به گزارش
دفاعپرس از کردستان، "محمد اسلامی" در خانوادهای پرجمعیت و پر از ایمان، در محضر پرنور اهل بیت، در شهر توپ آغاج بیجار گروس از توابع استان کردستان چشم به جهان گشود.
در روزی به یادماندنی، ۲۹ خرداد ۱۳۶۴، مصادف با ۲۹ رمضان ۱۴۰۵ هجری قمری، در دل خانهای که همواره آوای گرم ذکر و توسل به امام زمان (عج) در آن موج میزد.
خانهای که مادر مهربانش، با دلی پر از محبت و توسل، هر لحظه در کنار فرزندان، زمزمههای دعا و امید به ظهور حضرت را در دل میپروراند. این مادر صبور و دلسوز، با دستان پر از مهر و چشمانی پر از اشک، همیشه راه هدایت را به محمد و خواهران و برادرانش نشان میداد؛ راهی که از نور ایمان و محبت به اهل بیت روشن بود.
محمد در خانوادهای چشم باز کرد که همواره در آن ذکر یا صاحبالزمان (عج) جاری بود و این نور معنوی، مسیر زندگیاش را از کودکی روشن ساخت. او که فرزند چهار خواهر و چهار برادر بود، از همان ابتدا با دقت و جدیت، زیر سایه دعای مادر، گام در راه دانش و خدمت گذاشت.
با وجود مشغلههای فراوان زندگی در یک خانواده کشاورز، محمد از کودکی دست در دست تلاش و کار سخت کشاورزی داشت و این کار، بخشی از هویت او بود؛ هویتی که توأم با تلاش و همت بلند در تحصیل نیز بود. او تحصیلات ابتدایی و راهنمایی خود را در مدرسه شهدای توپ آغاج گذراند و پس از آن، در هنرستان شهید مطهری بیجار مشغول تحصیل در مقطع دبیرستان شد.
اما زندگی برای محمد همواره همراه با سختی و امتحان بود. در آذرماه سال ۱۳۸۲، در سن ۱۸ سالگی، داغ سنگین فقدان پدر را بر دل خود حس کرد و از نعمت حضور پدر محروم گردید.
در همان روزها بود که مادرش بیش از پیش به امام زمان (عج) توسل میجست و با دلی پر از امید، بر محمد دعای خیر میکرد؛ دعایی که امروز میدانیم، چون چراغی فروزان مسیر زندگی محمد را روشن کرده بود.
پس از پایان مقطع دیپلم، محمد به خدمت مقدس سربازی رفت و در ارتش جمهوری اسلامی در شهرهای جلدیان و مهاباد به خدمت پرداخت.
او پس از پایان خدمت، به دانشگاه علمی کاربردی بیجار ورود کرد و همزمان با تحصیل در رشته آیتی، در مسئولیتهای فرهنگی و اجتماعی دانشگاه نیز فعال بود و مسئولیت بسیج دانشجویی را برعهده داشت.
همزمان با تمام این مسئولیتها و تحصیل، همچنان در کشاورزی خانواده سهیم بود و این تلاش چندگانه، نشان از روحیه استقامت و کارآمدی او داشت.
در سال ۱۳۹۱، محمد لباس مقدس سپاه را بر تن کرد و دانش آموختگی خود را در دانشگاه امام حسین (ع) آغاز نمود.
مسیر زندگی او گواهی بر عشق و علاقه عمیق به فرهنگ و دین بود. عشق و توسل به اهل بیت و به خصوص توسل به امام زمان (عج)، محور اصلی زندگی او بود.
حضورش در مسجد مقدس جمکران به عنوان خادم افتخاری، و فعالیت مستمرش در ستاد برگزاری نماز جمعه شهر توپ آغاج در کنار امام جمعه محترم حجتالاسلام حکیمیفر، جلوهای از این عشق و ارادت بود.
محمد علاوه بر تحصیل و کار فرهنگی، همواره علاقه ویژهای به شهدا داشت؛ به خصوص به سردار دلها حاج قاسم سلیمانی و حاج احمد کاظمی که از بزرگترین الگوهای او در مسیر شهادت بودند. او عشق و علاقه عجیبی به ولایت فقیه و رهبری داشت که این امر همواره در گفتار و رفتار او مشهود بود.
محمد بسیار اخلاقمدار و مهربان بود و حتی در سختترین شرایط کاری و زندگی، لبخند از لبانش محو نمیشد؛ لبخندی که زبانزد همه همکاران و اطرافیانش بود.
او در استفاده از بیتالمال دقتی مثالزدنی داشت؛ زودتر از آغاز ساعت کاری به سر کار میآمد و دیرتر از دیگران به خانه باز میگشت تا حقی از بیتالمال بر جای نماند.
دائماً با وضو بود و مداومت در خواندن حدیث کساء، زیارت عاشورا و روزانه حداقل یک صفحه قرآن، از خصایص برجسته او بود که نشان از عمق معنویت و اخلاصش داشت.
سال ۱۳۹۷ برای محمد سالی خاص بود؛ سالی که در معراج شهدای بهشت زهرا (س) به یکی از نزدیکان خود گفت: «تولد ۴۰ سالگی من بسیار خاص خواهد بود، نظیرش کمتر دیده میشود.» بیآنکه بداند چه آیندهای در انتظارش است، این جمله گواهی است بر عمق ایمان و باور او.
در اسفند ماه همان سال، محمد ازدواج کرد و حاصل این پیوند مبارک دو گل زیبا به نامهای امیرعلی و نورا بود. در همان روزهای آغاز زندگی مشترک، وصیتی صادقانه به همسرش کرد که اگر روزی به فیض شهادت نائل آمد، در گلزار شهدای هشت سال دفاع مقدس توپاقاج به خاک سپرده شود؛ وصیتی که سرانجام تحقق یافت.
محمد اسلامی، در بامداد ۲۳ خرداد ۱۴۰۴، درست شش روز پیش از تولد چهل سالگیاش، در یکی از مقرهای هوافضای سپاه در تهران، در حمله مستقیم دشمنان قسم خورده (رژیم صفاک و صهیونیستی، اسرائیل) در کنار سردار حاجیزاده و همرزمانش، با خون پاکش نام خود را در تاریخ مقاومت جاودانه ساخت.
روحش شاد و یاد و راهش جاودانه باد...
انتهای پیام/