گروه فرهنگ و هنر دفاع پرس- سیروس رضایی؛ رییس سازمان صدا و سیما، اواخر سال گذشته، در دیدار با برخی از استادان دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران، از اصلاحات ساختاری و چابک سازی سازمان سخن گفت و خبر از حذف ۷۰۰ پست مدیریتی در صداوسیما داد. تغییر رسانه ملی از نظامی کارمندمحور به ساختاری رسانه ای و پویا از اهداف اصلی محمد سرافراز بود که به زودی آن را محقق کرد.
این همه جنجال برای چیست؟
استمرار این روند و حذف پست های مدیریتی و تغییرات ساختاری در صدا و سیما که به سوژه داغ رسانه ها بدل شده بود، رفته رفته به عامل و ابزار فشاری علیه سازمان تبدیل شد. برای همین هرگونه تغییری، چه در سطح کلان، چه به صورت موردی، زیر ذره بین قرار گرفت و بی آنکه درباره فلسفه و اهداف این تغییرات پرداخته شود، مدام توسط گروهی عافیت طلب در بوق و کرنا شد.
حال آنکه اولا سازمان صدا و سیما مثل هر سازمان و نهاد دیگری حق دارد که متناسب با اهداف تعریف شده خود، تغییراتی در سطوح مختلف مدیریتیاش ایجاد کند. تئوری های مدرنیستی سازمان، تغییر را به صورت یک فرایند طرح ریزی شده در نظر می گیرند که در آن یک عامل تغییر (معمولا یک شخص یا یک گروه دارای حق فرمانروایی)، تغییر در سازمان را به گونه ای حساب شده، ایجاد میکنند. سازمان ها برای بقا و پویایی دست به تغییر می زنند و اساساً نفس تغییر و تحول در هر سازمانی امری طبیعی است. مدیران جدید برای دست یابی به بالاترین سطح بهره وری در سازمان خود و دست یابی به ایده های جدید و رهایی از ایستایی دست به تغییر می زنند.
از طرفی تغییرات در سازمان صدا و سیما، همچنان که در هر سازمان دیگری روی می دهد، اتفاق تازه ای نیست. قبل از مدریت آقای سرافراز هم شاهد تغییراتی در رسانه ملی بوده ایم. اما هیچ کس به آنها توجهی نشان نداد و رسانه ها از آن تغییرات چشم پوشی کردند. اگر نفس تغییر در سازمان صدا و سیما یک چالش و زنگ خطر است، چرا پیش از آن رسانه ها به آن بی توجه بوده اند؟ چرا صرفاً در دوره مدیریت آقای سرافراز این هیاهوهای رسانهای آغاز شده و در کنار جنجال سازی ها و شایعه پراکنی های مختلف شدت گرفته است؟
گردش نخبگان و پویایی مداوم
جالب اینکه این توجه و جنجال سازی های مضاعف رسانه ها، همزمان شد با اعمال فشارهای مختلف به این سازمان. از یک طرف دولت در پرداخت بودجه قانونی سازمان صداوسیما همکاری نمی کند و از سوی دیگر برخی رسانه ها با شایعه پراکنی های مختلف، از قبیل استعفای دکتر سرافراز، برای رسانه ملی حاشیه درست می کنند تا در کار این رسانه خلل ایجاد شود. در روزهای پایانی سال گذشته بذر ناتوانی سازمان در پر کردن آنتن نوروزی بین مردم پراکنده شد. حال آنکه استقبال قابل توجه مخاطبان از برنامه های سیما به گواه نظرسنجی ها نشان از موفقیت سازمان در کیفی سازی برنامه های خود دارد. هدفی که با چابک سازی ساختاری و در راستای همان تغییراتی بود که مدیریت جدید آن را دنبال می کرد.
ویلفردو پارتو، جامعه شناس مشهور ایتالیایی، نظریه مشهوری دارد با عنوان «گردش نخبگان». پارتو در تقسیم بندی از نخبگان سیاسی، «شیران» و «روباهان» را از هم متمایز میکند. او از سیاستمداران حاکم و قدیمی که طرفدار تداوم و حفظ وضع موجود هستند به عنوان «روبهان» یاد می کند و از نخبگان تازه قد علم کرده با عنوان «شیران» یاد می کند که البته طرفدار تغییر وضع موجود در رسیدن به اهداف خود هستند.
پارتو معتقد است اگر گردش نخبگان اتفاق نیفتد، هم امکان شکل گیری فساد بالا می رود، هم در کار حکومت (سازمان) اختلال ایجاد می شود. تغییر با خود پویایی را به همراه دارد و آنهایی که با تغییر مخالفت می کنند، و طرفدار ایستایی و حفظ وضع موجود هستند، فقط به این دلیل است که منافع شان را در خطر می بینند. در واقع منافع شخصی خودشان را با این اعمال فشارها به صورت غیر مستقیم پی می گیرند.
چابک سازی و الگوهای نوین مدیریتی در صداوسیما
تغییرات ساختاری و حذف برخی پست های مدیریتی در سازمان با هدف چابک سازی هرچه بیشتر و ایجاد یک ساختار رسانه ای پویا صورت گرفته. برای همین باید از آنها که از این تغییرات انتقاد دارند، پرسید که دقیقاً به چه چیزی انتقاد دارند. چرا در نقدهای شان به جهت گیری و فلسفه این تغییرات اشاره نمی کنند و صرفاً با شلوغ کاری های رسانه ای و از کاه کوه ساختن فضا را متشنج می کنند؟
رهبر انقلاب سال جدید را سال «اقتصاد مقاومتی؛ اقدام و عمل» نام نهادند. منش و شیوه صداوسیما در کاهش هزینه ها، کیفی سازی برنامه ها، حذف برخی پست های مدیریتی در جهت چابک سازی رسانه ملی نیز در همین راستا است. اقتصاد مقاومتی یعنی کوشش برای رسیدن به مدلی که در آن بهترین کیفیت با کمترین هزینه ها به دست می آید. از طرفی تلاش آقای سرافراز برای شکستن بروکراسی ساختاری که گریبان کشور را گرفته، ستودنی است. با اینکه ماکس وبر، جامعه شناس آلمانی، هم جنبه مثبت و هم جنبه منفی بوروکراسی را بیان نموده، اما نکته حائز اهمیت این است که امروزه، جنبه منفی بوروکراسی بر جنبه مثبت آن غلبه یافته است.
با همه اینها آنچه روشن است این است که موفقیت صدا و سیما در تحقق اهداف خود با الگوهای تازه به کام بعضی خوش نمی آید و اهداف شان را در خطر می بینند. همان ها که می کوشند در رسانه های زنجیره ای خود مدام برای سازمان حاشیه درست کنند و هزینه بتراشند. غافل از اینکه رضایت مردم از برنامه های سازمان و تقابل آن با خطی که این رسانه ها در پیش گرفته اند، در نهایت منجر به بی اعتمادی مردم به این رسانه ها شده و مثل همیشه روسیاهی برای ذغال می ماند.