گروه فرهنگ و هنر دفاع پرس، علی عبدی . روش و منش تفکر آوینی در منظومه فکری خود با روش ها و اسلوب های مرسوم و متداول متفکران معاصر و جریان های فکری متمایز است. از آنجا که تفکر آوینی نه از جنس "علم حصولی" که از جنس "علم حضوری" است و رنگ و بوی شهودی دارد و در واقع پیش و بیش از آنکه از جنس معرفت باشد، از جنس حکمت است. حکمتی دینی و اصیل. او خود در این رابطه می گوید:" مسئله من اینجاست. ببینید حرف هایی که نوشته ام مبتنی بر یافته هایی مجرد از سینما و رمان و تکنولوژی و تمدن جدید و این طور چیزهاست. این یافته ها مسلط بر اینهاست... من یافته هایم را از طریق دیگری گیر آورده ام."
با این وصف نوع تفکرآوینی را می توان " حکمت تأویلی" نام نهاد از آن رو که از نوع علم حضوری است ( البته در موارد فراوانی صورت استدلالی و برهانی نیز دارد) . روش وی در این طریق فکری اما " تأویل " است در همان معنایی که حضرت علامه طباطبائی در تفسیر المیزان بکار برده اند. از منظر علامه " تأویل آن حقیقت خارجیه ای است که موجب گردیده تا حکمی تشریع گردد یا معرفتی بیان شود یا حادثه ای بازگو گردد، که آن حقیقت چیزی نیست که بیان های قرآنی به روشنی بر آن دلالت کند، جز آنکه هریک از بیانات قرآن از آن نشئت گرفته و ظهور یافته است و نیز اثری از /ان است که به گونه ای از آن حکایت دارد و بدان اشاره می نماید." ( تأویل از نگاه علامه طباطبائی ، آیت الله معرفت، 72-79) " تأویل از " اول" به معنی رجوع گرفته شده است. تأویل قرآن هم عبارت از مآخذی است که معارفش از آنجا سرچشمه گرفته شده. "تأویل" اگرچه مرجع و مألی است که " شیء" به آن رجوع کرده ، برگشت دارد ولی این طور نیست که اطلاق داشته باشد به هرمرجع و مألی که چیزی از آن گرفته شود. زیرا روشن است که "مرئوس" به " رئیس" اش رجوع می کند و با این وصف " رئیس" تأویل نیست. همچنین سلسله اعداد به واحد بازگشت دارند و واحد تأویل آن نیست، بلکه رجوعی از خاص می باشد. در عرف قرآن، تأویل عبارت است از حقیقتی که هر چیزی متضمن آن است و وجودش بر آن و برگشتش به آن است. تأویل فعل که عبارت است از مصلحت و غایت حقیقی آن. تأویل حکم، که همان ملاک آن است. تأویل واقعه که علت واقعی آن است و همچنین در هرجای دیگری که استعمال شود. مقصود از تأویل یک آیه ، جنبه مفهومی آن اعم از موافق یا مخالف نمی باشد. یعنی مربوط به معنای لفظ آن نیست، بلکه افهام، بدین صورت درآمده است. آن واقعیت عالی و موجودیت مافوق الهام عموم، به نام تأویل خوانده می شود و این در مورد تمتم قرآن است اعم از محکم و متشابه."(فرهنگ جاویدان، 124-125 )
پس اساس نظریه علامه ره در موردتأویلآن است که مطالب و معارفی که در قرآن کریم در قالب الفاظ بیان شده ریشه در حقیقتی دارد که به عالمی دیگر تعلق دارد و الفاظ قرآن تنزل آن حقیقت است و رابطه اش با آن حقیقت رابطه مثال با ممثل است. یعنی همان طور که در تمثیل ها و یا ضرب المثل ها رابطه سخن ما با مقصود مورد نظر بیش از اشاره نیست کار الفاظ قرآن کریم هم آن است که فهم آن حقایق تاویلی را که در ورای الفاظ قرار دارد برای ما نزدیک و تسهیل کنند.
از آنجا که طبق نظر علامه تأویل حقیقت اصلی قرآن را تشکیل می دهد و معارف حصولی که ما با عقل خود از طریق شبکۀ الفاظ بدست می آوریم مرتبه ای نازل شده از حقیقت هایی متعالی در عالم برتر است پس باید نتیجه بگیریم که تمام آیات قرآن دارای تأویل است و هیچ آیه ای نیست که تأویل نداشته باشد.
روشن است که حقایق تأویلی قرآن به نظر علامه از طریق دقت و تامل عقلی و با علم حصولی بدست نمی آید بلکه سنخ و نوع این حقایق به گونه ای است که تنها با علم حضوری و با اتصال حقیقت وجودی انسان عالِم به عالَم متعالی در دسترس قرار می گیرد. منحصر شدن دسترسی به این حقایق که در قرآن آنها را حقایق مکنون و پوشیده معرفی کرده به مطهرون یعنی انسان های دارای پاکی معنوی و درونی نیز به این جهت است که صعود به عالم حقایق و اتصال حقیقی و وجودی با آن عوالم تنها با طهارت درونی ممکن است.
تأویل در این معنا ، روش و منهاج تفکر سید مرتضی آوینی است. منهاجی که در منظومه تفکر خویش بر آن است تا هر چیزی را با بازگرداندن به حقیقت آن فهم کرده و نسبت آن را با دیگر امور کشف نماید. حقایقی که با علم حصولی و عقل استدلالی یا کشف ناشدنی اند و یا ابتر و ناقص اند و یا راه به بیراهه می برند. این روش البته شباهت ها و اشتراکاتی نیز با هرمنوتیک جدید ( علم تأویل ) به ویژه هرمنوتیک فلسفی( هایدگر و گادامر )دارد اما در عین حال تمایزات جدی و عمیقی نیز دارد که این جا محل بحث آن نیست. منهاج تفکر آوینی اما با این مبنا با شیوه تفکر دینی مکتب نوصدرایی ها ( علامه طباطبائی، شهید مطهری و ...) و نیز متفکران مذهبی غیر حوزوی ( چون شریعتی) و حتی نحله فکری مرحوم فردید ( حکمت انسی) تمایزات جدی می یابد. این تمایزات چه از حیث مبادی فکری و نیز چه ازحیث روش و نیز ساختار کاملاً قابل تبیین و بازنمایی است.
عالم تأویل، عالم اجمال است حال آنکه اندیشه استدلالی بیشتر با عالم تفصیل نسبت دارد.چنانچه شعر عالم اجمالاست و داستان عالم تفصیل ازاین رو تفکر و حکمت تأویلی، در ساحت اجمال است و تفسیر و استدلال در ساحت تفصیل. یکی از الزامات و گونه های تفکر و حکمت تأویلی ، «گزین گویه» است . بدین معنا که بخشی از حکمت تأویلی به مثابه «ماده» تفکر ، در «صورت» گزین گویه تمثل یافته و به بیان در می آید چنانچه متون حکمی را سرشار از گزین گویه ها می یابیم و در فراز همه آنان این قرآن مجید است که به مثابه منبع لایزال حکمت الهی و حکمت تأویلی سرشار از حکمت هایی است که در قالب گزین گویه تمثل یافته است.