ادامه تجاوز بودند و این مسئله بار دیگر در تجاوز اسرائیل به نوار غزه تکرار شد.
آنچه امروز میخواهم در حضور شهید علاء اعلام کنم این است، این توان ملی خودجوش تنها چیزی است که میتواند از این کشور حمایت کند و این توان ثابت کرده که میتواند قدرت بازدارندگی بالایی در برابر دشمن داشته باشد. دشمنی که همه روزه در خصوص مقاومت در لبنان و تواناییهایش سخن میراند.
چشم امید بستن به نهادهای عربی و سازمانهای اتحادیه عرب حتی اگر به آنها توجه کنیم کار به جایی نمیبرد سودمند هم نخواهد بود از همین رو باید بگویم که این مقاومت با تمام دستآوردهایی که داشته، توانسته این اعتماد را به خود جلب کند و در نزد ملتهای عربی و اسلامی احترام و قداست خود را به دست آورد و ما به درستی میدانیم که پیامبر گرامی اسلام هم فرمودهاند صلاح و نیکی یک امت در خود آن امت است تا روز قیامت.
سید حسن نصرالله ادامه داد: از این رو انتظار میرفت که چنین بازتابهای مردمی در قبال این تصمیمهای کورکورانه و ظالمانهای که نسبت به حزبالله داده شده و آن را سازمان تروریستی خواندهاند از سوی مردم صادر شود. چرا که مقاومت امروزه به عنوان تنها افق موجود در برابر دیدگان ملتها برای باز پس گیری مقدسات و مقاومت است.
در خصوص موضوع مقاومت و سخن گفتن درباره بزرگی عربی و هویت عربی و حقوق عرب میخواهم این پرسش را مطرح کنم، چه کسی واقعا به عربها و امّت عربی و ارتشهای عربی و حاکمان عرب تاکنون به مانند اسرائیل توهین کرده است؟ اسرائیل همه روزه به آنها توهین میکند آن زمان که سرزمینهای آنها را در اشغال نگاه میدارد و مردم فلسطین را میکشد و امروز هم تجاوز جدیدی به مسجد الاقصی صورت میگیرد اینها همه توهین است . واقعا از سال 1967 تا به امروز در قبال این مسائل چه کردید؟ و قصد دارید از این پس چه کنید؟ برعکس آنچه گفته شد اگر ارتشی یا نظامی میخواست یا بخواهد همچون مصر و سوریه یا مقاومتی بخواهد در برابر اسرائیل بجنگد و مقدسات را بازپس گیرد آیا بر ضد آن توطئه نمیچیدید؟ آیا بر ضد این سازمانها و ارتشها و مقاومتها توطئه نمیکردید؟ و منظور من در راس این رژیمهای، رژیم سعودی است. آیا آنها شیعه بودند؟
موضوع شیعه و سنی بهانه است، دروغ است، آیا جمال عبدالناصر شیعه بود؟ یا این که مقاومت فلسطینی شیعی است؟ بیایید سئوال کنیم چگونه این رژیمهای عربی بر ضد این تلاشها توطئه چیدند. تضمین لازم برای حفظ تاج و تخت این نظامها حمایت از اسرائیل و بقای موجودیت این رژیم است.
به همین دلیل این کشورها و رژیمها همواره در مقابل نظامهایی که از مقاومت و جنبشهای مقاومت حمایت میکردند صفآرایی مینمودند از این رو میگویم آنچه که امروز در قبال ما روی میدهد ادامه همان راهبرد گذشته آنان است. این مقاومتی که امروز در لبنان آن را تروریسم میخوانید همان مقاومتی است که بخشی از بزرگی و کرامت عربی شما را توانست بازگرداند.
در بخش دوم سخنانم واقعا نمیخواستم درباره موضوع بوسنی صحبت کنم، اگر موضوع شهید علاء مطرح نمیشد، شهید علاءیی که معروف به علاء بوسنی بود. می خواهیم از این طریق ادای دینی به شهید علاء کرده باشیم و از این طریق می خواهیم درباره برخی از سازمانها و گروههای تروریستی هم صحبت کرده باشیم.
در آغاز دهه 80 از قرن گذشته میلادی نبرد سنگینی در بوسنی و هرزگوین صورت گرفت، مسلمانان در آنجا مستضعف بودند و نیروهای صرب و بوسنی قتل عامهای فجیعی را در حق این مسلمانان روا داشتند. شهرها و روستاهایی ویران شدند به زنان و نوامیسشان تعرض شد در آن روزی که فاجعه شکل گرفته بود در لبنان دو موضع در قبال آن میگرفتند کسانی بودند که با اهالی بوسنی ابراز همدردی میکردند و گروهی دیگر که حامل افکار سعودی بودند در مقابل آنها میایستادند.
در آنجا و در آن مرحله تصمیم بر این گرفته شد تا مسیحیان لبنان را مسئول آن فاجعه بدانند، از این رو تصمیم گرفتند به مسیحیان در لبنان حملهور شوند و عملا نیز این گروه کوچک تندرو که اصلا نماینده اهل سنت و جماعت در لبنان نبودند، بلکه حتی سنیها را هم تکفیر میکردند دست به این اقدامات زدند. اقدام به بمبگذاری در زیر پلها کردند و برخی از تجاوزها هم صورت گرفت.
اما مسئله حل شد، گروه دوم مسئولیت آن حوادث را به کسی یا به مسیحیان لبنان نسبت ندادند بلکه معتقد بودند اگر کسی می خواهد در این خصوص موضعگیری کند بهتر است که به آنجا برود و برای این که کمک کند در آنجا حضور داشته باشد.
حزبالله طرفدار گروه دوم بود، اگرچه ما در آن زمان یک جنبش نو پا بودیم و تواناییهای کوچک و محدودی داشتیم اما حاج علاء و برخی از برادرانش لبنان را به مقصد بوسنی به سرزمینی که هیچ چیزی از آن نمیشناختند عزیمت کردند این عزیمت تنها جنبه انسانی و اخلاقی داشته است. چرا که این تصمیمی بود بین خودمان و خدای خودمان.
و زمانی که در خلوت خود مینشینیم این احساس را میکنیم که آن چیزی را که میتوانستیم در آن زمان انجام دهیم، انجام دادیم و در آن زمان ما قادر نبودیم هزاران نفر را اعزام کنیم یا به آنجا سلاح بفرستیم ما در این خصوص با دولت بوسنی ارتباط داشتیم و حتی در آن نبرد شهید رمزی مهدی به شهادت رسید و جوانان ما در آن سرزمین برای مدت طولانی حضور یافتند و در کنار رزمندگان بوسنی جنگیدند، آیا شما این را تروریسم میدانید؟
ما به بوسنی نرفتیم تا در تصمیمگیری سیاسی بوسنی دخالت کرده باشیم بلکه ما به بوسنی رفتیم تا به مردمی که در آنجا هر روز قتل عام میشدند کمک کنیم. باید این موضوع را از نظر اخلاقی، دینی و قانونی بررسی کنیم.
نصرالله خطاب به کسانی که مقاومت را امروز متهم به تروریسم میکنند ، گفت: ما یک مقاومت مذهبی هستیم این را میگویم آیا در بوسنی شیعهای وجود داشت که ما از آنها دفاع میکردیم؟ مسلمانان در بوسنی همه از اهل سنت و جماعت بوده و هستند، علاءیی که امروز در مراسمش حضور داریم خانواده و مقاومت و سرزمین اشغال شده خود را رها کرد و به سمت بوسنی رهسپار شد، عازم شد تا برای دفاع از شرف برادران مسلمان اهل سنت و جماعت در بوسنی بجنگد. آیا با چنین اقداماتی ما مذهبی و طایفه گرا خواهیم بود؟
در بخش مربوط به عراق پیش از پرداختن به موضوع عراق حاج علاء و برادرانش به سوریه رهسپار شده بودند از این رو به این موضوع بعدا اشاره خواهم کرد، زمانی که داعش به موصل و الانبار و بخشی از استان صلاح الدین و کرکوک حمله کرد و آنجا را اشغال کرد داعش به نزدیکیهای بغداد رسید و در آن شرایط کل عراق در معرض تهدید قرار داشت.
داعش در عراق به کل ملت عراق توهین و تجاوز کرد و سنی ، شیعی ، مسیحی و ایزدی همه را قتل عام کرد و هیچ کس از تیررس آن در امان نبود و آن بلایی که بر سر اهل سنت در عراق توسط داعش حاصل شد بسیار خطرناکتر و بزرگتر از بلایی بود که بر سر شیعیان آمده بود. این همان داعشی است که امروز در عراق میبینیم.داعشی که حتی برخی از کشورهای عربی از آن احساس تهدید میکنند. اکنون در خصوص برخی از کشورهای عربی باید بگویم که سِحر جادوگر بر ضد او شده است.
در آن روز عراقیها دولت، احزاب و علما همه خواستار آن شدند تا ملت عراق به صورت یکپارچه برای مقابله با آن به پا خیزند و بالاترین صدایی که در بین تمام این صداها شنیده میشد صدای مرجعیت بود و دعوت به جهاد از سوی مرجعیت حاصل شد. بعد از این خواسته مرجعیت دهها هزار تن از جوانان عراقی به جبهههای جنگ شتافتند.
بعد از آن بود که برادران عراقی از ما کمک خواستند از ما نمیخواستند که رزمنده برایشان اعزام کنیم بلکه از ما فرمانده میخواستند، آنها از ما کادری میخواستند که بتواند به آنها در صف آرایی،آموزش و عملیات میدانی در برخی از اماکن حساس تعلیم لازم صورت گیرد. این همان دعشی است که ملت عراق و ملتهای منطقه را تهدید میکرد و اکنون هم تهدید میکند. این داعش عتبات مقدسه در عراق را هم تهدید میکند.
این تلاشی است که باید از سوی ما صورت بگیرد و ما هم آن را انجام میدهیم، آیا در آن زمان کسی از ما انتظار داشت که ما منتظر بنشینیم و ببینیم اتحادیه عرب و یا اجماع عربی چه تصمیمی میگیرند؟ آیا واقعا چنین انتظاری داشتید خدا خیرتان دهد.
در نیمههای شب بود که ما گروهی بزرگ از فرماندهان خود را از جبههها به عقب فراخواندیم و آنها را به عراق اعزام کردیم، ما این اقدام را به صورت محرمانه و بدون هیچ تبلیغات انجام دادیم، بدون اینکه بخواهیم دستاورد سیاسی یا غیرسیاسی داشته باشیم. ما در عراق میجنگیدیم و فرماندههان ما در این جنگ عراقی بودند، ما برای عراق رفتیم و نه برای دخالت در مسائل داخلی عراقیها نه آنگونه که عربستان سعودی بیش از یک کشور عربی انجام میدهد. این یک وظیفه ملی، عربی و اخلاقی و دینی بود، نبرد ما بر این اساس در عراق صورت گرفت و تا به امروز هم ما گروهی داریم که در عراق میجنگند.
واقعا جرمی که حزبالله مرتکب شده تا متهم به دخالت در عراق شده چیست؟ در مقابله با چه کسی این اتهام به ما نسبت داده شد؟ آیا تنها به دلیل مقابله با داعش است؟ داعشی که تمام جهانیان بر تروریستی بودنش اذعان دارند، داعشی که حتی اتحادیه عرب و شورای همکاری کشورهای عرب حوزه خلیج فارس و شورای وزرای کشور عرب همگی اذعان داشتند که این یک گروه تروریستی است ما با همین سازمان تروریستی میجنگیم سازمانی که جهانیان همه آن را تروریستی خواندند آیا در چنین صورتی ما متهم میشویم؟
امروزه چه کسی در عراق معادله را تغییر میدهد، خود عراقیها، ما به عراق رفتیم آن هم به صورت کاملا محرمانه شماها بودید که به فرماندهی آمریکا ائتلاف به ظاهر بینالمللی تشکیل دادید تا به امروز در عراق برای مبارزه با تروریسم چه کردید؟ ما به این دلیل که در عراق تحت فرمان فرماندهی عراقی بودیم و میجنگیدیم تروریسم خوانده شدیم اگر تحت فرمان فرماندهی آمریکایی میجنگیدیم هرگز ما را تروریسم نمیخواندند! ائتلاف اسلامی به فرماندهی آمریکا تشکیل میدهند چگونه میخواهید این مسئله را تفسیر کنید؟