شهید «قجه‌ای»؛ از مبارزه با مواد مخدر تا نبرد با تانک‌

بی‌سیم می‌زدند که باید عقب‌نشینی کنید ولی دیگر دیر شده بود. حسین و یارانش در حلقه محاصره قرار گرفته بودند و چاره‌ای نبود، یا باید سلاح‌ها را زمین می‌گذاشتند و خفت اسارت را قبول می‌کردند یا اینکه با افتخار تا آخرین قطره خون خود به مقاومت ادامه می‌دادند.
کد خبر: ۷۴۳۷۹۵
تاریخ انتشار: ۱۵ ارديبهشت ۱۴۰۴ - ۱۱:۴۶ - 05May 2025

به گزارش گروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس، «حسین قجه‌ای» فرمانده گردان سلمان فارسی روز چهاردهم شهریور ماه سال ۱۳۳۷ در زرین شهر اصفهان در دستان خسته پدر کشاورزش جای گرفت و در سایه تربیت عالمانه پدر رشد کرد. او در سن ۷ سالگی به مدرسه رفت و تا اخذ مدرک دیپلم به تحصیل ادامه داد.

حسین و گردانش همه شهید شدند تا خط حفظ شود

فعالیت‌های انقلابی

سال ۱۳۵۳ وارد فعالیت‌های سیاسی شد و سال ۱۳۵۶ به قم مهاجرت کرد و در پی فعالیت‌های انقلابی توسط مأموران ساواک دستگیر شد. وی چند مرتبه نیز به منظور فعالیت‌های سیاسی به شیراز و قم سفر کرد. سرانجام انقلاب اسلامی پیروز شد. چند ماه بعد ازپیروزی، منافقین دست به کار شدند و در دارس به تبلیغ وسیع پرداختند. افکار نوجوانان و جوانان را تحت تاثیر قرار داده، سعی می‌کردند به هر نحوی که شده، آنها را جذب کرده، از مسیر اسلام و انقلاب و امام بازدارند. در مدرسه‌ای که حسین درس می‌خواند، یکی از معلمین گرایش شدیدی به سازمان منافقین داشت و اهداف این گروهک پلید و وابسته را برای دانش آموزان طرح می‌کرد. حسین چندین بار سعی کرد با صحبت، او را از این کار باز دارد که موفق نشد، تا سرانجام به درگیری شدید میان او و معلم منجر شد.

عزم جزم در مسیر مبارزه

از همانجا حسین عزم خود را برای مبارزه با خط نفاق و گروهک‌های وابسته جزم کرد و فهمید که دشمنان هنوز نمرده‌اند، بلکه لباس عوض کرده‌اند. فرماندهی سپاه زرین‌شهر تشکیل گروه ضربت برای مبارزه با مواد مخدر و توزیع‌کنندگان آن، یکی دیگر از فعالیت‌های حسین پس از انقلاب بود. در پی صدور فرمان امام خمینی (ره) مبنی بر تشکیل سپاه پاسداران، حسین به این نهاد انقلابی پیوست و در تشکیل و سازماندهی سپاه زرین‌شهر نقش بسزایی ایفا کرد و خود فرماندهی آن را به عهده گرفت.

بعد از شرکت در عملیات فتح‌المبین با سمت فرمانده گردان سلمان فارسی، در عملیات الی بیت‌المقدس شرکت کرد و جانانه وارد میدان نبرد شد. بعد از شهادت همه نیروهای گردان سلمان، سرانجام در جاده اهواز – خرمشهر در تاریخ ۱۳۶۲/۲/۱۵ در سن ۲۵ سالگی بر اثر اصابت گلوله به سرش به شهادت رسید.

حسین و گردانش همه شهید شدند تا خط حفظ شود

همرزمان او که شاهد نبرد بی‌امانشان در جاده اهواز - خرمشهر بودند روایت کردند: «صدای حسین قجه‌ای را از بی‌سیم شنیدم که می‌گفت: «خط را شکستیم ولی حالا افتادیم توی حلقه، اینجا قورباغه (تانک) زیاد دارد از پشت سر و رو‌به‌رو ما را می‌کوبند، مفهومه؟» حاج همت قضیه را با حاج احمد در میان گذاشت. بالاخره حاج احمد موفق شد با قرارگاه هماهنگ کند تا نیرو‌های تیپ نجف اشرف و تیپ عاشورا بتوانند از دو جناح ما عمل کنند تا آن یگان‌ها خودشان را برای عملیات حاضر کنند. مقداری زمان لازم بود یعنی از شب اول تا شب دوم عملیات در این ۲۴ ساعت عملاً بارسنگین عملیات بر دوش حاج احمد و بچه‌های تیپ ۲۷، خصوصاً گردان سلمان افتاد.

مشکلات، حاج احمد را احاطه کرده بود، زیرا نمی‌توانست برای رزمندگان گردان سلمان درخواست آتش توپخانه کند. چون امکان داشت ناخواسته نیرو‌های گردان سلمان نیز زیر آتش خودی قرار گیرند. در عوض توپخانه دشمن انبوهی از آتش سنگین خود را بر بسیجیان گردان سلمان می‌ریخت. سردار حسین قجه‌ای و رزمندگان تحت امر او از ساعت ۱۱ و نیم تا حوالی ۲ و نیم بامداد در یک چنین وضعیت دشواری در حلقه گاز انبری محاصره دشمن دوام آورده بودند.»

حاج همت مسئول اجرای عقب‌نشینی گردان سلمان شد

«قرار شد جهت حل این مشکل، گردان تازه نفس دیگری را جهت شکستن خط دشمن، به غرب کارون اعزام کنند. منتها قرار شد تا به هر طریق نیرو‌های گردان سلمان فارسی عقب‌نشینی کنند. حاج احمد مسئولیت اجرای عقب‌نشینی گردان سلمان را به حاج همت واگذار کرد. از این سو رزمندگان با همان سلاح‌های سبک خود همچنان مشغول دفع پاتک‌های پی در پی ارابه‌های آهنین دشمن بودند. قرار نبود که بچه‌ها جلوی دشمن ایستادگی خود را از دست بدهند. علاوه بر اسلحه سبک چند قبضه آر.پی.جی.هفت، تمام سلاح نیرو‌های گردان جان بر کف سلمان بود. دشمن می‌دانست اگر این موضع مقاومت کند همه چیز به ضررش تمام خواهد شد از این رو تانک‌های مدرن تی ۷۲ خود را به میدان کارزار وارد کرد.

از عقب بی‌سیم می‌زدند که باید عقب‌نشینی کنید ولی دیگر دیر شده بود. حسین و یارانش در حلقه محاصره قرار گرفته بودند و چاره‌ای نبود، یا باید سلاح‌ها را زمین می‌گذاشتند و خفت اسارت را قبول می‌کردند و یا اینکه با افتخار تا آخرین قطره خون خود ایستادگی می‌کردند درحالی‌که دشمن جواب هر گلوله تفنگ را با گلوله مستقیم تانک می‌داد.

حسین و گردانش همه شهید شدند تا خط حفظ شود

نبردی عاشورایی و نابرابر ادامه داشت، نزدیکی‌های صبح بود که حاج همت جهت اندیشیدن چاره‌ای برای نجات بچه‌های گردان سلمان از آن وضعیت بشدت بحرانی به همراه چند نفر توانست شکافی در حلقه محاصره ایجاد کند و بطور معجزه‌آسایی خودش را به حسین و یارانش برساند.

زمانی که حاج همت وارد منطقه گردان سلمان شد، دید که از آن نیرو‌های شب قبل ۳۰ الی۴۰ تن بیشتر زنده نمانده‌اند و خیلی از مجروحان نیز جراحت‌های مهلکی بر بدن دارند. حاج همت پس از در آغوش گرفتن حسین اصرار کرد که حسین و هر که می‌تواند به همراه او به عقب برگردد ولی حسین قبول نمی‌کرد. حسین قجه‌ای به حاج همت می‌گفت: «حاجی من اگر توان شکستن حلقه محاصره از عقب را داشته باشم و عقب‌نشینی کنم خوب چرا اینکار را از رو‌به‌رو انجام ندهم و به پیشروی فکر نکنم.»

حسین قجه‌ای و بچه‌های گردان هم قسم شده بودند

نهایتا حسین در برابر اصرار‌های مکرر حاج همت گفت: من و بچه‌های گردان دیشب هم‌قسم شدیم که یا همه با هم به خرمشهر می‌رسیم و یا اینکه تا آخرین قطره خونمان به وظیفه‌مان عمل می‌کنیم. حاج همت حسین را در آغوش کشید، گریستند و لحظاتی در آن فضای روحانی، یکدیگر را برانداز کردند، حاج همت دوباره از گوشه‌ای بعد از شکستن موقت حلقه محاصره به سمت قرارگاه بازگشت. تا آن زمان تعدادی از مجروحان گردان هم به عقب بازگشتند که شاید تنها یادگاران گردان سلمان همان‌ها باشند.

حالا دیگر حسین نیز قبضه آر.پی.جی در دست به شکار تانک رو آورده بود. بچه‌های گردان سلمان خسته و مجروح در اطراف خاکریز همچنان مقاومت می‌کردند. آمار شهدا نیز بیشتر از دیشب شده بود. حسین با آر.پی.جی به شکار تانک‌ها ادامه می‌داد ولی تانک‌های مدرن تی۷۲ شکارشان بسیار مشکل بود و گلوله‌ها کمانه می‌کردند.

در عین حال حسین با تمام توان سعی خودش را می‌کرد. با شلیک حسین یک تانک منهدم شد و همه خوشحال شدند و آماده شد برای یک شلیک دیگر که یکباره موج انفجار حسین را به گوشه‌ای پرت کرد. مقاومت همچنان ادامه داشت. صدای بی‌سیم برای بار آخر بگوش رسید و این‌بار حسین گفت: حاجی من دیگر غیر از خدا یاوری ندارم، همه یا شهید شده‌اند یا مجروح؛ برای آخرین بار گلوله آر.پی.جی را آماده شلیک کرد. به روی خاکریز رفت ولی این‌بار تانک پیش دستی کرد و حسین قجه‌ای به شهادت رسید.

حتی یک رزمنده هم از گردان سلمان باقی نماند

تا آن لحظه حسین قجه‌ای و معدود نیرو‌های قادر به رزم او توانسته بودند به مقاومت مومنانه و نابرابر خویش در مقابل یورش‌های پی در پی دو تیپ دشمن ادامه دهند. وقتی نیرو‌های این دو گردان به بچه‌های «گردان سلمان» رسیدند؛ حتی یک نفر از آنها هم زنده نمانده بود. حتّی خود حسین هم در آخرین لحظات به طور مظلومانه‌ای شهید شده بود.

وصیتنامه شهید حسین قجه‌ای‌

… بدانید که لذت دنیا در برابر خوشی‌های آخرت اندکی بیش نیست. با درود و سلام فراوان به کلیه‌ی شهدای صدر اسلام تاکنون … از اینکه متعهد شدم در جنگ شرکت کنم یک وظیفه‌ دینی خود دانستم و به والله قسم همیشه قلبم برایش می‌تپید، چون بیشتر در معرض آزمایش قرار می‌گرفتم و سعی می‌کردم تا اندازه‌ رشدم کمبودهایم را برطرف کنم ولی همیشه به این فکر بودم که نکند خالص نشوم و در جنگ از بین بروم (از دنیای ظاهری) تا اینکه مرتبه‌ی اول و دوم گذشت برای مرتبه سوم به فکر این افتادم که حتماً بسیار گناهکارم که از فیض شهادت محروم مانده‌ام. سعی کردم خالصانه‌تر و استوارتر شروع کنم تا شاید خداوند نظر عنایتی بکنند و مرا از نعمت بزرگش سیراب کند.

الحمدالله …. «خداوند به شما امر می‌کند که امانت‌ها را به صاحبان آن بسپارید.»‌ ای خمینی عزیز مطمئن باش که به آیه‌ی قرآن وفادار خواهیم ماند و همیشه از حرکت در خط پیامبرگونه‌ات تا ظهور حضرت مهدی (عج) ضعف از خود نشان نخواهیم داد. خدایا ما ابزار و وسیله‌ای بیش نیستیم. تویی که مرا هدایت و از خطرات عقیدتی به دور می‌داری. از تمامی خانواده، اقوام، دوستان و همشهریان و کلیه‌ی مسلمانان درخواست عاجزانه دارم که از خط رهبریت امام امت پیروی کنید تا سرعت و ضربات مشت بر دهان ابرقدرت‌ها بیشتر شود.

برای اینکه جوانان متعهد و شجاع بارآیند و از مرگ نترسانید که زیر بار ذلت زندگی کنند ولی از ترس مرگ خروش نکنند، قربانی شدن در راه تحقق اسلام و اهداف انقلاب اسلامی آرزوی ماست بگذارید ما فدا شویم، اما نگذارید که جمهوری اسلامی و خط امام بیش از این دست‌خوش حملات مخالفان شود … ولی درد دلی با برادران پاسدار! شما را قسم به آنچه برایش ایثارگری می‌کنید کاری کنید که سخنان امام با شما تطبیق کند و قلب امت دردناک نشود. چون خیلی شما از جان‌گذشتگان را دوست دارند.

جملات امام به پاسداران (شما جنداللهید - شما دست خدا هستید - شما سربازان امام زمان (عج) هستید) معنی جملات و برداشت آنها یعنی اگر اینها که گفته شد نیستید سعی کنید چنین باشید تا بتوانید به اسلام خدمت کنید، همگی برای پیروزی و گسترش اسلام و طول عمر امام در دل شب و وقت نماز‌ها دعا کنیم. 

انتهای پیام/ 119

نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار