به گزارش گروه حماسه و جهاد دفاعپرس، قرار هفتگی تعدادی از اعضای جامعه قرآنی این است که روزهای چهارشنبه دیداری با خانواده شهدا تازه کنند و ضمن شنیدن خاطراتی از زبان پدر و مادر یا اعضای خانواده شهید، روحیهای مضاعف برای ادامه خدمت به انقلاب و نظام بگیرند. «امیرحسام ذوالعلی» یکی از شهیدانی است که شاید این شعر را با خود زمزمه میکرد که «در باغ شهادت را نبندید؛ به ما بیچارگان زان سو نخندید.» البته سن این شهید به دوران دفاع مقدس قد نمیداد ولی پای هیاتها و سخنرانیها بزرگ شده بود و انسی ویژه هم با قرآن داشت؛ به گونهای که ۲۹ جزء از قرآن را حفظ کرده بود و مشغول حفظ آخرین جزء بود که شهادت نصیبش شد.
رحیم قربانی که هم باعث و بانی این جلسات هفتگی است و هم مسئول سازمان قرآن و عترت بسیج تهران بزرگ، گفت: امیرحسام یک شهید قرآنی است که در ایام فتنه ۸۸ با بصیرت خود و الهام از آموزههای قرآن و عترت از ولایت دفاع کرد و در همین مسیر به شهادت رسید.
کپسول اکسیژنی که در اتاق بود، حکایت از بیماری تنفسی «عباس ذوالعلی» پدر شهید داشت ولی او نمیخواست کسی از جانبازی و جراحت هایش در دوران دفاع مقدس با خبر شود و لذا باید این مطلب را از زیر زبانش میکشیدیم که مشخص شد هم تیر به پایش خورده، هم شکمش بر اثر ترکش خمپاره آسیب دیده و هم در جبهه شیمیایی شده ولی وقتی از میزان جانبازی پرسیدیم، با خنده گفت که حتی ۱۰ درصد جانبازی هم ندارد.
تصاویری از شهید ذوالعلی بر روی دیوار نصب بود که هر کدام سرگذشتی داشت؛ یکی تصویری از بهشت رضا (ع) در مشهد که امیرحسام بر سر مزار یک شهید گمنام نشسته و مشغول خواندن فاتحه بود. پدر شهید درباره این عکس گفت: پسرم این شهید گمنام را به عنوان یک دوست انتخاب کرده بود؛ شهید گمنامی که تاریخ شهادتش با تاریخ ولادت پسرم یکی بود.
تاریخ شهادت این شهید گمنام اول دی ۱۳۶۵ بود و پدر شهید ذوالعلی گفت که تاریخ شهادت، نشان میدهد که این جوان در عملیات کربلای پنج به شهادت رسیده است.
نوبت به عکس دیگری رسید که توجه مهمانان را به خود جلب میکرد و آن اجرای عملیات رزمی شهید بود که پدرش گفت حاج آقای احمد علمایی در مناسبتهای مختلف مثل نیمه شعبان یا هفته بسیج تعدادی از بسیجیان را که معمولا ۱۲ نفر از جوانان رزمی کار بودند، برای اجرای کارهای نمایشی انتخاب کرده بود که یکی از آنها امیرحسام بود و این عکس نشان میدهد که در حالت ایستاده گردن حریف را با پا گرفته و بر روی او فنون رزمی را اجرا میکند.
پدر شهید به روحیات و اخلاق پسرش هم اشاره کرد و گفت که هیچ وقت عصبانیت و تشر زدن او را ندیده بودند و همیشه آرام و صبور بود و اگر خیلی عصبانی میشد، تنها جملهای که به کار میبرد «در به در» بود.
وی به یک روز قبل از شهادت پسرش نیز گریزی زد و گفت: امیرحسام وارد منزل شد و درحالی که چارچوب در را گرفته بود، از شدت ناراحتی بغض کرده بود که ناگهان بغضش ترکید و گفت «ما باید زنده باشیم و به امام و اهل بیت ما توهین کنند.» و من تا آن روز او را اینگونه ندیده بودم.
راضیه شعبانی مادر شهید ذوالعلی نیز از انس فرزندش به کلام خدا سخن گفت که چقدر به قرآن اهمیت میداد و حتی برای این که مادرش را برای حفظ قرآن تشویق کند، یک جایزه گذاشته بود. البته شرایط منزل و نگهداری چهار فرزند باعث شده بود تا این مادر نتواند تمام قرآن را حفظ کند ولی خدا را شکر میکرد که توفیق دارد هر روز یک جزء قرآن را تلاوت کند.
یکی دیگر از خاطرات این مادر به قرآنی مربوط میشد که پسرش به یکی از دوستان خود امانت داده و شرطی گذاشته بود. حاج خانم شعبانی گفت: پسرم رفته بود یزد و پس از طی کردن دوره آموزشی، قرآن خود را به یکی از دوستانش به نام محمود پیروی ساکن مشهد هدیه داد و هنگامی که پیروی پرسید «چرا این قرآن مورد علاقه خود را به من میدهی؟» گفت «این قرآن را به شما امانت میدهم تا باب الجنة از شما بگیرم».
این مادر شهید یکی دیگر از خاطرات آخرین روز فرزندش را اینگونه تعریف کرد: من هیچ وقت در دهه دوم محرم، نه خرید میکنم و نه لباس میشویم و نه جارو میکنم. صدای امیرحسام را از داخل حمام شنیدم که میگفت یک لگن بیاورم و وقتی لگن را بردم، دیدم همه لباسها را در حمام با دست شسته بود و وقتی گفتم که چند روز دیگر همه اینها را ماشین لباسشویی میشویم، گفت «مادر! نمیدانی چه حاجتی میدهد. چون حاجت گرفتهام» و فردای آن روز به شهادت رسید.
حاج خانم شعبانی به خاطره سال گذشته خود نیز اشاره کرد و گفت: پسرم در شبهای ماه محرم با برادر و دوستانش سوار موتور میشدند و به هیات حاج منصور میرفتند. پارسال که به خاطر بیماری در خانه خوابیده بودم، از بیرون منزل صدای موتور شنیدم و یک لحظه به خودم گفتم «حسامم آمد».
این مادر شهید از تاکید پسرش برای حضور در هیاتهای ماه محرم گفت و یکی دیگر از ویژگیهای او را دائم الوضو بودن پسرش دانست و با این که خودش مشغلههای کاری بسیاری داشت ولی برنامههای ماه محرمش ترک نمیشد.
جای امیرحسین، امیراحسان و محدثه ذوالعلی دو برادر و خواهر این شهید در این دیدار خالی بود تا از ویژگیهای بردارشان بگویند، از حفظ و تلاوتهایی که در منزل داشت و از قرآنی بگویند که امیرحسام علامتها و نشانههای فراوانی گذاشته بود تا بتواند با شیوه خودش در زمانی مشخص کل قرآن را حفظ کند.
منبع: ایرنا
انتهای پیام/ 112