گروه فرهنگ و هنر دفاع پرس- رسول حسنی: شهید سید مرتضی آوینی شخصیتی چند وجهی دارد و هر کس از ظن خود یار او میشود. آثار این هنرمند انقلابی را میتوان از آثاری دانست که به تعریف امام خمینی(ره) از هنر که فرموده بودند «هنر عبارت است از دمیدن روح تعهد در آدمی» نردیکی تام دارد. در نوشتاری که در ادامه میآید سعی شده تا «روایت فتح» مورد ارزیابی قرار بگیرد؛ تا بدانیم ما در جهانی که آوینی خلق کرده کجا ایستادهایم.
عدم دستهبندی دین
در آثار آوینی دین به معنای دستهبندی مذهبی ـ شیعه و سنی ـ جایی ندارد. اگر او در «روایت فتح» از شیعه نام میبرد، به دلیل بار معنایی کلمه شیعه است؛ نه بهعنوان یک مذهب برای جدایی از مذاهب دیگر. او از دین به معنای یک امر مطلق حرف میزند. آوینی همه دین را در عاشورا خلاصه کرده است. برای بهتر درک کردن آنچه آوینی در «روایت فتح» قصد گفتن آن را دارد، باید پیشینه ذهنی از کربلا داشت.
«آگنس دو ویکتور» در مقاله « ایمان چگونه در جبهه فیلمبرداری و نزد تماشاگر تجربه میشود»، در تفسیر برداشت آوینی از خرمشهر و خونین شهر میگوید:
«قتل عام کربلا، اردوگاهی که خونین شد نیز اشاره دارد. این حرکت نوسانی سهم معناداری در ضربآهنگ فیلم دارد. اینکار همچنین میان دو داستان تناظر برقرار میکند؛ یکی کربلا که در اکتبر 680 رخ داد و دیگری نبردی که در سپتامبر 1980 شروع شد (سینمای دفاع مقدس نگاهی از برون صفحه 28و 29).»
در مجموعه «روایت فتح» دوربین بیواسطه با بسیجیان روبهرو میشود؛ تا آنها را واکاوی کرده و به بیننده منتقل کند که در این میان گفتار شاعرانه آوینی بار دراماتیکی دارد، که در تضاد با تصاویر فیلم است؛ از همین منظر لحن او فارغ از آنچه میگوید بار موسیقیایی بینظیری دارد؛ که ریتم اثر تا بخش زیادی متاثر از همین ویژگی است.
کلام و تصویر چندان که اشاره شد در تضاد هم هستند و این پارادوکس، هارمونی بی بدیلی را بهوجود میآورد که بهعنوان یک ملودی سیال در ذهن مخاطب اثر میگذارد و طنین خود را از دست نمیدهد. در واقع همه آن تصاویر بدون این لحن شاعرانه کامل نبوده و بخش اعظم این توازن و پویایی «روایت فتح» مرهون نریشن فیلم است. هرچند کلمات آوینی را بعد از فیلم فراموش میکنیم، اما لحن او و تصاویر فیلم مدام در ذهن مرور میشود و از همین رهگذر «روایت فتح» در مقابل آثار ضد جنگ قرار میگیرد.
«روایت فتح» و «فتح خون» در تداومی دایرهوار
اتمسفر شاعرانه «روایت فتح» را در کتاب «فتح خون» میتوان باز شناخت. این اثر به زعم نگارنده بازخوانی «روایت فتح» است، ما در این اثر با یک واقعه تاریخی مواجه نیستیم، بلکه حضور خود را در ساحت یک جریان تاریخی مستمر ازریابی میکنیم. در «روایت فتح» هم با همین موضوع روبهرو هستیم که نسبت ما با مسئله «خیر و شر» چیست؟.
آوینی در «فتح خون» وقعه عاشورا را در 10 پرده روایت میکند و مدام مخاطب را از قرن 14 به سال 61 هجری میبرد و بازمیگرداند؛ تا مسلمان امروز را آنطور که شهید مطهری انتظار دارد به این سمت ببرد که شمر زمانه را بشناسد و به تکلیف خود عمل کند.
«روایت فتح» هم چنین رویکردی دارد؛ در این اثر صرف باز تولید واقعیت و نگاه ژورنالیستی مد نظر آوینی نیست بلکه آوینی چنان که خود به جبهه خیر و شر تشرف پیدا کرده از مخاطب خود هم دعوت به تشرف میکند تا در این تقابل خود را بشناسد. از این منظر «روایت فتح» و «فتح خون» در تداوم مکمل یکدیگرند. خواندن کتاب «فتح خون» به درک فیلم «روایت فتح» کمک میکند و بالعکس.
این لحن شاعرانه به بهترین شکل در «فتح خون» نمود عینی و ذهنی دارد. یک بار کتاب را در سکوت و با تداعی صدای آوینی در ذهن، بخوانید تا متوجه عمق تغزلی کتاب شوید. اگر آوینی کتاب «فتح خون» را به فیلم تبدیل میکرد اثری به شدت آوانگارد اما آشنا را نزد مخاطب تجربه میکردید.
محتوای «روایت فتح»
آوینی واقیعت را بستری میدید تا با جرح و تعدیلش حقیقت را کنکاش کند. او خود را مصلح اجتماعی نمیدید که بخواهد چیزی را اصلاح کند. آوینی فقط آنچه را که نیازمند گفتن بود میگفت و به درستی دریافته بود که آنچه را که باید بگوید را اول با وجدان خود به اشتراک بگذارد.
زبان متن آوینی زبانی است که نیازمند تجربه نیست. آوینی چنان در ساحت اثرش حضوری ساری دارد که برای تفسیر آن نیازی به او نیست. ما در «روایت فتح» فیلم را تفسیر نمیکنیم، بلکه اندیشهای منبعث از آرمانهای سازنده را تفسیر میکنیم. به بیان سادهتر ما آوینی را تفسیر میکنیم.
در همه آثار آوینی خیر و شر در تقابل هم قرار دارند. جدال خیر و شر از هابیل و قابیل آغاز تا «حسین(ع)» و یزید تا امروز جریان دارد، ادامه خواهد داشت و این تقابل تمامشدنی نیست.
«روایت فتح» به دلیل اینکه فرم را در خدمت محتوا گرفته، بیننده را بیواسطه در عمق خود فرو میبرد؛ چنانکه صاحب اثر را نمیبینیم. راز توفیق هنر دینی در همین است؛ یعنی مخاطب فارغ از آنچه میبیند به آنچه میخواهد دریافت کند رسوخ میکند.
«روایت فتح» به دلیل اینکه دقیقا منطبق بر آموزههای اسلامی است تاثیری عمیقتر بر مخاطب دارد. اشتباه محضی که اغلب مخالفان آوینی دارند این است که این فیلمها برای تهییج جوانان ساخته شده است تا آنان بر اثر این هیجانات خود را به کشتن دهند؛ در حالی آوینی در «روایت فتح» بسیجیان را وادار میکند تا چرایی این کشتن و کشته شدن را دریابند.
«روایت فتح» در واقع تبیین مرگ آگاهی و تفسیر شهادت قلبی است. این مرگ آگاهی موضوعی نیست که اختصاص به تشیع داشته باشد. در همه نهضتهای آزادیبخش با همین زاویه دید روبه رو هستیم؛ با این تفاوت اعتقادی که این مرگ آگاهی ریشه در عاشورا دارد.
فرم در «روایت فتح»
در دیدن «روایت فتح» ما یک تجربه دینی را پشت سر میگذاریم مثل شرکت در یک مجلس موعظه یا به شکل دقیقترش مجلس تعزیه.
در تعزیه بیشتر از اینکه ما یک اثر هنری را مطالعه کنیم در یک آیین دینی شرکت کردهایم. باید توجه داشت غربیانی که درکی از کربلا و حقایق آن ندارند تعزیه را یک اثر نمایشی فرمالیستی میدانند که از آن در تاریخ نمایشی خود بهره گرفتهاند. تکنیک فاصله گذاریایی که «برتولت برشت» از آن حرف میزند در لحظه لحظه تعزیه در حال روی دادن است.
غربیان با همه اصراری که بر فرمالیستی بودن تعزیه دارند، تعزیهگردانان مصرند که به تماشاگران بگویند که در حال تماشای یک اثر هنری نیستند، بلکه در حال دیدن بازنمای یک اتفاق تاریخی زنده و پویا هستند. «روایت فتح» هم چنین فرمی دارد؛ مخاطب این اثر خود را در متن آن میبیند، بدون آنکه در تولید آن حضور داشته، یا آن فضا را تجربه کرده باشد.
پیش از این گفتم آوینی خالقی فرمالیست نیست؛ برای همین او به سمت نمادگرایی نرفته است؛ اما میتوان «روایت فتح» را بهعنوان اثری فرمال ارزیابی کرد. این ادعا را میتوان در نوع قاببندی، میزانسن و حذف میکروفن به اثبات رساند. دوربین همیشه در مواجهه با سوژهها I.Level است؛ یعنی نه از زاویه بالا آنها را میبینیم، نه پایین؛ اگر هم بتوان چنین نمایی را یافت زاویه دید آدمی است که به آدمی دیگر که روی زمین نشسته نگاه میکند؛ به بیان دیگر این زاویه بالا معنای مرسوم در فیلمهای دیگر را ندارد.
مورد دیگر قابل اشاره این است که مجموعه «روایت فتح» ساختاری سهل و ممتنع دارد. در نظر اول ویژگیهای آن به چشم نمیآید؛ اما اگر دوربین را بردارید و وارد کار شوید زوایای پنهان آن خود را نشان میدهد.
آوینی به دلیل اینکه فارغالتحصیل معماری بود و تجربه نقاشی هم داشت تصویر پدیده ناآشنایی برایش نبود. اینگونه نبود که او فیلم را فقط به دلیل جذابیتهای بصری و برد تبلیغاتیاش انتخاب کرده باشد. توفیق آوینی دقیقا به شناخت او از فیلم به مثابه بیانی همه فهم و اشراف او به دستور زبان تصویر برمیگردد.
انسان موضوع «روایت فتح»
اگر دریک دستهبندی کلی بخواهیم بگویم موضوع «روایت فتح» چیست باید گفت مواجهه انسان با مسئله خیر و شر است. آوینی در «روایت فتح» انسان را مورد مطالعه قرار میدهد. او تجربه انسان شدن را با موارد متعدد عینیاش در جبهه به سادهترین شکل بیان میکند.
آوینی در یکی از قسمتهای «روایت فتح» میگوید «شهید به چه مقامی شهادت میدهد که او را شهید میخوانند» این جمله به خودی خود گویای ثقیل بودن درک مقام شهید است. کسی میتواند به این سوال پاسخ دهد که خود شهادت را درک کرده باشد. در واقع این مقام را نمیتوان درک کرد، مگر آنکه شهید شد و آوینی خود به این مقام رسید. حالا باید سوال آوینی را دوباره و از منظری دیگر مطرح کرد؛ آوینی به چه مقامی شهادت داد که ما او را شهید مینامیم؟
برای آسان شدن جواب به این جمله آوینی استناد میکنیم که برای شناخت ما باید به سراغ کربلا بروید. برای درک و تفسیر آرای آوینی ناگزیر به مطالعه کربلا هستیم و در کربلا آنچه مورد مطالعه و شناخت قرار میگیرد امام است. در کتاب «فتح خون» هم به روشنی آنچه مورد ارزیابی قرار میگیرد مسئله وجودی امام است.
همه آنچه که در این کتاب آمده در این خلاصه میشود که اگر امام به درستی شناخته میشد کربلا شکل نمیگرفت و از طرفی گریزی از واقعه کربلا هم نیست؛ آنچه کربلا را ایجابی میکند وجود امام شر است که آوینی در «روایت فتح» مدام خطر سیطره و سلطه آن را بر نفس هشدار میدهد.
آوینی با کشته شدن در صحنه فیلمش به صداقت باورهایش گواهی داد از این منظر آوینی یکی از معدود هنرمندانی است که به هنرش به معنای دقیق کلمه ایمان داشت. مطالعه «روایت فتح» نیاز همه ما است که جایگاه خود را در شرایط امروز انقلاب دریابیم.