به گزارش گروه حماسه و جهاد دفاعپرس، «داوود امیریان» نویسنده و پژوهشگر ادبیات پایداری، با تاکید بر لزوم نگاهی نو و تازه در ادبیات اردوگاهی در گفتوگویی اظهار داشت: در ادبیات اردوگاهی و آثار مربوط به اسارت بهقدری کارهای شعاری تولید شده که واقعاً دیگر مخاطب نمیتواند با آنها ارتباط برقرار کند. متأسفانه نبود طنز و روح زندگی در این آثار باعث افت کیفیتشان شده. اغلب درباره نماز خواندن، زیارت عاشورا، مناسک عبادی رزمندهها یا قساوت و دشمنی نیروهای عراقیاند. اما آن چیزی که در این آثار به چشم نمیخورد، زندگی خود آزادگان است؛ زندگی واقعیشان، با همه فراز و فرودهایش.
وی ادامه داد: اگر هزار اثر درباره آزادگان تولید شده باشد، ۸۰۰ اثر آن تقریباً شبیه هماند. در حالی که ما نیاز به نگاهی تازه و جدید به این ژانر داریم. باید با زاویهای نو به آن دوران پرداخته شود و سراغ ناگفتهها رفت؛ موضوعاتی که کمتر شنیده شدهاند. مسئله حضور خود آدمها در قصه خیلی مهم است. داستان آدمها باید گفته شود. اینکه فردی زن و بچه دارد یا مجرد است، وقتی در موقعیت اسارت قرار میگیرد، چه اتفاقاتی برایش میافتد؟ اینها باید روایت شوند.
این پژوهشگر، به سانسور روایتها و خاطرات اسرا اشاره کرد و گفت: یکی از آزادگان برایم تعریف میکردکه هنگام اسارت، شلوار یکی از سربازان عراقی را در یک سنگر پیدا میکند و میپوشد. بعدها متوجه میشود در آن شلوار یک تکه تریاک بوده. میگفت این تکه تریاک چند ماه همراهش بود و آن را کمکم به اسرایی میداد که شکنجه شده بودند، اذیت شده بودند، تا حالشان بهتر شود. همه از او میپرسیدند چه کار میکنی که سرحال میمانی؟ ببینید چقدر این روایت جذاب است؛ نگاهی تازه است، اصالت دارد. اما متأسفانه این نوع روایتها سانسور میشوند و کسی سراغشان نمیرود. در نتیجه، کارها تکراری میشوند.
این نویسنده ادبیات پایداری در ادامه گفت: در دوران اسارت، همه که حزباللهی نبودند. برخی از افراد میبریدند، برخی دچار فروپاشی روحی میشدند، برخی حتی خیانت و با نیروهای بعث همکاری میکردند. اما ما هیچوقت سراغ آنهایی نرفتهایم که با عراقیها همکاری کردند تا بفهمیم چرا؟ دلیلش چه بوده؟ چه چیزی آنها را به این نقطه رسانده؟ ممکن است طرف خیانت یا جنایت کرده باشد، اما باید ببینیم چه مسیری را طی کرده که به آنجا رسیده؟ چه زخمی، چه کینهای، چه ضعفی؟ این نگاه انسانی مهم است.
امیریان، وجود روحیات و خلقیات معنوی را در آثار ادبیات اردوگاهی، بیش از اندازه خواند و گفت: اگر نویسندهها بتوانند از زاویهای نو و تازه وارد شوند، آنگاه روایتها واقعیتر میشوند. این نگاهی که به آن میگویند «نگاه رسمی» متأسفانه در ادبیات جنگ و اردوگاهی ما هم دیده میشود. در تلویزیون هم، بیشتر به ایثار، شهادت، گریههای رزمندهها و روحیات معنوی قبل از عملیات میپردازند. اما نمیآیند از ترسها بنویسند. از اینکه رزمنده در آن لحظهها چه حالی داشته؟ آیا میترسیده؟ یا نمیترسیده؟ وقتی از این بُعد انسانی چیزی نوشته نمیشود، طبیعی است که کارها تأثیرگذار نباشند.
این نویسنده ادبیات پایداری، در پایان خاطرنشان کرد: در دوران اسارت، هر کسی ظرفیت و جنبهای مخصوص به خودش داشت. نمیتوان تصور کرد هر کسی که به جبهه رفته، الزاماً آدم شجاعی بوده. حتی در خود جبهه هم بودند کسانی که از شدت ترس کنترل خود را از دست میدادند. واقعیت این است که فضا واقعاً دلهرهآور و هولناک بوده. برخلاف آنچه در برخی فیلمها میبینیم که یک نفر فریاد میزند و یکتنه حمله میکند؛ این صحنهها بسیار نادر بودهاند.
انتهای پیام/ 112