گروه بینالملل دفاعپرس- سعید شهرابی فراهانی کارشناس مسائل بینالملل؛ با گذشت بیش از یک دهه از تدوین راهبرد «چرخش به شرق» در سیاست خارجی آمریکا، امروز بیش از هر زمان دیگری آشکار است که مهار جمهوری خلق چین، بهویژه در حوزه انرژی و تجارت، به اصلیترین اولویت ژئوپلیتیکی واشنگتن تبدیل شده است.
آمریکا برای تحقق این هدف، با دامنزدن به بیثباتی در منطقه خاورمیانه، تضعیف رقبا، کنترل منابع انرژی و درگیرسازی قدرتهایی همچون روسیه، در صدد مهار روند رشد اقتصادی پکن است. باید راهبرد و نقش منطقه غرب آسیا در چارچوب سیاست کلان مهار چین را تحلیل واقع بینانه کرد.
از نگاه راهبردی نخبگان حاکم در آمریکا، مهمترین تهدید برای هژمونی تکقطبی آمریکا نه روسیه، نه تروریسم جهانی، بلکه چین در حال صعود است؛ کشوری که با رشد پیوسته اقتصادی، توسعه فناوری، و گسترش نفوذ در بازارهای جهانی، در حال بازتعریف نقش خود بهعنوان یک قدرت بینالمللی نوظهور است.
به همین جهت، در اوایل دهه ۲۰۱۰ میلادی، دولت آمریکا تحت رهبری باراک اوباما، سندی راهبردی با عنوان «Pivot to Asia» یا «چرخش به شرق» را تدوین کرد. بر اساس این سند، تمرکز اصلی سیاست خارجی آمریکا از خاورمیانه به شرق آسیا منتقل شد و اولویت جدید، مهار بلندمدت چین تعریف شد.
اهداف اصلی راهبرد چرخش به شرق
انتقال اولویتهای امنیتی و نظامی از غرب آسیا به شرق آسیا.
محدودسازی رشد اقتصادی چین از طریق فشار بر دسترسی به انرژی.
شکلدهی به ائتلافهای جدید ضدچینی در آسیا و اقیانوسیه.
بهکارگیری ابزارهای ترکیبی از تحریم، تهدید، دیپلماسی و مداخله غیرمستقیم.
نقش غرب آسیا در راهبرد مهار چین
گرچه تمرکز آمریکا بهظاهر از غرب آسیا کاهش یافته، اما بیثباتسازی این منطقه همچنان بخشی از راهبرد فشار بر چین تلقی میشود. هدف آن است که با ایجاد بحران در کشورهای نفتخیز، هزینه تأمین انرژی برای چین افزایش یابد.
اقدامات آمریکا در این راستا عبارتاند از:
تضعیف و تعطیلی صنایع نفتی در لیبی و سوریه.
کنترل غیرمستقیم منابع نفتی عراق.
تحریمهای شدید علیه صادرات نفت ایران.
دامنزدن به منازعات امنیتی در یمن و لبنان.
استفاده از رژیم صهیونیستی برای تشدید تنش در منطقه.
وابستگی چین به انرژی؛ یک نقطه ضعف استراتژیک
چین هماکنون بین ۱۱ تا ۱۳ میلیون بشکه نفت در روز مصرف میکند. برآوردها نشان میدهد که برای تداوم رشد اقتصادی، این کشور ناگزیر است طی پنج سال آینده مصرف روزانه خود را به حدود ۱۶ تا ۱۷ میلیون بشکه افزایش دهد.
این نیاز شدید، آسیبپذیری چین را در برابر اختلال در زنجیره تأمین انرژی بالا میبرد و به واشنگتن این فرصت را میدهد که از انرژی بهعنوان ابزار فشار استفاده کند.
مهار هوشمند بهجای مداخله مستقیم
دونالد ترامپ طی دوران ریاستجمهوری خود، با درک هزینههای هنگفت مداخله مستقیم در منطقه، تلاش کرد سیاست مهار چین را از مسیر دیپلماسی منطقهای، توافقات دوجانبه و نزدیکی به بازیگران مستقل منطقهای دنبال کند. این رویکرد که میتوان آن را مهار هوشمند نامید، سعی در مدیریت چالش چین با هزینه کمتر و همکاری بیشتر بازیگران محلی دارد.
جمعبندی
راهبرد آمریکا برای مهار چین، وارد مرحلهای پیچیده و چندلایه شده است که در آن، غرب آسیا علیرغم کاهش اولویت ظاهری، نقش کلیدی در تأمین منافع بلندمدت واشنگتن ایفا میکند.
انرژی، ثروت راهبردی خاورمیانه، به یک میدان رقابت ژئوپلیتیکی میان چین و آمریکا تبدیل شده است. آمریکا با بهرهگیری از ابزارهای امنیتی، سیاسی و اقتصادی، سعی دارد از این منطقه بهعنوان یک اهرم فشار علیه چین استفاده کند.
در شرایطی که ساختار نظم جهانی در حال گذار از یکقطبی به چندقطبی است، نتیجه این تقابل استراتژیک، آینده موازنه قدرت جهانی را تعیین خواهد کرد.
انتهای پیام/ ۱۳۴