مصدومیت شیمیایی مرا برای درس خواندن مصمم تر کرد/ سردشت حقش ادا نشده است

اکنون وضعیت جسمی ام خوب است ولی به طور مستمر از اسپری و دارو استفاده می کنم و در زمانهایی که آلودگی هوا بیشتر است شدیدا بیمار می شوم و در حال حاضر همه خانواده ام جانباز شیمیایی هستند و دائما تحت درمان هستند.
کد خبر: ۷۶۷
تاریخ انتشار: ۰۹ تير ۱۳۹۲ - ۰۸:۱۰ - 30June 2013

مصدومیت شیمیایی مرا برای درس خواندن مصمم تر کرد/ سردشت حقش ادا نشده است

به گزارش خبرگزاری دفاع مقدس، شبنم شیخی یکی از قربانیان بمباران شیمیایی سردشت از آن روز شوم به خبرنگار ما گفت: آن زمان 6 ساله بودم. قرار بود آن روز به همراه مادر و خواهرانم به منزل خاله ام برویم هنوز زمان زیادی از ورود ما به خانه آنها نگذشته بود که صدای هواپیماهای عراقی در آسمان شنیده شد؛ این  صداها برایمان عادی بود. بعد از چند لحظه بوی گاز به مشاممان رسید. خاله ام برای بازدید شیر گاز به آشپز خانه رفت اما چیزی متوجه نشد. چشمهایمان می سوخت ولی آب شهر قطع شده بود نمی توانستیم صورتمان را بشوییم. پدرم از راه رسید و گفت بمب شیمیایی زده اند باید زودتر از این جا برویم.

وی ادامه داد: ما بچه ها گریه می کردیم و بزرگترها نگران بودند؛ در راه بیمارستان حال من و خواهرانم بهم خورد و بیهوش شدیم. ما را با هلی کوپتر به مهاباد منتقل کردند. جدایی ام از پدر و مادر بسیار برایم ترسناک و نارحت کننده بود. بعد از این ماجرا یک هفته طول کشید تا پدرم من را در بیمارستان پیدا کند. به قدری تمام بدنم تاول زده بود که پدرم مرا نمی شناخت و من چند بار او را دیدم که به بیمارستان مراجعه می کند اما توان صدا کردن او را نداشتم و بالاخره به سختی گفتم این منم و او مرا شناخت.
 
این مصدوم شیمیایی خاطر نشان کرد: بعد از این اتفاق من به همراه مادر و خواهرم  به اسپانیا اعزام شدیم. خواهر 3 ساله ای داشتم که در این واقعه شهید شد. در اسپانیا دوره درمان سختی را گذراندیم. هر روز تاول هایمان را با تیغ می بریدند و ضد عفونی می کردند. ولی مادرم شرایط چشم اش بسیار بد بود. باید هر روز به چشم او آمپول می زدند و این برای من و خواهرم بسیار سخت بود.
 
وی تاکید کرد: بعد از برگشتن از اسپانیا پدرم ما را به ارومیه منتقل کرد و در آنجا زندگی می کردیم اما همیشه بیمار بودم از سویی با این وضعیت عادت کرده بودم و حتی این بیماری من را مصمم تر می کرد تا درسهایم را بخوانم و توانستم از دانشگاه تبریز مدرک کارشناسی شیمی کاربردی ام را اخذ کنم.
 
شیخی ادامه داد: به دلیل عوارض شیمیایی که در بدنم بود پسرم حدود 7 ماهگی متولد شد. حتی پزشکها امیدی به زنده ماندنش نداشتند و با شرایط بسیار سختی این شراط را گذراندم اما به لطف خدا اکنون دو پسر سالم 6 و 7 ساله دارم.
 
وی در مورد تحصیلات خود گفت: بعد از تولد فرزندانم ادامه تحصیل دادم و اکنون دارای مدرک کارشناسی ارشد شیمی هستم و تصمیم دارم تا مقطع دکتری ادامه تحصیل بدهم.
 
این زن مصدوم شیمیایی سردشتی در مورد شرایط جسمی و سلامتی خود اضافه کرد: اکنون وضعیت جسمی ام خوب است ولی به طور مستمر از اسپری و دارو استفاده می کنم و در زمانهایی که آلودگی هوا بیشتر است شدیدا بیمار می شوم و در حال حاضر همه خانواده ام جانباز شیمیایی هستند و دائما تحت درمان هستند.
 
وی درمورد واقعه بمباران شیمیایی سردشت اظهارداشت: بمباران شیمیایی سردشت بزرگترین فاجعه بود. بمباران شیمیایی مناطق مسکونی، جایی که مردم عادی زندگی روزمره شان را می گذرانند و هیچ موقعیت نظامی ندارند بسیار تاسف بار است. اگر در آن زمان خبرنگاران و کسانی که وظیفه اطلاع رسانی را به عهده دارند این کار را به درستی انجام داده بودند و افکار جهانیان با این مساله آشنا شده بود و حساسیت های بشر دوستانه مردم را بر انگیخته بودند، شاید این فاجعه دوباره در حلبچه تکرار نمی شد. سردشت شهری است که هنوز حقش ادا نشده است و مردم این شهر نیاز به امکانات و توجه بیشتری دارند حتی در خود کشورمان کمتر کسی از بمباران شیمیایی سردشت خبر دارد و این بی مهری به شهری همچون سردشت است.
نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار