گروه حماسه و جهاد دفاع پرس- رسول حسنی؛ سردار اشتری فرمانده نیروی انتظامی از نمایشگاه قاب غربت2 بازدید کرد چیزی که در این جا مهم است البته در اینجا و صرفا اینجا زاویه دید ماست. اتفاقا سوژه همین زاویه دید است. به قول سینمایی ها P.O.V نویسنده است. میخواهم چند سکانس فیلمنامهای را بنویسم که عملا اجرا نشدنی است و کپی رایت آن خریدنی نیست اما خواندنی است.
P.O.V_1 خبرنگار
داخلی ـ نمایشگاه غم غربت2 ـ روز
سردار اشتری در حال بازدید است مدیر نمایشگاه در حال توضیح دادن غرفه های نمایشگاه است. خبرنگار دارد اطلاعاتی درباره نمایشگاه میگیرد تا ضرب الاجلی برای مقری که کلاس درس است و تحریریه ما که البته پرتابل هم هست و ممکن است تغییر بکند یا نکند متن را بخواند تا آقای منصوریان فی المجلس تنظیم کند و بفرستد برای سر دربیر و ادامه ماجرا.
صدای خبرنگار خیلی بلند است و خودش متوجه نیست یکی از مسولان نمایشگاه می دود طرف خبرنگار تا آرامش کند اما خبرنگار تا آخر خبر همینطور با صدای بلند خبر می خواند. خواندن متن تمام می شود.
مادری پیر می آید و با گریه می خواهد تا سردار اشتری برای پسرش که ظاهرا مشکلی دارد کاری کند. این سوژه هر چند می تواند قابل پی گیری باشد اما به شدت کلیشه ای است. مضاف بر این سردار اشتری برنامه فشرده ای برای بازدید دارد و طبعا موضوع را به همکارانش واگذار می کنند و آنها با پیر زن صحبت می کنند و زن آرام می شود.
P.O.V_2 مدیر نمایشگاه
داخلی ـ نمایشگاه غم غربت2 ـ روز
مدیر دارد با شور و هیجان برای میهمانان ویژه اش از نمایشگاه می گوید که با توجه به نمایشگاه چیز قابل توضیحی نیست ولی روال همین است. سردار هم با فروتنی نمایشگاه را می بیند و قدر دانی می کند.
مادری پیر می آید و با گریه می خواهد تا سردار اشتری برای پسرش که ظاهرا مشکلی دارد کاری کند. سردار و همکارنش می خواهند این مادر پریشان را آرام کنند. مدیر نمایشگاه خون خونش را می خورد درست وقتی که سردار اشتری آمده نمایشگاه و احتمالا می تواند با حمایت های احتمالی سردار اشتری سال بعد نمایشگاه پر بارتری داشته باشد همه چیز به هم می ریزد اما فقط از زاویه دید او به هم می ریزد نه از دید خبر نگار و سردار اشتری چرا که همه مسولان با چنین صحنه هایی روبه رو شده اند.
P.O.V_3 مادر نگران
داخلی ـ نمایشگاه غم غربت2 ـ روز
مادر از جایی فهمیده که سردار اشتری برای بازدید به نمایشگاه آمده است. او خود را به نمایشگاه می رساند تا با سردار دیدار کند و مشکل پسرش را که غیبت از محل کارش بوده و ظاهرا اخراج شده و اتفاقا نظامی هم بوده، حل شود. سردار به حرف های زن گوش می کند و به بعد از دوستانش می خواهد به مشکلش رسیدگی کنند.
مادر ته دلش راضی نیست و فکر می کند مشکلش حتما به دست خود سردار و تنها با وقت گذاشتن او حل می شود. سردار می رود و خبر نگار هم می رود تا بقیه خبرهای احتمالی را پوشش بدهد و مادر نگران می ماند و مدیر نمایشگاه با یک سوال مشترک آیا در ذهن پر مشغله سردار می مانند.
P.O.V_4 مدیر نمایشگاه
خارجی ـ اطراف نمایشگاه غم غربت2 ـ روز
مردم از دور فقط صدای خواهش زنی را می شنوند و مسولانی که ظاهرا به حرف زن گوش نمی کنند چند نفر بی تفاوت می گذرند. چند نفر از سر بیکاری نگاه می کنند تا یک کلاغ و چهل کلاغ کنند عده ای هم تحلیل های سیاسی و ماورایی و ... می کنند و به کم کم به جنگ سرد و فتح اندلس و نظام آمورش و پرورش ژاپن می رسند و بین راه هم به اقتصاد چین سری می زنند و عده ای (که در زاویه دید ما قرار دارند) دنبال بهانه اند از همین موضوع ساده که جوانی با سهل انگاری سبب بیکاری خودش شده مادر بی خبرش را به هول و ولا انداخته تا دست به دامان سرداری شود که رسیدگی به این موضوع در حوزه وظایفش نیست. سبب می شود همه نظام را زیر سوال ببرند و برای خود تحلیل های مبسوطی ارائه کنند.
نتیجه اخلاقی فیلمنامه
اگر گاهی به نظام ریشه دار انقلاب ما ضربه ای وارد می شود به خاطر همین مسائل ساده ای است که جوانی از سر سهل انگاری مرتکب می شود.
شناخت همین ضربه های کوچک و مانع از بسط دادن آن نوعی بصیرت است و باید بیاموزیم که همه نظام با این مسائل زیر سوال نبریم. من موظفم در جای خودم انجام وظیفه کنم و به خودم اجازه ندهم که تحت هر شرایطی نظام را قضاوت کنم چون در آخر خودم مغبونم.