گروه فرهنگ دفاعپرس_ محمدمهدی قاسمی؛ اگر تلویزیون را پنجرهای بدانیم رو به خانهی بزرگ وطن، این روزها باد از جنوب میوزد… بادی که بوی نخل و خاک و نفت و گاز دارد. بادی که نامش «ایران جان» است و قدمهایش را از خوزستان آغاز کرده؛ و کجای کاریم اگر خیال کنیم خوزستان فقط نفت دارد و گرما؟! نه! خوزستان، جان دارد! ایرانجان است!
کمپین «ایران جان»، این نهضت رسانهای در سازمان صدا و سیما، بیسروصدا، اما با صدای مردم، آمده تا پردهها را کنار بزند. نه برای فخر فروشی رسانهای به خودش، که برای یادآوری به ما که کجای این خاک ایستادهایم و چه کسانی هنوز ریشه دارند، در همین سرزمین، در همین قاب عریض.
از خوزستان شروع کردهاند. چرا؟ چون خوزستان اگرچه جنوبیست، اما همیشه پیشانی امور است. اولینها در خوزستان معنی مییابند. اولین فرودگاه، اولین چاه نفت، اولین پالایشگاه و...
از آبادانِ دلسوخته تا شوشِ دلآگاه، از هویزه تا مسجدسلیمان، خوزستان کتابیست قطور با برگهایی از حماسه، نفت، شعر، فقر، وفاداری، بیمهری و زندگی… و کمپین «ایران جان» آمده تا این کتاب را ورق بزند، نه با دست کارمندی که با دل تصویرگر!
نخل و نفت و نغمه
در هفتهی اول این کمپین که به استان خوزستان اختصاص دارد، پخش ویژهبرنامههای متنوعی را شاهدیم.
رسانه، برخلاف سالهای قبل، این بار آمده نه برای اجرای وظیفه، بلکه برای ادای دِین و چه دین بزرگیست این قصهی خوزستان، برای هر ایرانی که در سالهای جنگ، تصویر نوجوانیاش را در قاب رزمندهای از دزفول دیده.
در این پویش، دوربین تلویزیون به مناطق مختلف استان رفته.
از پلههای فلزی پالایشگاهها تا صحنهای خاکخوردهی مدارس روستایی.
از حنای دست عروس خرمشهری تا چین پیشانی پیرمردی در بستان که هنوز خواب انفجار را میبیند.
در این هفته، قرار نیست فقط آنتن پر شود، بلکه معنا باید ساخته شود. موشنگرافیهای خوشساخت با تصویرهایی از کارون، از خاک سرخ، از دودکشهای بلند، آمدهاند تا مخاطب را با خود به سفری شاعرانه ببرند.
موسیقیها، یا از دل موسیقی بومی جنوباند یا بازتنظیمیاند از نوای حماسه.
گزارشها، مثل ضربهی طبل در کارناوال عزا و عروسیاند.
نه سیاهاند، نه سفید؛ خاکیاند… درست مثل خود خوزستان.
برنامهسازی به مثابه ساختن وطن
از زاویهی یک دانشجوی رشد تلویزیون، این پویش را باید یک تمرین جدی در طراحی و اجرای رسانهای دانست. در واقع، اینجا ما شاهد پیوند سیاستگذاری رسانهای با مشارکت مردمی هستیم. وقتی گروههای مختلف از برنامهسازان تا موشندیزاینرها و حتی تیمهای فضای مجازی برای روایت بهتر یک استان بسیج میشوند، دیگر تلویزیون، صرفاً فرستندهی تصویر نیست؛ خودش به کارگردان تاریخ بدل میشود.
برنامههایی مثل گفتوگو با مفاخر بومی، روایت چهرههای موفق در صنعت، کشاورزی یا ورزش، حضور مردم در قابهای مستند و حتی مسابقات محلی، همه نشانهایست از تحول در ذهن برنامهساز. آنجا که میفهمد روایت، صرفاً ساختن یک میز و نشاندن مهمان نیست؛ روایت، رفتن به دل قصههاست، حتی اگر این قصهها زیر نور تیر چراغ برق زرد یک کوچه خاکی باشند.
رسانه، اینبار با مردم
یکی از جلوههای کمنظیر کمپین «ایران جان» در خوزستان، حضور میدانی و فعال رسانه در کنار مردم است. نه در سالنهای شیک، بلکه در میدانهای اصلی، در شهرهای کوچک، در مراسمهای مردمی. برگزاری جشنها، اجرای زنده موسیقی محلی، پخش زنده برنامههای بنام تلویزیون از خوزستان با حضور مردم، همه و همه از بازگشت رسانه به آغوش مردم خبر میدهد.
شاید باید سالها صبر میکردیم تا تلویزیون بپذیرد که برای دیدهشدن باید «دیدن» را تمرین کند، آنهم از نزدیک. کمپین «ایران جان» در خوزستان این فاصله را کم کرده. حالا دیگر دوربین از بالا نگاه نمیکند؛ از روبهرو میبیند.
همقدِ مردم، همنفسِ جنوب.
اساتید فلیمنامه و درام همواره میگویند که قصه باید با خاک و خاطره و آفتاب پخته شود تا مزه بدهد؛ و خوزستان در کمپین «ایران جان»، دقیقاً همینطور روایت شده. نه با غلو، نه با اغراق، بلکه با لمسِ واقعیت، با نگاه شاعرانه به سختیها، و با امیدی که از دل همان سختی میجوشد.
ایران جان، اگر جان است…
اگر قرار است این کمپین، ادامهدار باشد، باید جانش را از همین خوزستان بگیرد. از صداقت مردمش، از ریشههای خاکخوردهاش، از دلی که با اندک توجهی گرم میشود. کمپین «ایران جان»، اگر جان است، باید جانبخش باشد، نه فقط به قاب تلویزیون، بلکه به دل بیننده، به امید آدمها و خوزستان؟ همچنان میدرخشد.
نه فقط به واسطهی منابع زیرزمینیاش، بلکه به خاطر آنچه روی زمین دارد: انسان.
انتهای پیام/ 121