سپهبد قرنی؛ شخصیتی موثر اما غریب در تاریخ انقلاب اسلامی

سپهبد قرنی بعد از غائله کردستان و در پی اختلاف با دولت موقت، از ریاست ستاد ارتش استعفا کرد. وی سوم اردیبهشت ماه سال ۱۳۵۸ توسط گروهک منحرف فرقان مقابل منزلش ترور شد و اولین شهید شاخص ترور در جمهوری اسلامی ایران لقب گرفت.
کد خبر: ۷۴۰۶۲۰
تاریخ انتشار: ۰۳ ارديبهشت ۱۴۰۴ - ۱۰:۲۲ - 23April 2025

به گزارش گروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس، سوم اردیبهشت ماه سالورز ترور سپهبد قرنی است. «سید محمدولی قرنی» سال ۱۲۹۲ در تهران به دنیا آمد. پدرش را که یکی از مدیران مخابرات تهران بود در ۱۰ سالگی از دست داد. از آن پس در کنار مادرش زندگی سختی را آغاز کرد. تحصیلات ابتدایی را در دبستان «گلبهار» اصفهان به پایان رساند و پس از یک سال، تحصیلات متوسطه خود را در دبیرستان «دارالفنون» تهران آغاز کرد و در دبیرستان نظام (دبیرستان ارتش) خاتمه داد. سال ۱۳۰۹ وارد دانشکده افسری ارتش «مدرسه صاحب منصبی» دوره دهم شد و در سال ۱۳۱۱ با درجه ستوان دومی در رشته توپخانه فارغ‌التحصیل شد. او به ریاست ستاد لشکر دوم ارتش در تهران منصوب شد و در سال ۱۳۲۹ به درجه سرهنگی نائل آمد و فرماندهی پادگان رشت، در مرکز گیلان را عهده‌دار شد.

شهید «قرنی»؛ موثر اما غریب در تاریخ انقلاب اسلامی

قرنی در صحنه سیاست ایران

قرنی در مرداد ۱۳۳۲ ضمن همکاری با نیرو‌های سلطنت طلب در سازماندهی و عملیات ضد دولت مصدق در رشت شرکت داشت، پس از کودتای ۲۸مرداد ۱۳۳۲ قرنی نیز مانند شماری از افسران که علیه مصدق فعالیت کرده بودند، ترفیع یافت و به درجه سرتیپی نائل شد و به ریاست رکن دوم ستاد ارتش منصوب شد. او در این مقام نه تنها مسئول امور اطلاعات نظامی بود، بلکه به دستور شاه اخبار و اطلاعات مربوط به امور سیاسی کشور را در اختیار شاه می‌گذاشت. گزارشات او جزء منابع مهم اطلاعاتی کشور به شمار می‌رفت و در سرنوشت مقامات مملکتی خیلی تاثیر داشت. بدین ترتیب قرنی با عهده‌دار شدن این‌گونه مسئولیت‌ها در زمره مهم‌ترین مقام نظامی و امنیتی که با شاه ارتباط نزدیک داشت، در آمد و مورد توجه و اعتماد او قرار گرفت.

کشف فساد در دولت کودتا

هر چند او از کودتای سلطنت‌طلبان پشتیبانی کرده بود، ولی فساد و سرکوب پس از کودتا و ناتوانی دولت در انجام اصلاحات، او را نگران ساخته بود و نگران این بود که وضع موجود در نهایت به یک رژیم سلطنتی دیکتاتوری تبدیل شود و سرانجام به این نتیجه رسید که تنها راه حل برای رفع این مشکل ایجاد یک دولت توانا برای پایان دادن به حاکمیت طبقه سنتی و وادار ساختن شاه به قبول نظام پادشاهی مشروطه و انجام اصلاحات گسترده است. برای ایجاد چنین حکومتی، قرنی با ارسنجانی و اسفندیار بزرگمهر که شخصی فرصت‌طلب و بی‌پروا بود، ولی با آمریکایی‌ها ارتباط گسترده ارزشمندی داشت، با دقت و هوشمندانه به فعالیت پرداخت.

شهید «قرنی»؛ موثر اما غریب در تاریخ انقلاب اسلامی

رئیس دولت مورد نظر «دکتر علی امینی» بود. وی در اواسط دهه ۱۹۵۰م شهرت زیادی کسب کرده بود، نظریات سیاسی او با نقطه نظر‌های قرنی و ارسنجانی بسیار نزدیک بود، در دولت جدید قرنی اداره وزارت کشور یا وزارت جنگ را عهده می‌گرفت و ارسنجانی معاون نخست وزیر و بزرگمهر وزیر تبلیغات بود.

هلاکو رامبد یکی از دوستان قرنی می‌نویسد: «اینکه می‌گویند، سرلشکر قرنی قصد کودتا و تغییر رژیم را در زمان سلطنت اعلیحضرت داشت به نظر من صحت ندارد. هنگامی که رئیس رکن دو ارتش بود با گروه‌های مختلف تماس می‌گرفت و گزارشاتی برای اعلیحضرت می‌فرستاد، از جمله یادآور شده بود که وضع عمومی خوب نیست و مردم ناراضی هستند و با تغییر دولت و انجام انتخابات جدید و تشکیل پارلمان از نمایندگان مورد توجه ملت می‌توان جلوی عدم رضایت مردم را گرفت، مشروط بر این که نخست‌وزیر مقتدر و وزیر کشور توانایی به کار دعوت شوند که انتخابات را در کمال بی‌نظری انجام دهند.»

کوشش‌های قرنی و همکارانش در اشاعه افکار و نظریات سیاسی آنها و نیز ساختار فضای مناسب برای جذب طرفداران و بسط آن از طریق تماس با گروه‌های سیاسی از طریق «جمعیت برادران» شروع شد. ارسنجانی و بزرگمهر نیز از همان کانال در جذب افراد در سازمان‌های مختلف سیاسی به استثنای حزب توده و نخبگان گرو‌های دیگر از قبیل سیاستگران افسران ارتش، کارمندان ادارات، روشنفکران، روزنامه‌نگاران، بازرگانان و روحانیون به فعالیت پرداختند. قرنی از طریق شخصیت‌های متنقذ جامعه، چون امام‌جمعه تهران، عباس مسعودی مدیر روزنامه اطلاعات، با رهبران نهضت مقاومت ملی و دیگر سازمان‌های مخالف دولت دیدار و مذاکره می‌کرد.

تماس با مقامات آمریکایی

قرنی به عنوان رئیس رکن دوم ستاد ارتش، چند بار با مقامات دولت آمریکا به طور مستقیم یا به واسطه بزرگمهر تماس گرفت. این تماس‌ها ظاهرا در پاییز ۱۳۳۵ در ملاقات‌هایی که او با «جان بولینگ» مقام سیاسی سفارت آمریکا در تهران داشت، شروع شد. قرنی خواستار پشتیبانی «دولت ایالات متحده» از وی شد و در همین راستا با یکی از کارکنان سیا چند بار تماس گرفت و پیرامون طرح عملیات مخفی خود به منظور انجام اصلاحات مذاکره کرد. وی با صراحت خاطر نشان ساخت که ایالات متحده، شاه را به قدرت رسانده و ناگزیر باید راهگشای حکومت شاه باشد.

او به رغم اینگونه تماس‌ها ترجیح داد از کانال بزرگمهر که یکی از عوامل مهم و فعال سیا در ایران به شمار می‌رفت و با شبکه‌های دیگر اطلاعاتی نیز در ارتباط بود، مسئله را دنبال کند. در پاییز ۱۳۳۶ بزرگمهر اطلاعات زیادی پیرامون خود و قرنی را در اختیار مقام سیا قرار داد و در مورد جلب پشتیبانی و نظریات مشورتی او گفت‌و‌گو کرد، هر چند مقامات مزبور با هوشیاری از بیان مطلبی که حاکی از تشویق گروه قرنی در اجرای کودتا باشد، خودداری کردند، ولی در زمینه جدی بودن طرح دسیسه، شاه را نیز آگاه نساختند. شاید به همین دلیل باشد که شاه گمان کرد که آمریکا و بریتانیا در پشت سر این اقدام کودتایی بودند، این بدگمانی مایه افزایش تمایل وی برای داشتن استقلال عمل بیشتر در برابر غرب شد.

قرنی شبکه‌ای از افسران نیرو‌های مسلح (افسران میهن‌پرست) را در اختیار داشت. او بولینگ (مقام سفارت آمریکا) را از این موضوع آگاه ساخته بود. شبکه نظامی که اعضای آن در حدود هفتاد تن از افسران بودند، در حوزه‌های مختلف شبیه سازمان نظامی حزب توده که شبکه آن در سال ۱۳۳۶ کشف گردید، سازمان داده شد.

شهید «قرنی»؛ موثر اما غریب در تاریخ انقلاب اسلامی

هماهنگی ظاهری با شاه

قرنی پیش‌بینی کرده بود که محتمل است، شاه از فعالیت‌های او آگاه شود با این حساب برای پنهان نگاه‌داشتن فعالیت‌های خود از شاه درخواست کرد به او اجازه دهد عملیات ظاهرا تحریک‌آمیزی را طرح‌ریزی کند. در این عملیات مخفی، قرنی در نقش یک عامل تحریک کننده که در صدد سازمان دادن کودتا علیه شاه می‌باشد، به منظور شناسایی توطئه‌گران و دشمنان بالفعل شاه عمل می‌کرد. شاه نیز به گزارش‌های ساواک در مورد فعالیت‌های مخفی قرنی ترتیب اثر نمی‌داد، به طوری که گفته شد، هدف از اجرای عملیات تحریک‌آمیز، شناسایی اعضای سازمان‌های سیاسی بود که نسبت به شاه وفادار نبودند و مشخص‌ترین این عناصر کسانی بودند که قرنی خواستار اتحاد با آنها شده بود.

انگلیسی‌ها و کشف کودتای قرنی

بزرگمهر در یکی از دفعاتی که از آتن مراجعت می‌کرد، در فرودگاه دستگیر شد و به نحوی عمل شد که دستگیری او مخفی بماند. با استناد به مدارکی که انگلیسی‌ها در اختیار گذاشته بودند، بزرگمهر اعتراف کرد و اسامی اعضا شبکه را در اختیار گذاشت، قرنی و سایر افراد دستگیر شدند. محمدرضا پهلوی به خاطر وساطت آمریکاییها، برخورد شدید نکرد. قرنی به سه سال زندان محکوم شد و پس از مدتی بخشیده شد، اما شدیدا تحت مراقبت ماموران امنیتی قرار گرفت.

سرلشکر قرنی و وقایع خرداد ۱۳۴۲

سرلشکر قرنی در زندان با گروه روحانیون مخالف رژیم، دوستی و رابطه نزدیکی پیدا کرد، به این جهت به دنبال وقایع ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ و زندانی شدن و تبعید امام خمینی (قدس سره) و عده زیادی از پیروان ایشان، سرلشکر قرنی در بهمن ماه ۱۳۴۲ به اتهام داشتن رابطه با آیت الله طالقانی و جمعی دیگر از روحانیون برای بار دوم زندانی شد و پس از چند ماه که در زندان قزل حصار به سر می‌برد، در سال ۱۳۴۳ش به زندان قصر منتقل شد تا سال دوم محکومیت خود را در این زندان بگذراند و در اواخر ۱۳۴۵ آزاد شد.

قرنی و انقلاب اسلامی ایران

اواخر سال ۱۳۵۶و اوائل ۱۳۵۷ که آغاز جنبش انقلابی مردم بود او هنوز رابطه خود را با آیت‌الله طالقانی و گروه نهضت آزادی و روحانیون مخالف حفظ کرده بود. روز ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ با پیروزی انقلاب اسلامی و آغاز رسمی دولت ایران، سرلشکر قرنی به ریاست ستاد ارتش منصوب شد.

پس از انتصاب به ریاست ستاد ارتش، روز ۲۴ بهمن ۵۷ به دفتر ستاد ارتش آمد و پس از پایین کشیدن عکس محمدرضا شاه و بالا بردن عکس «امام خمینی» گفت: ارتش شاهنشاهی که می‌گفتند مجهزترین ارتش دنیاست و شاید هم از لحاظ وسایل و تجهیزات وسایل چنین بود، ظرف چند ساعت متلاشی شد، زیرا ایمان و آرمان نبود.

قرنی کلیه امرای ارتش را بازنشسته کرد و غیر از چند تن گفت: «دیگر در ارتش از ارتشبد و سپهبد خبری نیست» و در مقابل طبق دستور او تعدادی روحانی به سازمان‌های ارتشی راه یافتند و گفت: «ارتشیان باید از روحانیون تبعیت کنند» و وقتی همه امرا را بازنشسته کرد، مخالفین او در مطبوعات او را مورد اتهاماتی قرار دادند.

بهزادی آورده است: «او در اواخر سال ۵۷ حمله عراق را پیش‌بینی می‌کرد و نگران شایعاتی بود که در آن روز‌ها درباره تضعیف و حتی انحلال ارتش به گوش می‌رسید که ارتش ایران از هر سو هدف قرار گرفته بود، قرنی یک برنامه همبستگی مردم با ارتش ترتیب داد، سربازان در خیابان‌های پایتخت رژه می‌رفتند و شعار می‌دادند: «ارتش فدای مردم» و گروهی از مردم در پاسخ آنها می‌گفتند: «مردم فدای ارتش». هدف سرلشکر قرنی از این کار، بردن ارتش به میان مردم و بالا بردن روحیه سربازان بود.

استعفای سرلشکر قرنی

سرلشکر قرنی در اوایل ۱۳۵۸ در جریان وقایع کردستان و سرکوب شورشیان که قصد حمله به پادگان سنندج را داشتند، با دولت اختلاف پیدا کرد و استعفا داد. او در مصاحبه‌ای نقش خود را در ماجرای کردستان اینگونه توضیح می‌دهد: «مردم کردستان هرگز نمی‌خواهند از ایران جدا شوند، ولی عوامل شناخته شده‌ای که موجودیت خود را در نا امنی کردستان می‌دانند، می‌خواهند شورش و بلوا راه بیندازند، پس از انقلاب، ارتش خود را موظف می‌داند که از تمامیت کشور دفاع کند، ولی در نتیجه تحریکات دیدم که عده‌ای ضد انقلاب به درون سربازخانه‌ها در آن مناطق ریختند و اسلحه و مهمات را غارت کردند و امام هم اعلامیه دادند که «هر کس سربازخانه‌ها را غارت کند، عاری از دین شناخته می‌شود» و به همین جهت ارتش به دفاع از خود اقدام نمود و، چون از زمان به ثمر رسیدن انقلاب، دایما از طرف مقامات مسئول و غیر مسئول، ارتش مورد اتهام و تحقیر قرار می‌گرفت و اینجانب ادامه وضع را منصفانه و به حق تشخیص نمی‌دادم و با توجه به مطالبی که در استعفانامه خود به حضور امام و نخست‌وزیر ذکر کردم، ادامه خدمت را به صلاح خود و ارتش تشخیص نداده و استعفا دادم.»

شهید «قرنی»؛ موثر اما غریب در تاریخ انقلاب اسلامی

ترور سرلشکر قرنی

او چند هفته بعد به دست یک جوان که گفته می‌شود، عضو فرقه فرقان بود، ترور شد. هنگامی که قرنی ترور شد، امام خمینی آمریکا را متهم کرد که پشت سر گروه فرقان قرار دارد و به این وسیله می‌خواهد که انقلاب را درهم کوبد.

چرایی ترور سرلشکر قرنی توسط گروهک فرقان

به فاصله اندکی، گروهک فرقان طی اعلامیه‌ای، مسئولیت این ترور را برعهده گرفت. گروهک فرقان دلایل مختلفی را برای توجیه اقدام خود برشمرد. در اعلامیه‌ای که از سوی این گروه صادر شد، دلایل ترور اینگونه برشمرده شد: «سرسپردگی به امپریالیزم آمریکا و کوشش در جهت انجام کودتای آمریکایی، همکاری با رژیم طاغوتی قبلی، همکاری با رژیم ضد توحیدی فعلی و سرسپردگی به دیکتاتوری آخوندیسم، مفسد فی الارض، اقدام برای سرکوبی مردم کردستان در جهت قلب حقایق و واقعیات و متهم کردن مردم به اینکه مأمور اجنبی هستند، کوشش برای خلع سلاح مردم مبارز و محروم ایران و بازسازی ارتش.»

چرایی ترور سرلشکر قرنی

چرایی انتخاب سپهبد قرنی به عنوان اولین هدف ترور، گروه فرقان را گرچه بسیاری به مسئله ضلع زور از مثلث زر و زور و تزویر مربوط می‌دانند، اما به نظر می‌رسد کینه و نفرت گروه‌های چپ از سپهبد قرنی ریشه تاریخ داشته باشد؛ چرا که محمدولی قرنی در زمان تصدی رکن دوم ارتش شبکه‌ی افسران حزب توده را پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ را کشف و منهدم کرده بود و این مسئله‌ای نبود که گروه‌های چپ از آن بگذرند.

در روز‌های ابتدایی پیروزی انقلاب، سازمان چریک‌های فدایی خلق که گروهی مارکسیستی بود در ارگان خود سؤال کرده بود چرا قرنی در جریان مشارکتش در کودتا علیه شاه فقط به سه سال زندان محکوم شده بود؟ در حالی که یک دانشجو فقط به جرم خواندن کتاب‌های دکتر شریعتی و صمد بهرنگی به سال‌ها زندان محکوم می‌شد. با همه این اوصاف گروهک فرقان با ترور‌های بعدی اثبات کرد که با یک انحراف شدید فکری و اعتقادی روبه رو است.

انتهای پیام / 119

نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار