به خبرنگار فرهنگ دفاعپرس، با اعلام آتش بس، جنگ در ظاهر تمام شد؛ اما در گوشههایی از شهر، در کوچه پسکوچهها هنوز تودهای از آوار به چشم میخورد. خانههایی که روزگاری در آنها زندگی جاری بود، مورد هجوم ددمنشانه رژیم صهیونیستی قرار گرفت و مقابل چشم جهانیان فرو ریخت.
حالا در روزگار بعد از جنگ، گروههایی به یاری مردم در آواربرداری از خانههایشان شتافتهاند؛ گروهی که بیقراری در یاری رساندن به مردم، آنها را به میادین جنگزده کشانده است.
روحانیتِ میدان حالا تنها راویان منبر و محراب نیستند؛ این روزها روایت زندهای از جهاد، خدمت و بیقراری برای التیام درد مردم شدهاند. با حجت الاسلام محمد رازانی، طلبه جهادی یاریرسان در امر آواربرداری از گروه مشکات به گفتوگو نشستهایم تا از حال و هوای این روزهای خدمت، روایتی بیواسطه بشنویم؛ از انگیزههای حضور در میدان گرفته تا تجربه مواجهه با درد و امید در دل آوارها.
شروع مسیر جهاد
حجت الاسلام رازانی درمورد آغاز انگیزه شکلگیری این امر جهادی میگوید: «ما از ابتدای جنگ با گروهی از طلبهها دغدغه این را داشتیم که کاری انجام دهیم. شروع کردیم به آماده کردن یک کار تبیینی که منجر به شکلگیری نمایشگاه عکس شد که آن را در محلات مختلف اجرا کردیم. در حاشیه آن نمایشگاه هم فرصتی داشته باشیم برای گفتوگو با مردم. پیام کلی این نمایشگاه توضیح جریان تاریخی استعمار جهانی بود.»
این فعال اجتماعی درمورد دیگر فعالیتهایی که زمان جنگ انجام میداده است، گفت: «ما در کنار این امر تبیینی به کار گشتزنی برای حفظ امنیت مردم هم مشغول بودیم. آماده بودیم برای زمانی که اگر در جایی انفجار رخ دهد، ما برای کمک و امدادرسانی حاضر شویم و اگر لازم است با مردم صحبتی داشته باشیم، این کار را انجام دهیم. بعضی خانهها را که موج انفجار گرفته بود و شیشهها خرد شده بود یا نیاز به اسبابکشی و حتی گردگیری از خانههای مردم در نزدیکی محل اصابت بود، ما جمعوجور میکردیم.»
از منبر تا میان آوارها
وی در مورد شکلگیری حلقه امدادرسانی برای آواربرداری گفت که این ایده در جمع رفقای طلبهشان شکل گرفت و به واسطه ارتباط آنها با خانه طلاب جوان قم، مطلع شدند که آنها زودتر به امر آواربرداری مشغول شدهاند و از قم به خدمترسانی در مناطق آمدند.
رازانی گفت: «بنده بعد از ۵ شب محرم که منبر داشتم و امکان امدادرسانی نداشتم، از رفقای خانه طلاب جوان پیگیر شدم و جویای محل اصابت شدم و ما دو سه هفته توفیق خدمت داشتیم.»
این فعال فرهنگی اجتماعی درمورد سابقه کمکهای جهادی خود گفت: «من در ایام دانشجویی برای کمکهای جهادی میرفتم، اما این موضوع، فضایی متفاوت از تجارب قبلی من داشت.»
وی که خاطرات و روایتهای شخصی خود در این ایام را در کانال شخصیاش منتشر کرده، در مورد یکی از خاطرات جذاب مدنظر خود میگوید: «این که ما جهادی به کمک مردم میرفتیم، موجب تغییر زاویه نگاه آنها به روحانیت شد و این برای من جالب بود.»
حجت الاسلام رازانی در ادامه گفت: «در این یاری رساندنهای جهادی چیز دیگری که برای من جذاب بود، همراهی همه اقشار مردم بود. از زنان گرفته تا طلاب و حتی دانشآموزانی که خودجوش به میدان آمده بودند.»
این کنشگر اجتماعی گفت: «در محلی که من میرفتم، مردم از امام جماعت آن محله گلایه داشتند و من از روز دوم تصمیم گرفتم برای تلطیف نگاه اهل آن محله، معمم در محل حاضر شوم. گلایه مردم از امام جماعت آن محل به قبل برمیگشت. اصل گلایه از این بود که آن زمانی که من به محله اعزام شدم، حدودا ده روز از جنگ میگذشت و آنگونه که بزرگان مسجد باید حاضر میشدند و دلجویی و همراهی خود را نشان میدادند، نبود تا مثلا اعضای محله را بسیج کنند تا کار زودتر جمع شود. من تصمیم گرفتم با امام جماعت مسجد گفتوگو کنم و در نهایت ایشان با ما همراهتر شدند.»
وی در پایان در مورد نسبت مسیر طلبگی با این قِسم کمک رساندنهای جهادی گفت: «من یکی از وظایف طلاب و روحانیون را حضور مستقیم و ارتباط و گفتوگو و خدمت به مردم میدانم.»
انتهای پیام/ 121