به گزارش خبرنگار فرهنگ دفاعپرس، کامران شرفشاهی شاعر و پیشکسوت ادبیات پایدار در گفتوگویی در خصوص جایگاه امروز ادبیات مقاومت و نسبت آن با ادبیات دفاع مقدس اظهار داشت: سالها درکنار شعر دفاع مقدس، ادبیات پایداری داشتیم که به نهضتهای رهاییبخش در سراسر دنیا میپرداخت. این ادبیات، در شکل طبیعی خود، جنبه سفارشی نداشت و شعرهایی که سروده میشد، غالبا جوششی و برآمده از وجدان انسانی شاعران بود. تا اینکه بهمرور، جنبه جشنوارهای به این موضوعات دادند. دخالتهایی صورت گرفت که مسیر را تغییر داد و موجب شد هرکس برای چند سکه یا جایزهای، به شعرسازی روی آورد. مسائل پشتپرده و باندهای ادبی پیش آمدند. اینها به اشخاص و آثاری جایزه دادند و سعی کردند این اشعار و آثار را بزرگ کنند. در مجموع، این حرکتها نهتنها موجب رشد ادبیات پایداری نشد، بلکه به آن صدمه زد. شاعران زیادی از این حوزه رویگردان شدند و اگر شعری هم سرودند، دیگر در جشنوارهها شرکت ندادند؛ یا خودشان منتشر کردند، یا حتی منتشر نکردند.
وی تصریح کرد: مسأله لبنان و فلسطین، همواره دغدغه شاعران ما بوده. حتی در سالهای قبل از انقلاب، شاهد نمونههایی نیز هستیم، اما در سالهای بعد از انقلاب تبلور بیشتری یافت من خودم، پس از ماجرای غزه، در آن سالهای نخست که این مسأله حاد شد، تقریبا فکر میکنم در دهه ۸۰، نخستین مجموعه شعر «سرزمین ستاره و زیتون» را در این خصوص منتشر کردم. کنگرههای شعر دفاعمقدس، کنگرههای ادبیات پایداری حرکتهایی بود که تا سالها منظم و کارشناسیشده برگزار میشد و بعد از مدتی قطع شد.
شرفشاهی تصریح کرد: این کنگرهها فقط بحث ارائه آثار تازه یا ایجاد انگیزه برای سرودن اشعار تازه یا مقالات تازه نبود، بلکه فرصت بزرگی بود که شاعران کشور میتوانستند از تمام نقاط کشور گردهم آیند و تعامل داشته باشند. خود این مسأله و همچنین الهامبخشی چنین دیدارها و نشستها، تأثیرشان بهسزا بود. متأسفانه تشکیلات فرهنگی کشور ما که باید فعالتر میشد، دچار رکود و کارمندسالاری شد. دلیلش هم غالبا سپردن امور به مدیرانی بود که نه دانش لازم برای این کار را داشتند و نه درد و دغدغه اینگونه مسائل را. به همین دلیل رویکرد خنثیسازی، گریبانگیر بسیاری از نهادهای فرهنگی کشور شد.
خلاء مدیران متخصص در حوزه فرهنگ
وی در باره ادبیات نوجوان تصریح کرد: ظهور شاعرانی مثل «عباس یمینیشریف» و «پروین دولتآبادی» و بزرگان دیگر باعث جهش ادبیات کودکان و نوجوانان شد. این شاعران تلاش کردند بسیاری از مسائل روز را با زبان ساده و روان برای کودکان عرضه کنند، اما این جریان هم قطعا دچار نابسامانیهای مدیریتی در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان شد. مجموعهای با آن ظرفیت بزرگ که بسیاری از چهرههای فرهنگی ما پرورشیافته آن هستند، به دست مدیرانی سپرده شد که ظرفیت و شایستگی این کار را نداشتند و رفتهرفته در تمام زمینهها دچار ایستایی شد.
شاعر و نویسنده ادبیات مقاومت افزود: این نگرش سیاستزده، برخاسته از مدیران فرهنگی است؛ کسانی که درک صحیحی از فرهنگ ندارند و نمیتوانند این مسأله را در ذهنشان آنالیز کنند که ما هرچقدر برای فرهنگ هزینه کنیم، عواید سودمند آن بهصورت کوتاهمدت، میانمدت و بلندمدت در جامعه ما ظاهر میشود. نهتنها به لحاظ اقتصادی سود کمی ندارد، بلکه اگر بینش وسیعتری داشته باشیم، هیچ کاری بهتر از سرمایهگذاری در زمینه فرهنگ و هنر نیست که نتایجش را میتوان در سراسر جامعه و حتی فراتر از مرزهای خودمان دید.
شرفشاهی افزود: جامعهشناسها و روانشناسها معتقدند که یکسری عوامل باید دستبه دست هم بدهند تا یک شخصیت بزرگ در جامعهای ظهور کند. بعضی از سازمانها و تشکلها میتوانند در فراهم آوردن زمینه مساعد برای ظهور چنین شخصیتهایی نقش مثبتی داشته باشند، اما بالعکس، میبینیم که استعدادهایی آمدهاند، منتها در آسمان ادبیات ما مثل عبور یک شهاب بودهاند؛ لحظهای درخشیدهاند و بعد سوخته و ناپدید شدند. این برمیگردد به اینکه این استعدادها کشف نشدهاند. وی ادامه داد: اگر آن فضای باز اول انقلاب نبود، بسیاری از چهرههای مهم ادبیات پایداری را نداشتیم.
جامعه باید با شاعر همراه باشد
وی گفت: یکی از نمونههای این قضیه، بحث شعر اعتراض بود که با جنگ تحمیلی اوج گرفت در واقع جریان طبیعی ادبیات انقلاب و ادبیات دفاع مقدس، همان شعر اعتراض یا بهقول استاد میرشکاک شعر «ستیهنده» بود که مشکلات و نارساییها را بیان میکرد. اگر قبول داشته باشیم شاعران و هنرمندان شاخکهای تیزی دارند و خیلی مسائل را جلوتر پیشگویی میکنند، جامعه باید با این پیشگوییها و پیشبینیها همراه شوند و از آن بهرهبرداری کنند تا پیشرفت کنند. اگر نتوانند، دچار درجازدن یا سیر قهقرایی میشوند. این مشکل، رفتهرفته گریبان ادبیات ما را گرفت. رفتهرفته شاهد بودیم که نشریات سرباز میزدند از چاپ آثاری که حرفی برای گفتن داشت.
کارشناس ادبیات پایداری تاکید کرد: فضا باز میشد روزبهروز برای شعرهای خنثی، شعرهایی که در یک فضای مهآلود قرار داشت و اصلا معلوم نبود چه میخواسته بگوید، یا چه گفته. هر چقدر شاعر خنثیتر بود، بیشتر مورد توجه قرار میگرفت. متاسفانه، این آفت به جریان شعر آیینی ما هم رسید. از دهه سوم به بعد، شاهد آثاری هستیم که حالت تخدیری ادبیات دوره قاجار را دارند. فضای مظلومگرایی و اشک و ناله و زاری و ستمکشی ادبیات آیینی دوره قاجار را دارند. شمایل ستمستیز امام حسین (ع) را به نمایش نمیگذارند.
شرفشاهی در پایان گفت: من عقیدهام بر این است که میبایست آموزشوپرورش ما دچار تحول اساسی شود. بحث زبان و ادبیات فارسی را باید جدی بگیرند، معلمهایی که تربیت میشوند برای زبان و ادبیات فارسی، واقعا باید در حد و عظمت ادبیات ایران باشند. اینگونه نباشد که وارد کلاسها بشوند و دانشآموزان را دلزده کنند. معلم زبان و ادبیات فارسی باید دانشآموز را با روح شعر و با روح ادبیات فارسی آشنا کند، نه اینکه به زور وادار کند دانشآموزان را به حفظ شعر و نمرهدادن.
منبع: روزنامه جام جم
انتهای پیام/ ۱۶۱