به گزارش خبرگزاری دفاع مقدس، شهرستان زیبای سردشت جنوبیترین نقطه ی استان آذربایجان غربی بر روی نقشه ی ایران عزیز است؛ این شهر زیبا در میان کوههای سر به فلک کشیده و هم مرز با کشور عراق می باشد؛ این شهرستان از جمله مناطق کردنشین کشور است که از همان ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی دستخوش بحران بود. عناصر ضد انقلاب –که خود را مدافع مردم کرد معرفی می نمودند، هر روز بر جنایات خود علیه ساکنان مناطق کردنشین به ویژه مردم مظلوم سردشت می افزودند. این مردم غیور کرد، تنها به جرم حمایت از انقلاب اسلامی -که تمامی نقشه های استکبار در خاورمیانه را بر هم زده بود، مورد هجوم و غارت احزاب مسلح تحت حمایت دشمنان قسم خورده ی انقلاب اسلامی قرار می گرفتند. شهر دیگر امنیت و آرامش خود را از دست داده و به وضعیت جنگی درآمده بود. این شهر نیز همانند دیگر مناطق استراتژیک کردستان و کرمانشاه چندین بار به دست ضد انقلاب افتاده و هر بار توسط رزمندگان اسلام پاکسازی شد. جغد شوم وحشت از همان نخستین روزهای پیروزی انقلاب، نوزده ماه پیش از تجاوز آشکار نوکران بعثی استکبار جهانی به میهن اسلامی بر سر این مردم بی دفاع سایه افکنده و روح آرامش را از شهر گرفت و به جای لبخند بر چهره ی معصوم کودکانش اضطراب و دلهره را نشاند.
در روز سی و یکم شهریور ماه 1359 رژیم جنایتکار صدام، تجاوز آشکار خویش علیه مردم ایران اسلامی را آغاز نمود. یکی از محورهای نفوذ دشمن همین منطقه ی سردشت بود. این شهر از ابتدای تجاوز وحشیانه ی حزب بعث عراق به کشورمان سی و سه بار مورد تجاوز هوایی و بمب باران شدید قرار گرفت و هر بار تعدادی از هموطنان مظلوممان به شهادت رسیدند.
شهرستان سردشت یکی از اولین های دفاع مقدس ملت سلحشور و شهید پرور ایران اسلامی است؛ اولین شهر بمب باران شیمیایی جهان! آری سردشت رتبه ی نخست بمب باران شیمیایی را در میان مناطق جنگ زده ی دنیا و اولین قربانی غیر نظامی هدایای بسیار استکبار به رژیم خونآشام صدام را به خود اختصاص داده است. چگونه می توان شرح درد و رنج مردمان بیگناه این دیار را باز گفت؟ چگونه می توان پرده از راز مظلومیت مردمان بی دفاع شهری کوچک برداشت که تنها جرمشان حمایت از اسلام و انقلابی بوده که با تقدیم شهدای فراوان به امید استقرار عدالت در جهان برپا شده بود
آری! جرم این مردم به قدری از نظر حامیان حقوق بشر سنگین بود که زنده ماندن و تنفس هم از سرشان زیاد اعلام شد. بنابر این، محکوم به نابودی به وسیله ی بمبهای اهدایی شیمیایی کشورهای غربی به دیکتاتور دیوانه ی بغداد شدند. وقتی این حکم ناجوانمردانه توسط مجریان بعثی عراق اجرا شد، حتی صدای انجمن دفاع از حقوق حیوانات نیز درنیامد؛ غربیها مردم سردشت را در حد حیوان هم حساب نکردند چه رسد به انسانی که اشرف مخلوقات و دارای عالیترین سطح حقوق در جهان امروز می باشد؛ آنان حقوق بشر و اومانیسم را در حد منافع مادی و استکباری خویش می پذیرند و تنها زمانی که منافعشان به خطر می افتد یاد حقوق بشر می کنند و از آن به عنوان اهرم فشار استفاده می کنند تا سیاستهای زورمدارانه ی خود را به ملتهای آزاده دیکته کنند؛ این حامیان حقوق بشر تنها زمانی یادشان میآید که بشر امروز اصلاً حقی هم دارد که کفگیر بودجه ی دولتمردانشان ته دیگ خورده باشد و بخواهند از طریق این مباحث انسانی خود را از بحران اقتصادی نجات بخشند؛ آنان برای حفظ قدرت نامشروع خود در جامعه ی جهانی ژستهای انسان دوستانه می گیرند و مدام از آزادی انسان، دموکراسی و حقوق بشر دم می زنند.
هفتم تیرماه سال 1366 آفتاب زیبا آسمان شهر را به زیور طلایی خویش آراسته بود و به مردم محنت کشیده ولی مقاوم شهر لبخند می زد و خدا قوت می گفت.
هنوز سه ساعت از ظهر نگذشته بود که به یکباره آسمان آبی و تلألؤ خورشید درخشان که شهر را زیبا نموده بودند، به جولانگاه کرکسان خونآشام مبدل شد؛ کرکسها این بار آمده بودند که خون مردم شهر را مکیده و گرد مرگ و نیستی را در همه جای شهر بپراکنند؛ آمده بودند انتقام نه سال مقاومت مردمان آن دیار در مقابل استکبار جهانی را بگیرند؛ ساعت دقایقی از ساعت پانزده را پشت سر نهاده بود و می رفت تا شاهد جنایت هولناکی که حاکم خونآشام بعثی بغداد برای مقاومان سردشت در سر می پروراند را نبیند. اما زمین و زمان همواره شاهد اقدامات بشر است. هرچند بخواهد با سرعت بگریزد ولی ناگزیر همه چیز را خواهد دید.
هواپیماهای جنگنده ی عراقی بر فراز شهر پرواز می کردند و اوضاع و احوال قربانیان خویش را زیر نظر می گرفتند؛ آنان پس از یک دور گردش کامل بر روی شهر به سمت کوهها رفتند و دوباره بازگشتند؛ ارتفاع را کم کردند، یکباره روی شهر شیرجه زده سوییچ بمبها روشن و با فرمان لیدر دسته ی پروازی، بمبها را از زیر شکم هواپیماها رها کردند و حالا آتش به همراه پودر سفید رنگی بر سر مردمان شهر باریدن گرفت و مرگ و نیستی بر فراز زندگی آرام مردم شهر هوار خانه ها، مغازه ها، ادارات دولتی، مراکز اقتصادی و نظامی شهر گردید.
هنگام بمب باران، صدای انفجارهای پی در پی به گوش می رسید؛ اما این انفجارات خفیفتر از بمب بارانهای پیشین بود؛ مردم هم نفهمیده بودند که دقیقاً چه بلایی بر سرشان نازل شده. تنها فکر می کردند که این هم یک جور بمب باران است ولی خفیفتر از دفعات قبلی؛ بنابر این، عکس العملی نشان ندادند؛ اما یک ساعت پس از بمب باران همه چیز آشکار شد؛ بوی سیر تند همه جا پیچید و شهر در غبار بخارات گاز خردل گم شد.
سازمانهای نظامی و انتظامی به همراه بخشهای درمانی فوراً وارد عمل شدند؛ پس از اطلاع رسانی مردمی را که به شدت تاول زده، از شدت جراحات وارده می سوختند و بسیاری از آنان نابینا شده بودند را به سالن تربیت بدنی شهر منتقل کردند و اقدامات فوری اولیه جهت درمان آغاز شد.
رفته رفته بر دامنه ی بحران در شهر افزوده می شد؛ تعداد مجروحین و شهدا بالا می رفت؛ حالا دیگر چاره ای به جز انتقال مجروحان بد حال به شهرهای دیگر آن هم با کمبود امکانات حمل و نقل مجروحان شیمیایی باقی نماند. مجروحان شیمیایی در چندین گروه بزرگ با مینیبوسها و اتوبوسهای عادی به شهرهای بزرگ اعزام می شدند و این نوع اعزام مجروح، خود بر ازدیاد آلودگی در وسایل حمل و نقل و طبعاً در میان مجروحان می افزود ولی هیچ کار دیگری از دست مسؤولین برنمیآمد.
آری! مردمان غیور و مقاوم سردشت قربانی شرارت و برنامه های نسل کشی صدام دیکتاتور معدوم عراق شدند. آنان هدف آزمون و مانور نسل کشی دیکتاتور قرار گرفتند. رژیم بعثی صدام پس از مشاهده ی آمار تلفات انسانی و خسارات وارده به شهر سردشت و برآورد میزان موفقیت عملیات نسل کشی، به این نتیجه رسید که در هر کجا که امکان درگیری جدی و انهدام نیروی رزمندگان اسلام را نداشته باشد می توان از این گزینه حتی علیه مردم کشورش نیز استفاده کند. همانگونه که هشت ماه بعد، در اواخر اسفند 1366 با بمب باران وسیع شهر حلبچه از استان سلیمانیه ی عراق پنج هزار کرد عراقی را به کام مرگ فرستاد؛ البته وسعت حمله و گازهای شیمیای استفاده شده در حلبچه کمی با سردشت متفاوت بود؛ آنان در بمب باران شیمیایی حلبچه از گازهای خردل و سیانور استفاده کرده بودند؛ لذا بسیاری از مردم در هر وضعیتی که بودند خشک شده و به شهادت رسیده بودند.
مردم مظلوم ولی سربلند سردشت هنوز هم از عوارض این گازهای سمی رنج می برند؛ در حال حاضر نیز می توان اکثریت ساکنان سردشت را قربانیان حمله ی شیمیایی این نوکر چشم و گوش بسته ی آمریکا، رژیم صهیونیستی و دیگر دول زورگو برشمرد؛ هنوز هم جوانان و پیران سردشتی تاوان مقاومت جانانه و دلیرانه ی خود در مقابل استکبار را می پردازند و این در حالی است که بسیاری از آنان حتی از مزایای اولیه ی جانبازی هم برخوردار نیستند؛ این مردم صبور و مقاوم اکنون با مشکلات فراوانی دست و پنجه نرم می کنند ولی از هیچ امکانات درمانی و اقتصادی معمولی نیز که بشود حداقل یک زندگی را بر آن صدق نمود برخوردار نیستند و هر روز هم عده ای از این مردم مظلوم در اثر عوارض سلاحهای شیمیایی به شهادت می رسند ولی اصلاً از طرف بنیاد شهید و امور ایثارگران به عنوان شهید محسوب نمی شوند.