گروه ساجد دفاعپرس: بزرگترین مؤلفهای که جنگ تحمیلی هشتساله را مقدس کرد، معنویت بود که در کنار عقلانیت، موجب درخشش رزمندگان اسلام مقابل ارتش تا بهدندان مسلح بعثی و خلق حماسههایی شگرف شد؛ بدونشک یک بعد از این معنویت، عنایات خاصه از جانب برگزیدگان الهی بود که در مواقعی بهصورت امدادهای غیبی و گاهی هم بهصورت رویاهای صادقه بهوقوع میپیوست.
دست شفای حضرت قاسم (ع)
نمونهای از این رویاهای صادقه، شفا گرفتن یکی از رزمندگان در خواب بود که ماحصل آن در کتاب «فرهنگ جبهه» چنین روایت شده است: «حاج قاسم معاون گردان ما یعنی گردان «قاسم بن الحسن (ع)» در لشکر انصار بود. حاجی در عملیات «کربلای ۴» موقعی که گردان را به عقب هدایت میکرد، گلوله توپی کنارش منفجر شد و بر اثر ترکشی که به سرش اصابت کرد، دیگر نتوانسته بود حرف بزند. اطباء هم جواب درستی به ایشان نمیدادند. او مدتی در تویسرکان بود و دوباره به جبهه برگشت؛ پیش از مرحله دوم عملیات «کربلای ۵» حاج قاسم که آنموقع هم معاون گردان بود، در اتاق خوابش برد و در عالم خواب، خود را در مسجدی دید که هنگام عملیات «کربلای ۴» در آن جمع شده بودند. داخل مسجد حاج محسن فرمانده سابق گردان را دیده بود و دیگر شهدا را که قرار بود او هم به آنها بپیوندد. بعد از چند دقیقه، دو جوان با چهرهای نورانی و درخشان وارد مسجد شدند. حاج محسن به احترام آنها از جا برخاست؛ یکی از آن دو جوان از حاجی پرسیده بود: چرا مجلس روضه مادرم زهرا (س) این قدر سرد و بیروح است؟ حاج محسن در جواب گفته بود، چند نفر از مداحان ما شهید شدهاند، بعضی هم به دلایلی نتوانستند تا امروز بیایند. بعد به حاج قاسم اشاره کرد، گفته بود ایشان هم که اصلاً قدرت تکلمشان را از دست دادهاند. آن جوان که حضرت قاسم بود. بلند شد و دستی بر سر حاج قاسم کشید. حاجی میگفت وقتی دستش را حس کردم، مثل آهنربا گویی نیرویی وارد بدنم شد. از خواب برخاستم و اولین عبارتی که به زبانم آمد جمله «بسم الله الرحمن الرحیم» بود. حاج قاسم در عملیات «نصر ۶» معاونت طرح عملیات لشکر سیدالشهداء (ع) را به عهده داشت که شیمیایی شد و به شهادت رسید».
انتهای پیام/ 113