گره ساجد دفاعپرس: دکتر «ایاد سراج» روانپزشک فلسطینی و عضو کمیسیون بینالملل حقوق شهروندی و برنده جایزه پزشکان مدافع حقوق بشر، یادداشتی را درباره علت سالها مقاومت و مبارزه مجاهدان فلسطینی نوشته که سالها قبل در یکی از مطبوعات داخلی به چاپ رسیده است؛ یادداشتی که واقعیت ظلم صهیونیستها به فلسطینیها را بیان میکند و در واقع اینروزها با کمی تأمل بر آن، میتوان پی برد که چرا عملیات طوفانالأقصی علیه صهیونیستها به اجرا درآمد.
شما هرگز نخواهید فهمید...
ما فلسطینیان چیزهایی را میفهمیم که دنیای بیرون از سرزمین ما هرگز نخواهد فهمید. چه کسی روی زمین وجود دارد که بتواند مفهوم تروریسم و کشتن مردم بیگناه را بفهمد؟ چرا فلسطینیان خود و اسرائیلیان را به کشتن میدهند؟ چرا دست به عملیات انتحاری میزنند؟
من معتقدم این مرحلهای است جدی از جنگی که ظاهراً تا ابد ادامه خواهد یافت. از زمان آوارگی فلسطینیان در سال ۱۹۴۸ تاکنون، ما همه راهها را امتحان کردهایم؛ ما جمال ناصر و ناسیونالیسم عربی را آزمودهایم. سازمان ملل و شورای امنیتش را با آن قطعنامههایی که صادر کردهاند هم همینطور. قطعنامه ۱۹۴ شورای امنیت را به یاد داریم که از اسرائیل میخواست به ما اجازه بدهد به سرزمینهای خود بازگردیم؛ اما چه فایده؟ ما همچنان خانه به دوش ماندیم. ماندیم در انتظار قهرمانی که بیاید و ما را از شر دیو نجات دهد یا زمینلرزهای که دشمن ما را زیر و رو کند! همهچیزی که میخواستیم این بود که بگذارند به خانه برگردیم؛ اما اوضاعمان روزبهروز بدتر شد و برآشفتهتر شدیم؛ وقتی دانستیم که یک یهودی لهستانی خودش را شهروند وطن ما معرفی میکند. وطنی که حالا آن را اسرائیل نامیدهاند. رسماً به ما گفتند که شما بدون ملیت هستید و دیگر فلسطینی وجود ندارد که شما خود را متعلق به آن بدانید.
مدتی گذشت تا جنبش فتح یاسر عرفات شکل گرفت. آنها در سال ۱۹۶۷ اعراب را مجبور به جنگ با اسرائیل کردند. ۶ روز بیشتر طول نکشید که اعراب شکست خوردند و وضع بدتر شد. اینبار ما غزه و کرانه باختری را از دست دادیم. مصر صحرای سینا را و سوریه تپههای جولان را و دست سرنوشت ما را وادار کرد برای ۳۰ سال تحت اشغال ارتش اسرائیل زندگی کنیم. شما میفهمید زندگی تحت اشغال ارتش اسرائیل بودن یعنی چه؟ اصلا برایتان مهم است که بدانید؟ من برایتان میگویم.
به شما یک شماره هویت میدهند و یک اجازه اقامت. اگر شما کشورتان را ترک کنید و بیش از ۳ سال در خارج از کشور بمانید، حق اقامتتان را از شما سلب میکنند. وقتی میخواهید برای انجام مسافرت کشورتان را ترک کنید، اوراقی به شما میدهند که یک سال اعتبار دارد و در آن مشخصات شما ثبت و به صراحت ذکر شده که ملیت شما نامشخص است.
زندگی در سرزمین اشغالی یعنی اینکه شما بهطور روتین ۲ بار در سال به وسیله سازمان اطلاعات اسرائیل برای بازپرسی احضار میشوید. برای زنده ماندن در سرزمینی که تحت اشغال اسرائیل است، به شما این شانس داده میشود که کار کنید؛ اما کارهایی که خود اسرائیلیها آن را دوست ندارند. جارو کردن خیابانها، عملگی ساختمان و کارگری در مزارع. شما مجبورید خانهتان را در اردوگاههای آوارگان در غزه ساعت ۳ صبح ترک کنید. از جادههایی که پر از ایستگاههای بازرسی هستند، عبور کنید. تمام روز را تحت مراقبت سربازان اسرائیلی بگذرانید و غروب به خانهتان برگردید؛ فقط برای اینکه چند ساعت استراحت کنید و صبح روز بعد، به همان ترتیب...
ما خیلی ساده، تبدیل به بردههای دشمنان شدهایم. ما ساختمانهای آنها را در سرزمین خودمان میسازیم و خیابانهای آنها را جارو میکشیم. آیا شما میفهمید چقدر سخت است که آدم فقط برای اینکه زنده بماند، مجبور باشد بردگی کسی را بکند که با او دشمن است؟ نه. شما هرگز این را نمیفهمید مگر این که واقعاً سرزمینتان مثل سرزمین ما اشغال شود. تنها آنوقت است که شما یاد میگیرید، چطور در سکوت، رنج و عذاب دوستانتان و خفت و خواری پدرانتان را ببینید و دم بر نیاورید. آیا شما میفهمید این برای یک کودک چه معنایی دارد که ببیند در مقابل چشمانش، یک سرباز اسرائیلی پدرش را کتک میزند؟
ما دیگر چه میتوانیم بکنیم؟ آه، بله، صلح! ما هم وقتی شنیدیم عرفات پیمان صلح را در واشنگتن امضا کرده است، امیدوار شدیم. فکر کردیم حداقل بالاخره از اشغال ارتش اسرائیل بیرون خواهیم رفت. برای ما رویایی بود که روزی بیاید که دیگر قوانین حکومت نظامی جاری نباشد و ما بتوانیم بعد از ساعت ۸ شب در خیابانهای خودمان قدم بزنیم! ما هم هیجان زده شدیم؛ اما بعد چه شد؟ بنیامین نتانیاهو آمد. او حتی از ملاقات با عرفات سرباز زد و تنها وقتی مجبور شد، با احساس تنفری آشکار با عرفات دست داد! او نپذیرفت که زندانیهای ما را آزاد کند، که مسیری امن برای رفت و آمد ما بین غزه و کرانه باختری فراهم کند. او حتی شهرکها و روستاهای ما را با تانک به محاصره در آورد و پلیسهای ما (پلیس عرفات) را هم دستگیر کرد. سپس به سراغ اماکن مقدس ما رفت و تونلی در زیر مقدسترین مسجد سرزمین ما حفر کرد. ۱۰ کودک ما به خاطر احداث همان تونل جانشان را از دست دادند. عرفات ما را به خویشتنداری خواند و ما خویشتنداری کردیم، اما در مقابل نتانیاهو شروع کرد به شهرکسازی در سرزمینهای ما و باقیمانده فلسطینیان را هم از بیتالمقدس بیرون ریخت و شهرکنشینان اسرائیلی تا هرجا که توانستند، به مقدسات ما توهین کردند و به این ترتیب به نام صلح، ما تحقیر شدیم. بالاخره چه چیز عاید ما شد؟
من فقط اندکی از مصیبتهایمان را برای شما گفتم؛ و حالا آیا میتوانید بفهمید که چرا جوانان ما به عملیاتهای انتحاری روی آوردهاند؟
نویسنده این مطلب دکتر ایاد سراج، روانپزشک فلسطینی و عضو کمیسیون بینالملل حقوق شهروندی و برنده جایزه پزشکان مدافع حقوق بشر است. او تاکنون ۳ بار بوسیله نیروهای عرفات دستگیر شده است.