به گزارش خبرنگار
دفاعپرس از گلستان، شهید «قربان ولیعی نصرآبادی» یکم فروردین ۱۳۴۱، در روستای نصرآباد از توابع شهرستان گرگان به دنیا آمد. پدرش علی، کشاورز بود و مادرش حاجیه بی بی نام داشت. تا پایان دوره ابتدایی درس خواند. او نیز کشاورزی میکرد. به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت. بیست و ششم تیر ۱۳۶۲، با سمت آر پی جی زن در مریوان هنگام درگیری با گروههای ضدانقلاب بر اثر اصابت گلوله به شکم و قلب، شهید شد. مزار او در گلزار شهدای امامزاده عبداله شهرستان زادگاهش قرار دارد.
فرازی از وصیت نامه شهید قربانعلی ولیعی نصرآبادی
با درود به رهبر انقلاب و امت شهید پرور ایران اینجانب قربانعلی ولیعی نصرآباد که حسین، حسین گویان با عشق و آزادی و با بدرقه گرم شما عزیزان راهی جبههها گشتم و در خیل لشگریان امام زمان (عج) به رزم با دشمنان خدا و احکام قرآن مشغول شدم.
لحظه لحظه حضور خود را در آنجا با نظاره گر کمکهای ایثارگرانه و مخلصانه شما شرمسار بودم و به وعدهای که به شما داده بودم یعنی آزادی قبور ائمه اطهار از چنگال بعثیون کافر میاندیشیدم و از خدا آن را خواستم یا با دست پر من را به آغوش گرم شما مردم بازگرداند و یا با خیل شهیدان راه خدا همراهم کند و در جوار اولیا اش قرارم دهد و از شما خواهانم همانطور که تاکنون بودهاید سخنان رهبرکبیر انقلاب خمینی بزرگ را سرلوحه کار خویش بگذارید و یک ان از اینان نمایندگان اسلام و رسول خدا جدا نشوید و در پیکارتان با کفار وسعت دید داشته باشید که صدام کافر آلت دست است
و هنوز شیطان بزرگ و ابر قدرتهای شرقی و غربیها آمادهاند که باید خون بهای شهدا را از آنها بگیریم و راستی کجایند آنان که از جهل وندانی سعی بر آن دارند
حرکت مخلصانه و صادقانه رزمندگان و این عاشقان پاک باخته الله را که در خدمت و جانبازی از یکدیگر سبقت میگیرند ببینید کجایند اینان که ببینید راستی چه چیزی اینها را اینچنین دیوانه وار و مجنون به میدان مین میکشد و و چیست این یاوران مهدی را در برابر انبوه مهمات و اسلحههای مخوف به مفابله با کفار و مشرکین ترغیب کن.ای کاش با نیت پاک و با اخلاص چنان عمل میکردند که خدا پردهای را که بر دلها و چشمهایشان به سبب گناه و قساوت قلب زده است برمی داشت.
خدایا تو را به ذخیره دینت خمینی بزرگ قسمت میدهم؛ امت خدا جو را برای اسلام و قرآن یاری فرماو آنان که چشم دیدن ندارند و به جهل بیراهه میروند اگر قابل هدایتند، هدایت بفرما وگرنه نابودشان گردان و، اما شما پدر و مادر عزیزم، شما که انبوه زحمات و مصائبتان برای رشد و سعادت من آنقدر وسیع و بی اندازه است که فرصتاند که جبرانی را نداد و شماها که با روح بزرگتان عصیانها و نافرمانیهای بسیار من را به چشم دیدید ولی به روی خودتان نیاوردید، سخت در برابرتان شرمندهام؛ و از شما تقاضا دارم که با وجود همه رنجها و ناراحتیها که برایت ببار آوردم، شیر پاکت را به جانم حلال بگردان و از شما ماخواهم آن طور عمل کنید که خدا را راضی نگه دارید و کفار را خشمگین و عصبانی؛ و شما خواهران و برادران عزیزم، میدانم که برایتان برادر خوبی نبودهام و گاه حق برادری را جا نیاوردم و شما را به زحمت انداختم این بنده حقیر را به بزرگواری خودتان ببخشید؛ و شما برادرانم بدانید که امروز اسلام و قرآن در میان اغلب قریب به اتفاق کشورهای جهان به صورت حقیقی و انقلابی خودش قریب است؛ و مستضعفین و محرومین چشم امیدشا به این انقلاب دوخته شده است، اگر امروز وظیفه خود را به جای نیاوردیم در آخرت مورد سوال قرار خواهد گرفت و باید به یاری دین خدا شتافت؛ که وقت تنگ است و راضی نخواهم بود اگر که سلاحم به زمین بماند؛ و شما خواهرانم، حتما تا به حال دریافتهاید که دشمن و خصم جابر و جنایتکار خون سرخ شهدا را در برابر سیاهی چادر شما کم بها میبینند و از حجاب و نجابت شما در رنج است و آن را همچون تیر بر قلب خود احساس میکند؛ و از شما خانواده عزیزم میخواهم که تقوای الهی را در خود احیاء کنید. قرآن بخوانید و به اخلاق اسلامی مسلح باشید و با برخورد آگاهانه تان روحم را شاد کنید.
برایم مزار نگیرید چرا برای مومن از مرگ در راه خدا چیزی بالاتر نیست و از تمام دوستان و وابستگان و فامیلهای عزیزم تقاضا دارم، اگر در این مدت کوتاه عمرم خطا، اشتباه از من دیدهاید به بزرگواری خودتان ببخشید و برایم طلب آمرزش کنید؛ و در آخر بار دیگر خواهانم که برایم دعا کنید و از خدا برایم طلب مغفرت کنید. همه تان را بخدا میسپارم.
«والسلام علیکم و رحمه الله برکاته» خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار.
از عمر ما بکاه و به عمر رهبر بیفزای / رزمندگان اسلام پیروزشان بگردان/ مجروحین و معلولین شفا عنایت بفرما
ظهور حجت الله را نزدیکتر گردان/ انشاءالله
انتهای پیام /