به گزارش خبرنگار فرهنگ دفاعپرس، عید سعید غدیر خم در روز ۱۸ ذیالحجه قرار دارد و یکی از روزهایی است که اهمیت زیادی برای مسلمانان و شیعیان دارند؛ چراکه پیامبر اسلام (ص) در این روز حضرت علی (ع) را به دستور خداوند بهعنوان وصی و جانشین خود تعیین کردند و امام علی (ع) تنها فردی در عالَم هستند که لقب «امیرالمؤمنین» برازنده ایشان است.
در آستانه این عید عظیم، در رابطه با واقعه «غدیر» و آثار آن گریزی زدیم به کتاب «انسان ۲۵۰ ساله» که حاوی بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی در مورد زندگی سیاسی-مبارزاتی ائمه معصومین (ع) است و مرکز «صهبا» آن را گردآوری و تنظیم کرده است.
غدیر قله رفیع تاریخ
«حادثه غدیر یک حادثه بسیار مهم و تعیینکننده تاریخ اسلام است. به این حادثه از دو دیدگاه و از دو بُعد میتوان نگاه کرد؛ یک بُعد مخصوص شیعه است، یک بُعد متعلق به همه فِرَق اسلامیست. با توجه به بُعد دومِ این حادثه، باید این روحیه و این احساس در همه مسلمانهای عالَم بهوجود بیاید که عید غدیر که یادآور این حادثه بزرگ است، فقط متعلق به شیعه نیست. من به اختصار به این دو بُعد اشاره میکنم و در مورد بُعد دوم قدری مطلب را باز خواهم کرد.
بُعد اول حادثه همانطور که گفته شد، مخصوص شیعیان است؛ زیرا در این حادثه، حضرت امیرالمؤمنین (علیهالسلام) بهوسیله پیامبر (ص) به خلافت منصوب شدند و در همان روز و در همان ماجرا کسانی از رسول خدا (ص) پرسیدند که ای رسول خدا! آیا این اعلام از طرف توست یا از طرف خدا؟ پیامبر خدا (ص) فرمودند که «مِنَ اللهِ وَ رَسولِهِ» یعنی هم، امر الهیست و هم از سوی من است. این حادثه را از این دید، شیعیان بزرگ میدارند که اعتقاد شیعه؛ یعنی خلافت بلافصل؛ حضرت امیرالمؤمنین (ع) بیشتر از همه دلایل مستند به این حادثه هستند.
البته بحث در باب استنباط و استدلال به این حادثه در کتابهای فراوان و متعدد در طول تاریخ اسلام از روز اول تا امروز ادامه داشته و من قصد ندارم که در مورد این مطلبی که هزاران زبان و قلم در مورد آن گفته و نوشتهاند، چیزی بر آنها بیافزایم و اما بُعد دوم حادثه که از لحاظ اهمیت، کمتر از این بُعد نیست، یک امر مشترک بین شیعه و سنی است که آن را قدری بیشتر تشریح خواهم کرد.
اولاً حادثه را بهطور اجمال بیان کنم...؛ حادثه عبارت است از اینکه رسول خدا (ص) در سال دَهُم از هجرت به حج مشرّف شدند، با جمعی از مسلمانان از مدینه و از سایر نقاط جزیرةالعرب که مسلمان شده بودند. در این سفر پیغمبر اکرم (ص) از حجّ خانه خدا برای بیان مفاهیم اسلامی چه سیاسی، چه نظامی، چه اخلاقی و چه اعتقادی استفاده کامل و شایان توجهی کردند. دو سخنرانی از رسول خدا (ص) در مِنا نقل شده است که یکی، ظاهراً در روز دَهُم یا همان حولوحوشِ روز دَهُم هست و یکی در پایان ایام تشریق که تصریح شده و به نظر میرسد که این، دو سخنرانیست و نه یک سخنرانی.
رسول خدا (ص) در این سخنرانیها همه مطالب عمدهای را که مسلمانان باید به آن توجه عمیق کنند را تقریباً بیان کردند و عمدتاً مسائل سیاسیست که انسان بهخوبی درک میکند. این کسانی که امروز در دنیای اسلام حج را جدای از مسائل سیاسی قلمداد میکنند و تصور میکنند که در حج فقط باید به عبادتِ بهمعنای رایج و عادی آن پرداخت و هر کار سیاسی را خارج از قواره حج بهحساب میآورند، چقدر از تاریخ اسلام و از سیره نبی اکرم (ص) دور و بیگانهاند.
اجمالی از این مطالبی که رسول خدا (ص) در این سخنرانیها بیان کردند که در نوع کتب شیعه و سنی هم نقل شده، اینهاست؛ اولاً در مورد جهاد حرف میزنند و جهاد با مشرکین و کفار را مطرح و اعلام میکنند که این جهاد ادامه خواهد داشت تا وقتی که کلمه «لا إِلهَ إِلّا الله» همهگیر بشود. ایشان در این سخنرانیها مطالبی را در مورد وحدت اسلامی بیان فرمودند و تصریح کردند که مسلمانان نبادا دچار جنگ داخلی شوند و بر وحدت مسلمین و انسجام آنها اصرار ورزیدند.
رسول خدا (ص) در مورد ارزشهای جاهلیت با بیان صریحی تصریح کردهاند که این ارزشها از نظر اسلام ناچیز و صفر محسوب میشوند و ارزش نیستند... ایشان ارزش «تقوا» را بهعنوان برترین ارزش اسلامی باز تکرار و تصریح کردند که هیچکس بر هیچکسِ دیگر جز به برکت تقوا و پرهیزکاری ترجیحی ندارد. لزوم نصیحت ائمةالمسلمین؛ یعنی دخالت در مسائل سیاسی و اعلام نظر به زمامداران و پیشوایان را مطرح و آن را بهعنوان یک فریضه اعلام کردند که همه مسلمین موظفند به زمامداران اسلامی نظرات خیرخواهانه خودشان را بیان و اعلان کنند.
ایشان در این سخنرانیها مسائل عمده سیاسی و اجتماعی جهان اسلام را بیان فرمودند و در همین سخنرانیها حدیث «ثِقلَین» را هم ذکر کردند. حدیث «ثِقلَین» این است که رسول خدا (ص) فرمودند: من وقتی از میان شما رفتم، دو چیز گرانبها در میان شما میگذارم «کتابَ اللهِ وَ عِترَتی» قرآن و عترتم را. بعد دو انگشت سبابهشان را پهلوی هم قرار دادند و فرمودند: آن دو مثل این دو هستند؛ که دو انگشت سبابه هیچ تفاوتی با همدیگر ندارند. مثل این دو نیستند؛ انگشت سبابه و وُسطای یک دستشان را بلند کردند و گفتند که من عترت و کتاب را مثل این دو نمیدانم که انگشت سبابه و وُسطا، یکی از یکی بلندتر است؛ بلکه مثل دو انگشت سبابهاند که هیچکدام بر آن دیگری ترجیحی ندارد.
سپس مسئله عترت را مطرح کردند و بعد از اینکه اعمال حج انجام گرفت، بلافاصله طرف مدینه بهراه افتادند. در بین راه بر سرِ یک سهراهی که قوافل مدینه و قوافل یمن باید از هم جدا میشدند، حضرت رسول (ص) در محلی به نام «غدیر خم» ایستادند و در حالی که شاهدان و حاضرانِ حادثه نقل میکنند که هوا بهقدری داغ بود که اگر گوشت را روی زمین میانداختند، کباب میشد، رسول خدا (ص) در چنین وضعیتی میروند روی یک بلندی میایستند تا مردم تدریجاً جمع میشوند. ایشان وقتی میبینند همه جمع شدند، مسئله «ولایت» و «وَ مَن کُنتُ مَولاهُ، فَهذا عَلیٌّ مَولاهُ» را اعلان میکنند و دست حضرت امیرالمؤمنین (ع) را میگیرند و بلند میکنند اینطور که همه ببینند.
در روایات متعدد هست که وقتی که رسول اکرم (ص) دست را بلند کردند، زیر بغل پیغمبر (صلی الله علیه و آله) و زیر بغل حضرت امیرالمؤمنین (ع) دیده شد تا به همه نشان بدهند. این اجمالی از حادثه است. آن بُعدی که مورد نظر من است، بُعد بینالمللی اسلامی و بَینَالفِرق اسلامی که مخصوص شیعه نیست، این است که اگر فرض کنیم که پیغمبر (ص) در این اعلان که حتماً این اعلان انجام گرفته و این جمله از زبان پیغمبر (ص) صادر شده، اگر فرض کنیم رسول اکرم (ص) نمیخواستند حکومت بلافصل حضرت امیرالمؤمنین (ع) را بیان کنند، حداقل این بود که میخواستند موالات و پیوند و رابطه عمیق مسلمین با امیرالمؤمنین (ع) و عترت خود را در این بیان استقرار بخشند و تثبیت کنند.
علت اینکه رسول اکرم (ص) «عترت» را کنار «قرآن» میگذارند؛ هم در سخنرانی مِنا و در حدیث «ثِقلَین» که این حدیث ظاهراً بارها هم از رسول اکرم (ص) صادر شده و هم در حدیث غدیر و واقعه غدیر، تکیه روی امیرالمؤمنین (ع) و شخص ایشان، علت اینکه این رابطه را برقرار میکنند، از جمله این است که در طول زمان، اولاً یک نمونههای کامل از انسان طراز اسلام، از انسان مقبول و مورد پذیرش اسلام را به مردم و به همه نسلهای آینده ارائه بدهند. نمونه کامل انسان را بهصورت مجسم و عینی با حالات واضح و غیر قابل تردید در اختیار همه انسانها بگذارند و بگویند که تربیت اسلامی باید به این سمت حرکت کند و شخصیت انسانِ مسلمان، آن شخصیتی است که غایت و نمونه کامل آن اینها هستند. انسانهایی که طهارتشان، علمشان، تقوایشان، درستکاریشان، عبودیتشان در مقابل خدا، احاطهشان به مسائل اسلامی، فداکاری شجاعانهشان برای تحقق آرمانهای اسلامی و از خودگذشتگیشان برای همه آشکار و واضح است.
رسول خدا (ص) امیرالمؤمنین (ع) را بهعنوان یک نمونه معرفی میکنند که مردم، چه مردم آن زمان، چه مردم نسلهای دیگر با ایشان پیوند برقرار کنند و رابطه داشته باشند. این خصوصیت، پیوند و رابطه همه مسلمانان را نسبت به شخصیتی که همه قبول دارند که خلیفه پیغمبر (ص) است، (منتها بعضی میگویندخلیفه بلافصل پیغمبر (ص)، یعضی معتقدند نه؛ خلیفهی بعد از ۲۵ سال) این شخصیتی که همه مسلمانان ایشان را بهعنوان جانشینی پیغمبر (ص) قبول دارند، باید برای همه مسلمانان بهعنوان یک الگو و مسطوره کامل از انسان اسلامی، جاودانه بمانند و پیوند میان ایشان و مسلمانان باید تا ابد بهعنوان یک رابطه فکری، اعتقادی، عاطفی و عملی باقی بماند.
حضرت امیرالمؤمنین (ع) با این دیدگاه دیگر فقط متعلق به شیعیان نیستند؛ متعلق به همه مسلمانان هستند و مخصوص امیرالمؤمنین (ع) هم نیست؛ بلکه عترت و خاندان پیامبر (ص) و ائمه شیعه (ع) که اولاد حضرت امیرالمؤمنین (ع) هستند، آنها هم چون مشمول عترت هستند، همواره بهعنوان نمونه کامل انسان اسلامی در دیدگاه مسلمانان باید باقی بمانند؛ این یک نکته.
ثانیاً؛ با تعیین «عترت» در کنار «قرآن» و با اعلام لزوم پیوند میان مسلمین و عترت، در حقیقت رسول اکرم (ص) تکلیف تحریفها از قرآن و انحراف از مفاهیم اصلی قرآن را هم روشن کردهاند. آنجایی که دستگاههای زر و زور برای مصالح خودشان مفاهیم اسلامی را منحرف میکنند، قرآن را بد معنا میکنند، مسلمانان را گمراه میکنند، مردم را از فهم آیین اسلامی محروم میکنند، آن مرجع، محور و قطبی که مردم را باید آگاه کند که حقیقت چیست و مفهوم و معرفت درست کدام است و مردم را از گمراهی نجات بدهد و مردم هم باید حرف او را گوش کنند، آن، «عترت» است و این همان چیزی است که امروز برای دنیای اسلام یک ضرورت و امر لازم است.
امروز همه مسلمانان احتیاج دارند که از معارف اسلامی که از طریق اهل بیت پیغمبر (ع) میرسد، استفاده کنند. فرق نمیکند که به امامت بلافصل امیرالمؤمنین (ع) و امامت اولاد ایشان (ع) معتقد باشند یا نباشند. البته شیعه عقیده حق و مستفاد قطعی از این حدیث را خلافت بلافصل میداند و به آن معتقد و پایبند است. آنهایی هم که به این عقیده پایبند نیستند، یعنی برادران اهل سنت، ارتباط و پیوند فکری، عقلانی، اعتقادی و عاطفی خودشان را از خاندان پیغمبر (ص) و از امیرالمؤمنین (ع) نباید قطع کنند؛ لذا مسئله «غدیر» از این بُعد دوم که بُعد ایجاد پیوند میان حضرت علیبنابیطالب (ع) و عترت پیغمبر (ع) با آحاد مسلمانان است، برای همه مسلمانهاست.
مسئله غدیر یک مسئله تاریخی صِرف نیست؛ یک نشانهای از جامعیت اسلام است... اینی که در آیه مبارکه سوره مائده میفرماید «الیومَ أَکمَلتُ لَکُم دینَکُم وَ أَتمَمتُ عَلَیکُم نِعمَتِی/ امروز دینتان را برای شما کامل کردم و نعمت خود را بر شما تمام کردم»، این تصریح به همین معناست که این نعمت، نعمت اسلام، نعمت هدایت، نعمت نشان دادن صراط مستقیم به جامعه بشریت، آن وقتی تمام و کامل میشد که نقشه راه برای بعد از پیغمبر (ص) هم معیّن باشد؛ این یک امر طبیعی است. پیغمبر (ص) این کار را در غدیر انجام دادند و امیرالمؤمنین (ع) را که از لحاظ شخصیت؛ چه شخصیت ایمانی، چه شخصیت اخلاقی، چه شخصیت انقلابی و نظامی و چه شخصیت رفتاری با قشرهای مختلف افراد، یک فرد ممتاز و منحصربهفردی بودند، چنین انسانی را منصوب کردند و مردم را به تبعیت از ایشان موظف کردند. این هم فکر پیامبر (ص) نبود؛ هدایت الهی، دستور الهی و نصب الهی بود؛ مثل بقیه سخنان و هدایتهای نبی مکرم (ص) که همه، الهام الهی بودند. این، دستور صریح پروردگار به پیغمبر اکرم (ص) بود و ایشان هم به این، عمل کردند.
مسئله غدیر این است؛ یعنی نشاندهنده جامعیت اسلام و نگاه به آینده و آن چیزی که در هدایت و زعامت امت اسلامی شرط است. آن چیست؟ همان چیزهایی که شخصیت امیرالمؤمنین (ع)، مظهر آنهاست؛ یعنی تقوا، تدین، پایبندی مطلق به دین، ملاحظه غیر خدا و غیر راه حق را نکردن، بیپروا در راه خدا حرکت کردن، برخورداری از علم، عقل، تدبیر و قدرت عزم و اراده؛ اینها خصوصیاتی هستند که مشخص کردند، این یک عمل واقعی و در عین حال نمادین است. امیرالمؤمنین (ع) را نصب کردند با همین خصوصیات، در عین حال، نماد زعامت امت اسلامی در طول عمر اسلام هرچه که بشود، همین عمل هست؛ یعنی نماد زعامت و رهبری اسلامی در طول زمان همین است، همان چیزی که در انتخاب امیرالمؤمنین (ع)، انتخاب الهی امیرالمؤمنین (ع) تحقق پیدا کرد. «غدیر»، چنین حقیقتی است.»
انتهای پیام/ 118