خاطره‌‌ای از شهید پیرداد نظری؛

رفت تا بمانیم؛ روایتی از پرواز جوان پاکوه در آسمان غیرت

پیرداد نظری، جوانی از روستای پاکوه کندر، در دل آرزوهای مادری عاشق، لباس سربازی ارتش را بر تن کرد و در هورالهویزه، جانش را نثار امنیت ایران اسلامی ساخت. مادری که روزها برای بازگشت فرزندش چشم‌انتظار بود، امروز با چشمانی اشک‌آلود اما قلبی آرام می‌گوید: خوشحالم که پسرم را در راه خدا دادم.
کد خبر: ۷۵۷۸۹۰
تاریخ انتشار: ۰۵ تير ۱۴۰۴ - ۱۲:۱۲ - 26June 2025

به گزارش خبرنگار دفاع‌پرس از بندرعباس، شهید پیرداد نظری، فرزند سرزمین پاکوه کندر از توابع شهرستان کهنوج، نوزدهم شهریورماه ۱۳۴۴ در خانواده‌ای ساده، مؤمن و زحمت‌کش به دنیا آمد. پدرش چراغ، کارگری پرتلاش و مادرش سکینه، زنی صبور و مؤمنه بود که با دستانی پینه‌بسته، فرزندی بزرگ کرد که روزی نامش در کنار شهدای وطن خواهد درخشید.

پیرداد نوجوانی آرام، خوش‌خلق و مهربان بود. همیشه لبخند بر لب داشت و با همه با احترام و محبت رفتار می‌کرد. نه دل کسی را می‌شکست و نه کاری می‌کرد که کسی از او دلگیر شود. نمازهایش را همواره اول وقت می‌خواند و در انجام واجبات دینی، استوار و دقیق بود. درس را تا پایان مقطع متوسطه در رشته علوم تجربی ادامه داد و موفق به دریافت دیپلم شد. اما او فقط دانش‌آموز مدرسه نبود؛ دانش‌آموز زندگی بود. هرگاه از مدرسه به خانه برمی‌گشت، پیش از رسیدن به کارهای شخصی، در امور خانه کمک می‌کرد و دوشادوش مادر زحمت می‌کشید.

سال ۱۳۶۲، در اوج جوانی ازدواج کرد و به زودی خداوند پسری به او عطا کرد. اما دل پیرداد درگیر چیز دیگری هم بود؛ دفاع از وطن. در همان سال‌های ابتدایی جنگ تحمیلی، تصمیم گرفت به‌عنوان سرباز ارتش، راهی جبهه‌های نبرد حق علیه باطل شود. تصمیمی که هم مادر را گریان کرد، هم همسر را چشم‌انتظار. اما پیرداد رفت؛ با دلی قرص، برای دفاع از آرمان‌ها.

نوزدهم خردادماه ۱۳۶۴، در منطقه عملیاتی هورالهویزه، پیرداد بر اثر سقوط تانکر آب و اصابت ضربه به ناحیه شکم و سینه، دعوت حق را لبیک گفت و به کاروان شهدای جاویدالاثر پیوست. پیکر پاکش در بهشت زهرای شهرستان میناب، در آغوش خاک وطن آرام گرفت.

مادرش، سکینه محمدی، با چشمانی پر از اشک اما دلی لبریز از ایمان، روزهای رفتن فرزندش را چنین روایت می‌کند: وقتی پسرم عازم جبهه شد، من و عروس‌مان بسیار گریستیم. امید به بازگشتش داشتیم، اما دیگر هرگز ندیدیمش. روزی که از بنیاد شهید آمدند و خبر شهادت پیرداد را آوردند، دنیا برایم تیره و تار شد. پاهایم سست شد، دلم شکست، بی‌تابی می‌کردم. روزها و شب‌ها گریه می‌کردم. اما امروز، با گذشت سال‌ها، افتخار می‌کنم که فرزندم را در راه خدا، در راه حق، تقدیم انقلاب اسلامی کردم.

نام شهید پیرداد نظری، در کنار ستارگان درخشان آسمان دفاع مقدس می‌درخشد؛ جوانی که رفت تا ما بمانیم، که جان داد تا ایران بماند.

انتهای پیام/

نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار