تراز پساجنگ؛ ایران و اقلیم کردستان و بازچینش ژئوپلیتیکی خاورمیانه

جنگ دوازده‌روزه میان ایران و اسرائیل، که با آتش‌بس شکننده‌ای پایان یافت، صرفاً یک درگیری نظامی نبود؛ بلکه آزمونی ژئوپلیتیکی بود. در حالی که موشک‌ها در آسمان حرکت می‌کردند و هشدار‌ها به صدا درمی‌آمدند، میدان اصلی نبرد در سطحی دیگر در جریان بود: رقابت بر سر جایگاه‌های منطقه‌ای، اتحاد‌های جهانی، و هنر عبور از آشوب به‌سوی نظم نوین. برای اقلیم کردستان عراق، این جنگ آزمونی دیگر هم بود: آزمون بلوغ سیاسی، واقع‌بینی تحلیلی، و جهت‌گیری بلندمدت در قبال بغداد و تهران.
کد خبر: ۷۵۷۷۳۹
تاریخ انتشار: ۰۴ تير ۱۴۰۴ - ۲۳:۰۹ - 25June 2025
به گزارش دفاع‌پرس از کردستان، منصور رحیمی در یادداشتی با عنوان "تراز پساجنگ: ایران، اقلیم کردستان و بازچینش ژئوپلیتیکی خاورمیانه"، آورده است؛ جنگ دوازده‌روزه میان ایران و اسرائیل، که با آتش‌بس شکننده‌ای پایان یافت، صرفاً یک درگیری نظامی نبود؛ بلکه آزمونی ژئوپلیتیکی بود. در حالی که موشک‌ها در آسمان حرکت می‌کردند و هشدار‌ها به صدا درمی‌آمدند، میدان اصلی نبرد در سطحی دیگر در جریان بود: رقابت بر سر جایگاه‌های منطقه‌ای، اتحاد‌های جهانی، و هنر عبور از آشوب به‌سوی نظم نوین. برای اقلیم کردستان عراق، این جنگ آزمونی دیگر هم بود: آزمون بلوغ سیاسی، واقع‌بینی تحلیلی، و جهت‌گیری بلندمدت در قبال بغداد و تهران.
 
تراز پساجنگ؛ ایران و اقلیم کردستان و بازچینش ژئوپلیتیکی خاورمیانه
 
جنگ تحمیلی ۱۲ روزه رژیم صهیونیستی با ایران، کوتاه، اما پرتنش، در متن رقابتی پیچیده‌تر جهانی رخ داد. ایران بحران را به‌گونه‌ای مدیریت کرد که هم منطقه را از افزایش تنش بازدارد و هم مسیر تعمیق نفوذ دیگر طرف‌ها را در منطقه را مسدود کند. اما در لایه‌های زیرین، دیگر مخاطبان این نبرد نه فقط تل‌آویو یا تهران، بلکه پکن، مسکو و بسیاری از کشور‌های منطقه بودند.
 
ایران که موقعیت منطقه‌ای‌اش را سال‌ها با حفظ عمق استراتژیک خود در خارج از مرزها، حضور در سوریه و عراق و توان بازدارندگی تثبیت کرده، نشان داد که همچنان بازیگری سرپا و با برنامه است. برخلاف بسیاری از پیش‌بینی‌ها، انسجام تصمیم گیری در تهران در این تقابل از هم نپاشید؛ بلکه با واکنشی حساب‌شده، از ورود به جنگی طولانی و تمام‌عیار پرهیز کرد و بازدارندگی خود را حفظ نمود.
 
شاید مهم‌ترین نکته، حکمت و رویکرد سطح عالی سیاست‌گذاری در ایران بود؛ رهبر جمهوری اسلامی با تکیه بر دوگانهٔ راهبردی «قدرت در میدان، گشودگی در دیپلماسی» سیاستی را پی گرفت که نه تسلیم‌پذیر بود، نه بی‌محابا، بلکه تبلور عقلانیتی آرام، اما اثرگذار بود.
 
جنگ دوازده‌روزه میان ایران و اسرائیل، در عمل صحنه‌ای برای سنجش مواضع و تحلیل‌های بازیگران منطقه‌ای بود. در اقلیم کردستان، به‌ویژه در میان برخی چهره‌های حزبی و دولتی، آنچه بیش از هر چیز برجسته شد، خطای تحلیلی و برداشت اشتباه از شرایط ایران بود. 
 
در اقلیم کردستان این جنگ، نوعی غافلگیری تحلیلی به‌وجود آورد. برخی چهره‌های حزبی، تصور کردند که ایران در حال فروپاشی یا دست‌کم تضعیف جدی است. لحن تند آنها علیه بغداد، از همین پیش‌فرض نشأت گرفت. ناظران و تحلیلگران مدعو در برخی از رسانە‌های مشخص، از تضعیف و موقعیت ناپایدار ایران سخن می‌گفتند و بە شکل شایستەای با وضعیت منطقه برخورد نکردند. 
 
این مواضع، نه از قدرت، بلکه از یک ارزیابی نادرست از توازن قدرت منطقه‌ای نشأت می‌گرفت؛ ارزیابی‌ای که امروز مشخص شده نادرست بوده است. واقعیت سیاسی میدان، خلاف این تحلیل‌ها را ثابت کرد. نه‌تنها ایران در این تقابل تضعیف نشد، بلکه با بازدارندگی قابل‌توجه، بازی را با وزنی منطقه‌ای ادامه داد و نقش تعیین‌کننده‌اش در بغداد بیش از پیش تثبیت شد. 
 
ایران همچنان در بغداد تأثیرگذار است و موضع خود را تثبیت کرده. اقلیم، مشابه دوران پس از شکست رفراندوم استقلال در سال ۲۰۱۷، دوباره خود را در موقعیتی می‌بیند که باید به‌جای فشار، به‌سوی گفت‌و‌گو بازگردد. در این میان، تنها صدای متوازن و دوراندیش، صدای رئیس اقلیم، نچیروان بارزانی بود؛ چهره‌ای که مانند سال ۲۰۱۷، با دوری از هیجان‌زدگی، موضعی میانه، سنجیده و ملی اتخاذ کرد و تلاش کرد اقلیم را از تبدیل شدن به قربانی تحلیل‌های سطحی نجات دهد.
 
اکنون زمان بازنگری در محاسبات سیاسی اقلیم کردستان فرا رسیده است. تهران از منظر راهبردی، نه به دنبال تضعیف اقلیم، بلکه به‌دنبال نوعی تعامل پایدار، امنیت مرزی و پیوند‌های اقتصادی است. اقلیم کردستان، اکنون بیش از هر زمان دیگر نیازمند گفت‌و‌گو، پرهیز از خطا‌های راهبردی و بازگشت به تعادل است؛ و این بازگشت، بدون بازشناسی نقش ایران و بازسازی روابط با بغداد، ممکن نخواهد بود.
 
اگر حزب دمکرات کردستان بخواهد در آینده‌ای نه‌چندان دور همچنان به‌عنوان یک بازیگر اصلی در اقلیم و عراق باقی بماند، نیازمند بازنگری در رویکرد‌های سیاست خارجی، نوسازی تیم مشاوره‌ای و تجدید نظر در زبان سیاسی خود است. منطقه وارد دوران "پساسخت‌افزار" شده و سیاست‌ورزان باید زبان دیپلماسی و توازن را جایگزین شورش‌های زبانی کنند.
 
سؤال کلیدی برای اقلیم این است: آیا همچنان به مشاورانی متکی خواهد بود که از ورای رسانه‌های غربی برایش نسخه می‌نویسند، یا از دل واقعیت‌های منطقه، درک جدیدی از الزامات روابط با همسایگانش پدید خواهد آورد؟
 
ایران نیز پیام روشنی ارسال کرده است: ثبات در مرزها، کاهش تنش‌های قوم‌گرایانه و گسترش همکاری‌های اقتصادی، مهم‌تر از شعار‌های فرسایشی است. اگر اقلیم، خود را نه در نقش یک منطقهٔ حائل و بی‌ثبات، بلکه در جایگاه یک پل ارتباطی تعریف کند، آینده‌ای روشن‌تر پیش‌رو خواهد داشت. در خاورمیانه امروز، نه برنده‌ها پیروزند و نه بازنده‌ها نابود؛ بلکه آنان‌که صبر راهبردی، دیپلماسی هوشمند و بازتعریف نقش را بلدند، آینده را خواهند ساخت. اقلیم کردستان دارای ظرفیت‌های ژئوپلیتیکی، انسانی و اقتصادی بزرگی است.
 
اما برای اینکه از یک بازیگر منفعل به یک شریک فعال بدل شود، باید: اشتباهات تحلیلی در بحران اخیر را بپذیرد، روابطش با بغداد و تهران را بازسازی کند و به چهره‌هایی که عقلانیت و تعادل را نمایندگی می‌کنند، میدان دهد. در منطقه‌ای که اغلب به رقابت و واکنش عادت کرده، شاید آینده متعلق به کسانی باشد که راه گفت‌و‌گو، مشارکت و صلح را انتخاب می‌کنند.
 
انتهای پیام/
نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار