به گزارش خبرنگار حماسه و جهاد دفاعپرس، سردار دریادار پاسدار «حسین علایی» فرمانده قرارگاه نوح در دوران دفاع مقدس و اولین فرمانده نیروی دریایی سپاه بود که در واقع باید او را فرمانده این نیرو در دوران دفاع مقدس هم دانست، هرچند که سپاه تا سال ۱۳۶۴ صاحب نیروی سه گانه نبود، اما واحدهای عملیاتی آبی خاکی و دریایی در سپاه وجود داشت. عملیات کربلای ۳ یکی از عملیاتهایی است که واحدهای دریایی سپاه در آن نقش داشتند و اصولا این عملیات در آب انجام شد و در همکاری سپاه و نیروی دریایی و هوایی ارتش این عملیات با دستاوردهای مهمیم به انجام رسید.
در ادامه متن مصاحبهای از سردار حسین علایی درباره عملیات کربلای ۳ میخوانید. سردار علایی علیرغم برخی مواضع سیاسی متفاوت به زعم فرماندهان یکی از نخبگان دانشگاهی سپاه هم است، البته این مصاحبه حدود دو دهه پیش از سردار علایی گرفته شده و با توجه به این که وی در سطح راهبیردی این عملیات بوده، می تواند شامل جزئیات خوبی برای درک بهتر پیشینه و بسآمدهای این عملیات باشد.
جناب آقای علایی در ابتدا درباره کلیت انجام عملیات کربلای ۳ توضیح بفرمایید.
عملیات کربلای ۳ و تصرف سکوهای الامیه و البکر، بنا به ضرورت تأمین امنیت خلیج فارس انجام شد. البته از روز اول جنگ، این بحث که دو سکوی البکر و الامیه در تصرف نیروهای خودی قرار گیرد، در بین مسئولین وجود داشت در نگاه حداقلی این نظر مطرح بود که دشمن نتواند از آنها علیه ما استفاده کند.
در اوایل جنگ، دشمن تلاش خود برای اینکه منطقه «خور موسی» را که بندر امام در انتهای آن قرار دارد، ناامن نگه دارد و ما نتوانیم کشتیهای خود را به بندر امام ببریم، به کار میگرفت.
در آن زمان کشور نیاز شدیدی برای واردات و صادرات کالا به بندر امام داشت، زیرا در آن زمان، بندر شهید رجایی در بندر عباس و بندر شهید بهشتی در چابهار، راه نیفتاده بودند و بقیه بنادر ما هم ظرفیت واردات را نداشتند و ما مجبور بودیم از بندر امام استفاده کنیم.
دشمن هم به این موضوع واقف بود و نمیخواست ما از بندر امام استفاده کنیم. برای کنترل این منطقه، دشــمن از «رأس البیشه» و همچنین از دو سکوی «البکر» و «الامیه» استفاده میکرد و در این منطقه با استقرار رادار و همچنین بالگردهای خود، آنجا را زیر نظر داشت و منطقه را کنترل میکرد. در سکوها، بالگردهای آماده عملیات داشتند و به محض اینکه تحرکی از ما در منقطه مشاهده میکردند، بالگردهایی که در آنجا مستقر بودند، به طرف کشتیهای ما (چه باربری و غیره) در منطقه ظاهر میشدند و آنها را مورد هدف و هجوم خود قرار میدادند و موشکهای ساحل به دریا را در فاو مستقر کرده بودند و به وسیله این موشکها، منطقه را به ناامنی کشیده بود و مشکلاتی برای کشتیهای تجاری ما ایجاد کرده بودند.
رسیدن به بندر از دریا، همیشه از مشکلات ما بود. عراقیها سکوهای ما، مثل سکوی نوروز و سکوی رشادت که شبیه سکوی البکر و الامیه هستند و ما از آنها نفت استخراج میکردیم، را منهدم کرده بودند. در عین حال، در همین سکوهای منهدم شده رادارهای ما مستقر بودند که کمک زیادی به ما میکردند و کارایی زیادی از نظر اطلاعاتی داشتند.
علت اینکه عراقیها روی سکوهای البکر و الامیه مستقر شده بودند و پایگاهی نظامی بر روی آنها مستقر کرده بودند، موقعیت استراتژیک این دو سکو در خلیج فارس بود و همچنین با استفاده از سیستمهای راداری که در آنجا مستقر کرده بودند، حضور اطلاعاتی خود را در منطقه افزایش داده بودند. در عین حال، آنها از البکر برای صادرات نفت هم استفاده میکردند.
اسکله البکر یک وزنه سنگین اقتصادی برای آنها محسوب میشد. در آن زمان از الامیه تقریباً استفاده تجاری نمیکردند و استفاده اطلاعاتی بیشتر در آنجا انجام میشد. از اوایل جنگ، نیروی دریایی ما با کمک نیروی هوایی، عملیاتهایی برای انهدام این سکوها انجام داده بودند، اما این عملیاتها خیلی محدود بود و نتوانستند انهدام کلی در این اسکلهها را بوجود بیاورند. این موضوع در دستور کار بود که فکری برای این اسکلهها بشود و عملیات کوبندهای علیه این اسکلهها انجام شود.
بخصوص بعد از عملیات بیت المقدس، عراق ناامنی در منطقه شمال خلیج فارس به سمت میانه خلیج فارس را گسترش داد. آنها همچنین برای ناامن کردن خارک، برنامه ریزی میکردند.
حضور عراقیها روی البکر و الامیه مشکل را بیشتر میکرد. علاوه بر اینکه برای عملیاتهای دریایی در خلیج فارس نقش پایگاههای اطلاعاتی را برای عراق اعمال میکردند و این یکی از مشکلاتی بود که حتماً باید حل میشد و برای اینکه این موضوع حل شود، باید اسکلهها به طور کامل تصرف میشدند. برنامه ریزی که از قبل انجام شده بود، سرانجام جامه عمل به خود پوشانید و تصرف فاو به این برنامه ریزیها سرعت داد، یعنی این امکان را به ما میداد که سپاه بتواند وارد عمل شود. زیرا قبل از تصرف فاو، فاصله ما با اسکلههای البکر و الامیه بسیار طولانی بود و واحدهای سپاه که متکی به قایقهای سبک بودند، به سادگی نمیتوانستند به آنجا برسند.
اگرچه تعدادی از واحدهای ما چندین بار برای عکسبرداری و شناسایی به آنجا اعزام شده بودند، ولیکن برای عملیات به این سنگینی نیاز بود که به اسکلههای البکر والامیه نزدیکتر باشیم. از طرفی ما در کنار ساحل خور عبدا ﷲ حضور داشتیم، در نتیجه بهتر میتوانستیم ارتباط دریایی آنها را با البکر و الامیه قطع کنیم. وقتی که قرار شد این عملیات را انجام بدهیم، برای این کار میبایست شناسایی انجام میدادیم. در این مورد ما دست به شناساییهای دقیق و صحیح و تحلیل درست اطلاعات که توسط افراد با تجربه در این زمینه اقدام کردیم و در این شناسایی مسئولین نظامی ما نیز در خود منطقه حضور داشتند و از منطقه عملیاتی بازید کردند. یادم هست یکی از این شناساییها را خود حاج «عبدﷲ رودکی»، معاون عملیات نیرو انجام داد.
حضور ایشان از لحاظ نظامی خیلی ارزشمند بود و حضور این چنین مسئولین با روحیه و شهادت طلبی، باعث افزایش روحیه رزمندگان در منطقه عملیاتی میشد و این خود امری مهم در اجرای این چنین عملیاتهای بزرگی بود. بعد از شناسایی منطقه، اطلاعات مفیدی جمع آوری شد، این اطلاعات و بررسیها توسط نیروهای کار آمد و بسیار جامع و تمامی ابعاد استراتژیک منطقه را در بر میگرفت و
تمام اطلاعاتی که ما نیاز داشتیم، بدست آمده بود. در طراحی عملیات روی یکسری شناورها، یکنوع پلههایی طراحی کردیم که طول این پلهها به اندازهای بود که اگر ما به اسکله برسیم، از این پلهها برای اتقال نیروهایمان بر روی اسکله استفاده کنیم.
در این شناساییها ما علاوه بر خود اسکلهها، وضعیت جزر و مد دریا را در آن منطقه مورد بررسی قرار دادیم و در این بررسیها، چندین مسیر برای رسیدن به اسکله شناسایی شد.
نیروهایی که برای این عملیات انتخاب شدند، آدمهای بسیار نترس و شجاعی بودند و از دشمن و شرایط طبیعی دریا نمیترسیدند، خودشان را وقف این کار کرده بودند و به خدا متکی بودند. نکته دیگر اینکه ما باید ابزار و امکانات لازم برای این عملیات را طراحی میکردیم، چون ما ابزار و امکانات لازم را در اختیار نداشتیم و باید این ابزار را طراحی میکردیم. در طراحی عملیات بعد از شناسایی، اطلاعات ما کامل شد و فهمیدیم چه نیرویی و با چه استعدادی و چه روشی به اسکله حمله کنند.
این بود که ما تمام تمرکز کار را روی تربیت غواصان گذاشتیم، غواصهایی که بتوانند از لباس غواصی استفاده کنند و شناهای طولانی انجام دهند، یعنی کسانی که بتوانند شنای استقامت انجام دهند. ما به این نتیجه رسیدیم که هر چه بچهها به اسکله نزدیکتر میشوند، کمتر آسیب میبینند و بچهها توجیه شده بودند که هر چه زودتر خودشان را به اسکله برسانند.
نکته دیگر در طراحی ابزار و امکانات بود. ما میبایست شناورهایی را در اختیار داشته باشیم که شناورهای هجومی باشند. ویژگی آنها این بود که سرعت آنها زیاد است و میتوانند به سرعت خودشان را به آنجا برسانند و همچنین این شناورهای انتخاب شده برای این عملیات، باید کوچک باشند تا بتوانند قدرت مانور در برابر هواپیماها و هلیکوپترهای دشمن داشته باشند. نکته دیگر اینکه ما باید یکسری سلاحهای خاص برای این عملیات طراحی میکردیم که اولاً قدرت آتش زیاد با برد مناسب برای اهدافمان بر روی دریا را داشته باشد، ثانیاً سلاحهای طراحی شده، با قایقهای سبک و تندرو ما قابل حمل باشند. قسمت دیگر بحث آموزش نیروها برای این عملیات میبود که در این مرحله تعدادی از افراد خبره انتخاب و برای آموزش به جزیزه خارک فرستاده شدند. این عملیات دارای ویژگیهای خاصی بود و افراد از نظر گروهی، از نظر معنوی و از نظر توان بدنی و توان تجهیزاتی، هر فرد باید متکی به خودش باشد و این نکته بسیار مهمی در این عملیات بود.
نیروهای انتخاب شده باید از نظر توان بدنی در حد بالایی باشند و توان شنا کردن در حدود ۱۶ کیلو متر در شب و سپس توان مقابله با دشمن با این سلاحهای سنگین بعد از این شنای طولانی را داشته باشند که تمام این موارد در انتخاب این افراد و آموزشهای آنها مد نظر قرار گرفت. با در نظر گرفتنتمام این موارد و بررسیهای اطلاعاتی بسیار دقیق و طرح ریزی عملیات به وسیله افراد با تجربه و شجاع و حضور مداوم فرماندهان عالی جنگ در قبل و حین عملیات و با لطف و عنایت خداوند وحضور نیروهای با تجربه این عملیات خوشبختانه با موفقیت انجام شد و بچهها اسکله الامیه را تصرف کردند.
با توجه به حضور خودتان در فرماندهی عملیات خاطرهای دارید که قبل گفتن باشد؟
احساس ما این بود که در این عملیات موفق میشویم و پیروزی را کسب میکنیم و در بدست آوردن پیروزی هیچ شکی نداشتیم. ولی در عین حال خیلی نگران بودیم، واقعاً نمیدانستیم چه اتفاقی میافتد. تمام امید ما به خدا و توکل ما به هدایت خداوند در رسیدن نیروها به محل مورد نظر بود، زیرا با شروع عملیات و حرکت نیروها در دریا، ما هیچگونه دسترسی دیگری به نیروها نداشتیم و تمام هدایتی که ما داشتیم، در قبل از عملیات بود. در حین عملیات دیگر هدایتی نمیشد. مثل عملیاتهای زمینی نیست، یک نقطه محدود و یک کار مشخص باشد.
این افراد هم که شما رها کردید، دیگر با آنها ارتباط ندارید، اینها باید خودشان اقدام کنند و هدایت به آن معنی مفهومی ندارد. فقط ما تنها کاری که میتوانستیم بکنیم، دعا کنیم که اینها برسند و طبق همان چیزهایی که فکر شده بود، موفق شوند.
قبل از عملیات باید اینقدر روی طراحی دقیق کار شده باشد تا وقتی که افراد به منطقه اعزام شدند، در حین عملیات بتوانند همه کار را خودشان انجام دهند و دیگر شما هدایتی بر روی عملیات ندارید. همین اتفاق هم روی داد، وقتی عملیات شروع شد، ما فقط نقشمان کسب اطلاعات بود، یعنی بیشتر تماس میگرفتیم و ارتباطاتی که بود، این بود که ببینیم افراد در چه وضعیتی هستند.
همچنین بعد از تصرف سکو، اصلاً نگهداری بچهها روی سکو منطقی نبود. چون دشمن هر روز میآمد و آنجا را بمباران میکرد و اصلاً منطقی نیست و ما هم در برنامه ریزی که داشتیم، فقط تصرف سکو و انهدام آن را مد نظر قرار دادیم.
شب عملیات، قرارگاه ما نزدیک دهانه اروندرود بود و یک مقری به نام شهید باهنر نزدیکترین محل به خروجی اروند به سمت دریا داشتیم و در آنجا یک رادار داشتیم که میتوانستیم حرکت شناورهای خودی را ببینیم. در آن شب که آقای رضایی فرمانده کل سپاه حضور داشتند و از اول شب کار دنبال میشد. همانطور که گفتیم، در شب عملیات نیروها اعزام شدند و همه کار و تلاشمان این بود که مطمئن شویم اینها رفتهاند و دیگر سپردن کار به خدا و خواستن از خدا که انشاءا... رزمندگان بتوانند برگردند.
یک دفعه ما متوجه شدیم که روی اسکله درگیری شده است و ما متوجه شدیم که نیروها به اسکله رسیدهاند و این موضوع تا حدودی از نگرانی ما کاست، اما هنوز عملیاتباقی مانده است و هنوز تصرف سکو باقی مانده است. تمام افرادی که در شناورهای تندرو آماده بودند را بسیج کردیم که خودشان را به سرعت به اسکله برسانند. اوایل صبح، همه مسائل حل شدهبود و همه آنها رسیده بودند و سکو را تصرف کرده بودند. لحظات بسیار جالبی بود و چند ساعتی در طول روز قایقها و شناورها میرفتند و حدود ۱۰۰ نفر از عراقیهایی که بر روی اسکله اسیر شده بودند را به ساحل منتقل کردیم.
با توجه به تجربه کم نیروهای ما در عملیاتهای دریایی و نداشتن سلاحهای پیشرفته، اما با توکل به خدا و امدادهای غیبی نیروهای ما با همین امکانات کم توانستند اسکله را فتح کنند و حتی بعد از تصرف، توانستند یک هواپیمای عراقی که برای بمباران اسکله آمده بود را منهدم کنند و در شکست روحیه عراقیها بسیار مؤثر بود. نزدیکیهای ظهر بود، به این نتیجه رسیده بودیم که اصلاً ماندن بچهها در آنجا (روی اسکله الامیه) درست نیست.
بنا بر این، باید برمی گشتند، که این کار هم انجام شد و افراد برگشتند و تلفات بعد از تصرف بود، ولی در حین برگشتن، هواپیماهای عراقی با تیربار به قایقهای ما حمله میکردند، ولی موفق نبودند؛ لذا اسکله را با موشک زدند و ما شروع به تخلیه اسکله کردیم. اسکله البکر عراق با یک طرح ابتکاری که طرح بسیار جالبی بود، به آتش کشیده شد که این طرح را آقای [مهندس]سرداری انجام داد. در حال حاضر ایشان هم در تهران است.
در آن موقع در مهندسی رزمی کار میکرد. ایشان گفتند که ما میتوانیم البکر را از فاو آتش بزنیم، چون لولههای نفت از البکر به فاو میرفت، این لولهها که قطر آنها ۵۶ اینچ است، پر از نفت بود و داخل لولهها نفت باقی مانده بود و این به دلیل قطع صادرات نفت در زمان تصرف فاو پیش آمده بود. بنا براین، ایشان یک طرحی را تهیه کرد و گفت: «ما از فاو نفت را به اسکله پمپاژ میکنیم و همزمان روی اسکله آتش میریزیم «این تئوری کار بود، همین کار هم انجام شد و این باعث آتش گرفتن اسکله شد.»
جزئیات نام یگان هاو فرماندهان حاضر در عملیات را به خاطر دارید؟
یادم نیست. لشکر امام حسین (ع) بود که به صورت تکی عمل میکرد، ولیکن جناح غربی یعنی در خور عبدالله، تیپ امیرالمؤمنین (ع) از بوشهر مسقر شده بود که واحدهای شناوری عراق از آنجا نیایند و ناوتیپ کوثر کارهای ساحلی را انجام میداد و جناح شرقی را داشت و پشتیبانی میکرد.
کار از نظر نظامی سخت بود و دریا خراب شده بود. دریا که طوفانی میشد، برای نیروهای عمل کننده خیلی سخت میشد، یعنی شما یک جنگی با دریا دارید که بتوانید از آن عبور کنید که این موضوع هم برای واحدهای شناوری و هم مخصوصاً برای نفرات خیلی سخت است، زیرا اولاً وقتیدریا متلاطم است، اطمینان نیست که در این مسیری که تعیین شده است، افراد جلو بروند. ثانیاًقدرت بدنی زیادی میخواهد تا آن فشارهایی که در کار وجود دارد، اینها را بتوانندتحمل کنند.
شناورها نمیتوانند به خوبی ادامه مسیر دهند، چون شناورها کوچک هستند و اینها برای درگیری طولانی اصلاً مناسب نیستند. اما این شرایط باعث میشد که رادارهای دشمن قایقهای ما را نبینند و ما به راحتی به اسکلهها برسیم. ما میتوانیم بگوییم از دلایلی که دشمن متوجه ما با این حجم افراد و قایقهایی که حجم زیادی داشتند، نشد، طوفانی شدن دریا بود و اگر شرایط هوا صاف بود، دشمن متوجه ما در منطقه میشد.
هر فردی از آنها واقعاً از لحاظ روحی و توان کاری در سطح بالایی بودند و کار را هم خوب انجام دادند و هم اینکه از لحاظ روحی به حدی بودند که انسان باید برسد و افرادی داشتیم که شهید شدند. بعد از آن ما رفتیم خدمت امام و گزارش دادیم که امام (ره) فرمودند:» کار خداست
*ماجرای دیدار با حضرت امام را مفصلتر بفرمایید.
ما بعد از این عملیات، رفتیم خدمت امام، برای اینکه هم دست بوسی انجام بدهیم و هم خدمت ایشان گزارش مختصری از عملیات عرض بکنیم. امام (ره) فرمودند:» تمام کارهایی که انجام شد، شما انجام ندادید، خدا انجام داد و این عبارتی بود که امام فرمودند و بعد از خدمتشان مرخص شدیم. گزارش این عملیات را به همه دادیم و یک جلسه هم خدمت آقای خامنهای رفته بودیم. بعد از کنفرانس غیر متعهدها که ایشان شرکت کرده بودند و بعد که برگشتند، رفتیم خدمت ایشان. خودم خدمت ایشان گزارش دادم. ایشان ضمن تعریف و تحلیل از این عملیات فرمودند که من وقتی که خبر این عملیات در کنفرانس به ما رسید، خیلی از رؤسای کشورها آمدند به ما تبریک گفتند، از جمله ضیاء الحق رئیس جمهوری پاکستان و این باعث عزت ما و مطرح شدن جمهوری اسلامی در کنفرانس و تأثیر مثبتی روی جو آن جلسه گذاشت.
در این عملیات به طور خیلی مشخص، انسانهایی شرکت کردند که دارای روحیاتی بودند که واقعاً یک انسان کامل باید به این روحیات برسد. تمام افرادی که از ساحل رها شدند و در این وضعیت رفتند، از نظر روحی و معنوی به شرایط انسان کامل رسیده بودند. یعنی اینها مرگ خودشان را جلوی خودشان میدیدند و شهادت را انتخاب کرده بودند. بعد از این هم که برگشتند، ایمان و اعتقاد و خلوصشان بیشتر شده بود. این نبود که بگویند این چه وضعی بود که ما را در آن انداختند، در این شرایط خودتان با بیسیم حرف میزدید، ما رفتیم دریا، یک طرف کوسه ها، یک طرف طوفان، یکطرف هواپیما و. هیچ کس بعد از برگشت، لب به این شکوهها نگشود و در درون خطر حالتروحی، آنها عوض نشد.
*درمورد تشکیل نیروی دریایی سپاه توضیحاتی بدهید.
نیاز به تشکیل نیروی دریایی سپاه و یا یک مجموعهای که بتواند در عملیاتهای آبی شرکت داشته باشد و از انگیزههای الهی برخوردار باشد، از ابتدای جنگ کاملاً مشهود بود. چون دشمن وقتی جنگ را آغاز کرد، مخصوصاً یک مدتی بعد از جنگ، میخواست صادرات نفتی ما را قطع کند و رساندن کالا را به بنادر ما متوقف کند. چون عمده نفت ما از خلیج فارس صادر میشد. در زمان جنگ، ما برنامه ریزیهایی داشتیم که این نفت را صادراتش را از وابستگی به خلیج فارس مهار کنیم، ولی این کار عملاً امکان پذیر نشد و ما صادرات نفتمان به خلیج فارس و بخصوص به خارک وابسته است و واردات کاملاً از طریق بنادر در خلیج فارس صورت میگیرد و بخصوص در اوائل جنگ و اوائل انقلاب، واردات ما از بندر امام خمینی و بندر خرمشهر و بنادر شمال خیلی صورت میگرفت. چون در آن موقع، هنوز بندر عباس و بندر شهید رجائی راه نیفتاده بود و در سایر نقاط هم چیزی نبود. بزرگترین بندر ما، بندر امام خمینی بود و بعد بندر خرمشهر که تنها بندری بود که نزدیکترین فاصله را به مرکزیت کشور داشت و به راه آهن وصل بود و بندر امام هم راه آهن داشت، ولی خرمشهر راحتتر بود. دشمن هم از همان روزی که جنگ را شروع کرد، بندر خرمشهر را گرفت و از کارائی انداخت و بندر امام را هم با بستن مسیر کشتیها، اول نا امن کرد و تا حد بستن کامل جلو رفت و نفت را هم به گونهای عمل میکردند که ما نتوانیم نفت را صادر بکنیم یا عمدتاً کشتیها را میزدند که حامل نفت بودند و بعد هم خود بندر خارک را مورد هدف قرار میدادند. پس ما از روز اول جنگ، ضرورت تشکیلات دریایی را که بتواند با این اقدام دشمن مقابله کند، احساس میکردیم. طبیعتاً تشکیل این نوع نیروی دریایی، اگر با وضعیت جهانی میخواستیم جلو برویم، یک کار غیر ممکن بود، یعنی خریدن ناوهای گران قیمت و آموزش نیروهایی که نیاز به آموزش فراوان داشتند و آسیب پذیری اینها و از طرفی، با توجه به حضور کشورهای دیگر که حامی عراق بودند در خلیج فارس، برای ما موفقیت در بر نداشت. این یک نیاز بود و نیاز دیگر اینکه ما وقتی که از عملیات بیت المقدس عبور کردیم و خرمشهر آزاد شد، وضعیت جبههها به گونهای شده بود که ابتکار عمل زیادی نیاز داشت، تا عملیات بتواند طراحی شود و، چون دشمن همه جبههها را بسته بود و میبایست از جاهایی که دشمن فکر نمیکند، حمله شود، یکی از مناطق، منطقهای بود که فاصله ما با دشمن با آب پوشیده شده بود، مثل حوض اروند، مثل آب گرفتگیهایی که در بعضی جاها است و ما میبایستی که برای برخورد با دشمن ازاینها عبور میکردیم، طبیعتاً نیاز به تشکیلاتی بود که بتوانیم این کار را انجام دهیم. این بود که از ابتدا در سپاه، در واحد طرح عملیات یک تشکیلاتی درست شد به اسم یگان دریایی که مأموریت این کار را هم من به عهده داشتم، ولی خوب این یگان دریایی که میخواستیم درست کنیم مسلم بود که با تجهیزاتی که در دنیا معروف است، نمیتوانیم جلو برویم و در این قسمت هم ابتکار عمل به خرج دادیم و امکاناتی را دنبال میکردیم تا بتوانیم با این امکانات در مقابل دشمن اقداماتی را انجام دهیم، از طرفی باید مجموعهای تشکیل میدادیم، قدرت تهاجم و حمله به دشمن را در خودش داشت، یعنی امکاناتی نبود که فقط برای دفاع در مقابل حرکات دشمن باشد.
بچهها درست است که امکانات وسیعی نداشتند ولی همیشه توکل به خدا داشتند و قبل از هر عملیاتی التماس دعا داشتند که ما کار را شروع میکنیم، بقیه اش به یاری حق و لطف الهی انجام میشود. در مورد همین کشتی بریجتون که میخواست رد شود، ما که یک سد مین درست نکرده بودیم که مثلاً چند کیلومتر در مسیر مین بریزیم، این خبرها نبود. ما توکل به خود خدا میکردیم بقیه اش با خدا. واقعاً این اعتقاد افراد بود و میگفتند ما مکلف هستیم، یعنی در انجام مأموریت مکلف هستیم ما میرویم مینها را میریزیم و خدا هم ما را یاری میکرد.
انتهای پیام/ 119