گروه بینالملل دفاعپرس: با وجود قوانین بینالمللی آشکار برای حمایت از کودکان در جنگ، سازمان ملل در طول هشت سال جنگ تحمیلی، ناظری خاموش بر کشتار، نقص عضو و ربوده شدن هزاران کودک ایرانی بود. این گزارش، سندی است از نقض سیستماتیک حقوق کودکان و شکستی تاریخی در وظیفهای که این نهاد برای خود تعریف کرده است.
جنگ ایران و رژیم بعث عراق، که از سپتامبر ۱۹۸۰ تا اوت ۱۹۸۸ به طول انجامید، طولانیترین درگیری قرن بیستم بود و آثار ویرانگری بر جامعه ایران، به ویژه کودکان، بر جای گذاشت. کودکان ایرانی، به عنوان آسیبپذیرترین قشر جامعه، قربانیان اصلی این فاجعه بودند. در نتیجه این تجاوز بیرحامنه، هزاران کودک به شهادت رسیده، مجروح یا اسیر شدند و آثار جسمی، روانی، اجتماعی و اقتصادی این جنگ تا دههها بر زندگی آنان سایه افکند.
این گزارش، بر اساس بررسی مقالهای که در فصلنامه Iranian Review for UN Studies (IRUNS) به چاپ رسیده است، به واکاوی این تاثیرات میپردازد و در عین تاکید بر نقش ناکارآمد سازمان ملل متحد در حفاظت از کودکان ایران، از بیعدالتیهای تحمیلشده بر آنان تاکید میکند.
زمینه آغاز جنگ ایران و عراق، ریشه در اختلافات مرزی دیرینه و آشفتگی سیاسی پس از انقلاب اسلامی ایران در ۱۹۷۹ داشت. عراق، با بهرهبرداری از این شرایط، در ۲۲ سپتامبر ۱۹۸۰ به طور همزمان از هوا و زمین به خاک ایران یورش برد. اما ایرانیان، با ایمانی عمیق، برای دفاع از اسلام و میهن، بسیج عمومی تشکیل دادند و داوطلبان زیادی از اقشار و گروههای سنی مختلف، به ویژه جوانان، به جبهههای نبرد شتافتند.
در چنین شرایطی، کودکان که باید دوران طفولیت خود را در آرامش میگذراندند، بیشترین آسیب را متحمل شدند. در خلال جنگ، شاهد حملات موشکی و بمباران هوایی شهرها، مناطق مسکونی، مدارس و بیمارستانها بودیم که به دنبال آن کودکان مستقیماً هدف قرار گرفتند. این حملات که مصداق بارز جنایات جنگی بود، با استفاده از سلاحهای شیمیایی و مینهای ضد نفر جان کودکان را در معرض خط قرار داد.
نقش فاحش حقوق اساسی کودکان
در طول جنگ، شاهد نقض فاحش حقوق کودکان ایرانی در درگیریهای مسلحانه بودیم، که امروزه توسط شورای امنیت سازمان ملل به رسمیت شناخته شده است.
در شش ماه اول جنگ، بیش از ۴۱۳ حمله به شهرهای ایران انجام شد که تا سال ۱۹۸۴ منجر به شهادت چهار هزار و ۶۰۰ غیرنظامی، از جمله بسیاری از کودکان شد. برای نمونه، در اثر حمله به مناطق مسکونی کرمانشاه، ۱۳۱ نفر به شهادت رسیدند، که از این میان، شمار زیادی از شهدا، کودکان بودند. همچنین حملات شیمیایی، مانند بمباران سردشت در ۲۸ ژوئن ۱۹۸۷ با گاز خردل، هزاران نفر را مسموم کرد و کودکان، به دلیل مشکلات تنفسی، بیشترین قربانیان این حملات ددمنشانه بودند.
گزارشهای سازمان ملل حاکی از آن است که بسیاری از مادران باردار و جنینهایشان نیز از تیررس حملات رژیم بعث در امان نبودند. در نمونهای دیگر، در پی هدف قرار گرفتن روستای زرده در کرمانشاه، در خلال بمباران یک مراسم مذهبی ۳۰ درصد جمعیت این روستا به شهادت رسیدند که در این میان، اسامی پنج کودک زیر ۱۰ سال در آمار شهدا دیده میشود.
حملات به مدارس و بیمارستانها
زمان آغاز جنگ که با شروع سال تحصیلی مصادف بود، نظام آموزشی کشور را دچار اختلال کرد. به دنبال بمباران مدرسهای در بهبهان ۶۹ دانشآموز به شهادت رسیده و ۱۳۰ نفر مجروح شدند. در خرمشهر، حدود ۱۰۰ مدرسه و چهار بیمارستان به طور کامل نابود شدند. به عنوان نمونه، در اثر حمله رژیم بعث به مدارس زینبیه و فاطمهالزهرا در میانه، بیش از ۳۰ دانشآموز به شهادت رسیدند. در بروجرد، موشکها به مدارس اصابت کرد و ۶۰ نفر، از جمله دانشآموزان ناشنوا، جان خود را از دست دادند. این حملات، نقض آشکار اصل تمایز در حقوق بشردوستانه بینالمللی بود و در عین محروم کردن کودکان از حق آموزش، جان شیرین آیندگان ایران را از آنان سلب کرد.
بر اساس گزاشرات منتشر شده، ارتش بعثی، غیرنظامیان ایرانی را در مناطق اشغالی به اسارت میگرفتند. در ۲۴ سپتامبر سال ۱۹۸۰، در شهر سومار کرمانشاه، کودکان و زنان توسط ارتش صدام ربوده شدند و برخی حتی پس از پایان جنگ نیز به کشور بارزگردانده نشده و سرنوشت نامعلومی داشتند. این اقدامات کاملا خلاف کنوانسیونهای ژنو و ممنوعین انتقال کودکان به اردوگاههای نامعلوم بود.
تاثیرات بلندمدت جنگ هشت ساله بر کودکان
تاثیرات بلندمدت جنگ تحمیلی عراق بر کودکان ایرانی در بسیاری موارد، به صورت عمیق و پایدار ظاهر شد و نسلهای آینده را نیز درگیر کرده بود. این میراث تلخ، کودکان بیگناه را از حقوق اساسی آنها محروم کرد و بر سلامت جسمی، روانی و اجتماعی آنان سایه افکند.
کودکان آسیبدیده از حملات شیمیایی، به دلیل مشکلات تنفسی شدید ناشی از گاز خردل، مجبور به حمل مخزن اکسیژن سنگینی بودند و بدین ترتیب نه تنها از ادامه تحصیل بازماندند، بلکه زندگی روزمرهشان به مبارزهای مداوم مبدل شد. اختلال استرس پس از سانحه (PTSD) نیز در میان کودکان به ویژه آنانی که والدینشان را در جبههها از دست دادند یا با پدران و مادرانی معلول و آسیبدیده زندگی میکردند، بیش از پیش شایع شد. این اختلال، که با علائمی، چون اضطراب مزمن، کابوسهای شبانه و انزوا همراه است، مانع رشد عاطفی و اجتماعی آنان شد و حتی در بزرگسالی، بر روابط و عملکرد حرفهایشان تاثیر گذاشت.
مینهای ضد کودک
این تسلیحات مرگبار که از آثار سیاه جنگ بر زمین سبز ایران هستند، همچنان جان کودکان بیگناه زیادی را میبلعد. تا سال ۲۰۰۶، بیش از ۱۶ میلیون مین در سه میلیون هکتار زمین غرب ایران باقی مانده بود. این ضایعه همچنان وجود دارد و حتی تا سال ۲۰۲۵، حلنشده باقی مانده است. کودکان، هنگام بازی در مزارع یا مناطق سابق جنگی، قربانی انفجارها میشوند. برای مثال، بر اساس گزارش خانوادهها در استان خوزستان، مورادی مشاهده شده است که خانوادهای سه فرزندشان را در چنین حوادثی از دست دادهاند.
گزارشهای اخیر نشان میدهد که در سال ۲۰۲۴، حداقل ۵۷ غیرنظامی، از جمله کودکان، بر اثر انفجار انفجار مینها باقی مانده از دوران جنگ، به شهادت رسیده یا مجروح شدند و در ژوئیه ۲۰۲۵، دو کودک ۱۰ و ۱۱ ساله در مرزهای شوش جان شیرین خود را از دست دادند. این مینها، که غالبا به طور نامنظم جایگذاری شدهاند، نه تنها سبب شهادت تعداد بیشماری از کودکان شده، بلکه در مواردی سبب بروز معلولیتهای دائمی میشوند. بر همین اساس، جمهوری اسلامی ایران همواره تلاشهای گستردهای را برای مینروبی انجام داده است، اما همچنان خطر این مینهای ضد نفر، جان بسیاری از ساکنان شهرهای مرزی را تهدید میکند.
نسلهای آینده، قربانی قاتلان گذشته
سلاحهای شیمیایی نه تنها کودکان زمان جنگ را مسموم و ناتوان کرد، بلکه با آلوده کردن محیط زیست و ایجاد تغییرات ژنتیکی، نقصهای مادرزادی در نوزادان نسلهای بعدی را افزایش داد. مطالعات علمی نشان میدهد که پدرانی که در معرض گاز خردل قرار گرفتند، فرزندانشان با خطر بالاتر ناهنجاریهای فیزیکی مانند نقصهای مادرزادی مواجه هستند. مادرانی هم که در معرض گاز خردل قرار گرفتند، با خطر سقط جنین، زایمان زودرس یا تولد کودکانی با مشکلات تنفسی و عصبی مواجه شدند و این چرخه رنج همچنان ادامه دارد.
نقش سازمان ملل متحد در این فاجعه، به شدت مایوسکننده و نشاندهنده تبعیض در نظام بینالمللی بود. علیرغم وجود چارچوبهای قانونی محکم همانند کنوانسیونهای ژنو (۱۹۴۹)، پروتکلهای الحاقی (۱۹۷۷) و قطعنامه مجمع عمومی سازمان ملل در ۱۹۷۴ برای حفاظت از زنان و کودکان در درگیریها، هیچ اقدام عملی و موثری برای حمایت از کودکان ایرانی انجام نشد.
شورای امنیت، که وظیفه دارد از صلح و عدالت حمایت کند، تنها در قطعنامه ۵۴۰ به طور مبهم به رعایت حقوق بشردوستانه اشاره کرد و نامی از کودکان نبرده و حتی رژیم بعث را به دلیل جنایات جنگی محکوم نکرد. در حالی که صدام با حمایت قدرتهای غربی مرتکب نقضهای فاحش میشد، این بیتوجهی عامدانه، شکست اخلاقی و حقوقی سازمان ملل را برجسته ساخت و مظلومیت ایران را دوچندان کرد.
جنگ تحمیلی رژیم بعث بر ایران، زخمهای عمیقی بر دل کودکان بیگناه حک کرده که همچون تابلویی از رنج و پایداری بر بوم زمان نقش بسته است. با هر قطره خونی که از هر کودکی ریخته و اشکی که از او جاری شده، داستانی از مظلومیت و شجاعت به تصویر کشیده شده؛ داستانی که در سکوت ویرانهها و نجوای انفجار مینها زمزمه شده است. این نبرد، نه تنها خاک ایران را آزرد، بلکه روح پاک کودکی را با دود جنایات تیره ساخت و یادگاری اندوهبار از بیتوجهی جهانی به جا گذاشت.
سازمان ملل، چون ناظری بیجان، نظارهگر این فاجعه بود و سکوتش، شاهدی بر ناتوانیاش در برابر ستم شد. در این میان، هر سنگ و هر تکه خاک ایران، با یاد این قربانیان کوچک، فریاد میزند و از تاریخ میخواهد این رنجها را به یادگار نگه دارد؛ نه به عنوان پایانی تلخ، بلکه به مانند آیینهای که چهره واقعی جنگ را به نسلهای آینده نشان دهد. این آیینهای هر ترکاش، روایتی از دلاوری و فداکاری کودکان این سرزمین را بازتاب میدهد.
انتهای پیام/ ۱۳۴