جنایات ضد انقلاب در پاوه/ پیامی که به قدر یک لشکر موثر شد

گروه دستمال‌سرخ‌ها به‌عنوان اولین گردان کماندویی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، عملکرد خوبی در پاوه محاصره شده داشت و شاید اگر وصالی و نیروهایش نبودند، این شهر در مرداد ۱۳۵۸ سقوط می‌کرد. 
کد خبر: ۷۷۰۶۸۲
تاریخ انتشار: ۲۶ مرداد ۱۴۰۴ - ۱۱:۴۸ - 17August 2025

گروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس: گروه دستمال‌سرخ‌ها به فرماندهی شهید «علی‌اصغر وصالی تهرانی‌فرد» معروف به «اصغر وصالی»، معروف‌ترین گروه حاضر در جمع مدافعان پاوه بود. این گروه به‌عنوان اولین گردان کماندویی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، عملکرد خوبی در پاوه محاصره شده داشت و شاید اگر وصالی و نیروهایش نبودند، این شهر در مرداد ماه ۱۳۵۸ سقوط می‌کرد. 

فجایع یک هفته‌ای ضد انقلاب در پاوه/ پیامی که به قدر یک لشکر موثر شد

تعدادی از نیروهای باقی‌مانده‌ از گروه دستمال‌سرخ‌ها، هنوز با خاطرات کردستان سال ۵۸ و حماسه‌ای که در پاوه خلق شد، زندگی می‌کنند. «عبدالله نوری‌پور» یکی از اعضای این گروه در خصوص ماجرای پاوه در خاطرات خود آورده است: «دستمال‌سرخ‌ها روز ۱۷ مردادماه ۱۳۵۸ به پاوه هلی‌برن شدند. آن زمان نیروی عمده‌ای از ضد انقلاب روی بلندی‌های مشرف به شهر تجمع کرده بودند و مردم نیز از ترس امنیت و جانشان در شهر تحصن کرده و از نیرو‌های انقلاب تقاضای تامین امنیت داشتند. با ورود دستمال‌سرخ‌ها به پاوه، مردم با نُقل و شیرینی به استقبال‌شان رفتند. اصغر وصالی در یکی از اولین دستوراتش، از نیروهایش می‌خواهد تا یک قبضه مسلسل کالیبر ۵۰ را در طبقه دوم خانه پاسدار‌ها نصب کنند. او فرمانده‌ای عملیاتی بود و شیوه‌های خاص خودش را داشت. سپس نوبت به کنترل ورودی و خروجی شهر می‌رسد. دستمال‌سرخ‌ها به همراه تعدادی از پاسدار‌ها از دیگر یگان‌ها و همراهی جوانمرد‌ها (نیرو‌های محلی کرد) این ماموریت را انجام می‌دهند».

تامین امنیت نسبی پاوه

«حسنعلی علی‌بیگی» از دیگر نیرو‌های دستمال‌سرخ در خصوص اقدامات شهید وصالی در پاوه گفته است: «با اقدامات فوری اصغر وصالی، امنیت تا حدی در شهر پاوه برقرار شد و کسبه، مغازه‌ها را باز کردند. مردم هم در سطح شهر تردد عادی داشتند اما ضد انقلاب هرگونه ورود و خروج به شهر را ناامن کرده بود. مثلا در یک مورد، خانواده مسافری را گرفتند و کاملا برهنه کردند. آنها را به شهر فرستادند تا یک پیام به پاسدار‌ها برسانند. پیام این بود: «اگر مرد هستید بیایید بیرون شهر!»؛ از روز ۲۰ مردادماه ۱۳۵۸، ضد انقلاب در قریه «قوری قلعه» (خارج از پاوه) جمع می‌شوند و قطعنامه‌ای ۱۲ ماده‌ای مبنی بر تشکیل شورای شهر پاوه، خروج پاسدار‌ها و حق خودمختاری کردستان به امضا می‌رسانند. آنها با این کار نشان می‌دهند که قصد ندارند به این زودی‌ها پاوه را رها کند. اما تحرکات آنها خصوصا حمله‌شان به روستای «شمشیر» با واکنش اصغر وصالی و پاسدار‌ها روبه‌رو می‌شود. تعدادی از رزمنده‌ها برای دفع فتنه ضد انقلاب به این روستا می‌روند و یکی از پایگاه‌های دشمن در ۱۵ کیلومتری مرز را منهم می‌کنند. اما هنگام بازگشت به اسارت درمی آیند».

فجایع یک هفته‌ای ضد انقلاب در پاوه/ پیامی که به قدر یک لشکر موثر شد

رهایی از خوجه اعدام 

علی‌‌بیگی در این خصوص ادامه داد: «دموکرات‌ها به محض اینکه ما را گرفتند، خوجه اعدام تشکیل دادند. من همیشه یک نارنجک زیر فانوسقه‌ام قایم می‌کردم. آن را به اصغر دادم و او هم با کشیدن ضامن نارنجک به سمت ضد انقلاب دوید. ناگهان هرج و مرج شد و همگی فرار کردیم.»

در روز‌های بعد تحولات پاوه به سرعت به سمت یک تقابل بزرگ پیش می‌رود. روز ۲۲ مردادماه تعداد اندکی از پاسدار‌های تهرانی، اصفهانی و کرمانشاهی به پاوه می‌آیند. روز بعد (۲۳ مرداد) اصغر وصالی تعدادی از پاسدار‌ها را با خود به شرق پاوه می‌برد تا به ضد انقلاب شبیخون بزنند، اما خودشان کمین می‌خورند و «احمد اسلیمی» معروف به «احمد پهلوان» که از نیرو‌های دستمال‌سرخ بود، به اسارت درمی‌آید. او همان شب در حمله مجدد رزمنده‌ها، آزاد می‌شود. 

اسلیمی در خصوص نحوه اسارتش اظهار داشته است: «شب ۲۳ مرداد که در حومه پاوه کمین خوردیم، گلوله‌ای به کتف غلام کُرد اصابت کرد. از همه طرف به سمت ما تیراندازی می‌شد، به اصغر وصالی گفتم من شما را پوشش می‌دهم و شما هم زود از اینجا بروید. اگر همه بمانیم، کشته می‌شویم. آنها رفتند و من در محاصره دشمن افتادم. وقتی به اسارت ضد انقلاب درآمدم، داخل یک طویله زندانی‌ام کردند. آن قدر من را کتک زدند که فک و تعدادی از دندان‌هایم کاملا خرد شدند. بعد یکی از آنها که متوجه شده بود پاسدار هستم، سعی کرد با چاقویش گلویم را ببرد که به اشتباه لبم را برید و چون دندان‌هایم با لخته‌های خون داخل دهانم بیرون ریختند، در تاریکی طویله فکر کرد گلویم را بریده است. من را رها کردند و رفتند. چند ساعت بعد که بچه‌های خودی به ضد انقلاب حمله کردند، فرصتی پیش آمد تا فرار کنم».

فجایع یک هفته‌ای ضد انقلاب در پاوه/ پیامی که به قدر یک لشکر موثر شد

ورود دکتر چمران به پاوه

ضد انقلاب شب ۲۴ مرداد حمله بزرگی تدارک می‌بیند و به دروازه‌های شهر می‌رسد. عصر روز بعد (۲۵ مرداد) دکتر چمران به همراه تیمسار «ولی‌الله فلاحی» و سه نفر پاسدار از دفتر نخست وزیری با  بالگرد به شهر می‌آیند. بالگرد این گروه در راه بازگشت تعدادی از مجروحین را با خودش می‌برد. ورود دکتر چمران به پاوه محاصره شده، جان تازه‌ای به مردم و مدافعین شهر می‌بخشد. روز ۲۵ مرداد یک فروند فانتوم نیروی هوایی برای ترساندن ضد انقلاب به منطقه می‌آید. غافل از آنکه بعثی‌ها در تجهیز گروه‌های جدایی‌طلب سنگ‌تمام گذاشته و به آنها پدافند ضد هوایی داده‌اند. با شلیک نیرو‌های ضد انقلاب، فانتوم اف ۴ در چهار کیلومتری پاوه سقوط می‌کند. سرگرد «محمد نوژه» و «عبدالله بشیری» که کابین عقب بود، هر دو به عنوان اولین خلبان‌های نیروی هوایی پس از انقلاب، نام‌شان را در دفتر شهدای انقلاب به ثبت می‌رسانند. 

تلاش ضد انقلاب برای ورود به داخل شهر، از همان روز ۲۵ مرداد آغاز می‌شود. پاسدارها، جوانمرد‌ها و نیرو‌های ژاندارمری که در منتهی علیه غرب پاوه موضع گرفته بودند، با هجوم دشمن مقابله می‌کنند. درگیری‌ها تا آنجا پیش می‌رود که بیمارستان پاوه به عنوان اولین دژ دفاعی در برابر ضد انقلاب، سقوط می‌کند. در بیمارستان، فجایع عجیبی رخ می‌دهد. تعدادی از مجروحین و بیماران توسط ضد انقلاب از روی تخت پایین آورده شده و به رگبار بسته می‌شوند. 

فجایع یک هفته‌ای ضد انقلاب در پاوه/ پیامی که به قدر یک لشکر موثر شد

علی‌بیگی که فرمانده مدافعان بیمارستان بود، در این خصوص گفته است: «وقتی متوجه شدیم ماندن در بیمارستان یعنی اسارت و کشته شدن زیر شکنجه دشمن، تصمیم گرفتیم از آنجا خارج شویم. اما آن قدر گلوله به سمت‌مان شلیک می‌شد که هر کسی از جایش تکان می‌خورد مورد اصابت گلوله قرار می‌گرفت. من، «مسعود نعیمی»، «قاسم سیا (شهید قاسم طاهرنیا)» و یک بنده خدای دیگری که الان نامش را فراموش کرده‌ام، در یک گروه بودیم. به محض خارج شدن از بیمارستان هر سه نفر آنها به فاصله کوتاهی از هم به شهادت رسیدند. من هم زخم‌های بسیاری برداشتم و به صورت معجزه‌آسایی توانستم از مهلکه خارج شوم و به داخل پاوه بروم».

با سقوط بیمارستان، شهر بی‌دفاع‌تر شده بود. تیمسار فلاحی روز ۲۶ مرداد برای آوردن کمک با بالگرد از شهر رفت. بالگرد دیگری قرار بود تعدادی از مجروحین را از شهر خارج کند که مورد اصابت گلوله‌های دشمن قرار می‌گیرد و سقوط می‌کند. با سقوط بالگرد، محله‌های شهر به نوبت سقوط می‌کنند و در شامگاه ۲۶ مردادماه، دکتر چمران، شهید وصالی و عمده مدافعان شهر داخل خانه پاسدار‌های گیر می‌افتند. در همین شرایط اصغر وصالی اعلام می‌کند: «امشب، شب عاشوراست و افتخار بزرگی است که لباس سبز پاسداری، کفن‌مان شود».

اما هنوز سپیده صبح از راه نرسیده، پیام امام خمینی (ره) مبنی بر آزادی فوری پاوه از محاصره ضد انقلاب و حرکت نیرو‌های نظامی به سمت این شهر، کار خود را می‌کند و ضد انقلاب قبل از آنکه حتی یک نیروی نظامی از خارج شهر به سمت پاوه بیاید، به شدت می‌ترسند و از اطراف شهر فرار می‌کنند. صبح روز ۲۷ مردادماه، باقی مانده مدافعین شهر به تعقیب ضد انقلاب می‌پردازند و پاوه آزاد می‌شود.

گزارش از علیرضا محمدی

انتهای پیام/ 112

نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار