به گزارش خبرنگار حماسه و جهاد دفاعپرس، «احسان شادمانی» فرزند سپهبد شهید «علی شادمانی» فرمانده فقید قرارگاه مرکزی حضرت خاتمالانبیاء (ص) با حضور در ویژهبرنامه تلویزیونی «منور» که بهمناسبت گرامیداشت چهل و پنجمین سالگرد دفاع مقدس و همچنین جنگ تحمیلی ۱۲روزه در خبرگزاری دفاع مقدس تولید شده است، اظهار داشت: پدرم در سال ۱۳۵۷ همزمان با نزدیک شدن به پیروزی انقلاب اسلامی، با فرمان امام خمینی (ره) مبنی بر ترک پادگانها، از پادگان محل خدمت خود خارج میشود و پس از پیروزی انقلاب اسلامی، فعالیتهای انقلابیاش را آغاز میکند.
ورود به سپاه به همراه شهیدان همدانی، قهاری و بهمنی
فرزند شهید شادمانی ادامه داد: پدرم مدتی در کمیته انقلاب اسلامی و مدتی هم بهعنوان معلم فعالیت میکند. در اردیبهشت ۱۳۵۸، با تشکیل سپاه پاسداران، به همراه شهید همدانی، شهید قهاری و شهید تقی بهمنی به سپاه همدان میپیوندد و مسئولیت ثبتنام و اعزام نیرو به مناطق کردستان را برعهده میگیرد.
وی با بیان اینکه شهید شادمانی در سپاه همدان نقشهای مهمی در معاونت آموزشی و معاونت عملیات ایفا کرد، بیان داشت: پس از تشکیل تیپ انصار الحسین (ع)، پدرم جانشین شهید همدانی در این تیپ میشود و پس از گذشت مدتی مسئول محور سرپل ذهاب میشود و قبل از تشکیل تیپ انصار الحسین (ع) لشکر حجت همدان را تشکیل میدهد تا نیروهای داوطلب مردمی را به جبههها اعزام کند.
فرزند شهید شادمانی گفت: پدرم در دوران جنگ تحمیلی هشت ساله، به مناطق مختلفی از جمله پاوه اعزام میشود و فرمانده سپاه و فرماندار این شهر را نیز برعهده میگیرد و در سال ۱۳۶۲، نیز بهعنوان معاون عملیات قرارگاه برونمرزی رمضان؛ اولین سازمان رزم نیروی قدس منصوب میشود و در عملیاتهای برونمرزی نیز با اکراد و پیشمرگهای مسلمان مشارکت میکند.
شادمانی ادامه داد: پس از دوران فرماندهی سپاه پاوه، پدرم به لشکر انصارالحسین (ع) میپیوندد و تا سال ۱۳۶۷ در این یگان خدمت میکند. پس از پایان جنگ تحمیلی، به تهران منتقل و بهعنوان جانشین عملیات نیروی زمینی سپاه منصوب میشود. در ادامه مسیر خدمت، در سال ۱۳۷۵ نیز فرماندهی لشکر ۳ نیروی مخصوص حمزه سیدالشهدا در شمالغرب کشور را برعهده میگیرد. سپس در سال ۱۳۸۱، بار دیگر به تهران بر میگردد و مسئولیت فرماندهی دانشگاه علوم و فنون پیاده سپاه را عهدهدار میشود.
شهید شادمانی تا آخرین لحظه در خط مقدم دفاع از کشور ایستاد
وی افزود: پدرم در سال ۱۳۸۳ به ستاد کل نیروهای مسلح منتقل میشود و در ابتدا مسئولیت اداره عملیات و معاونت اطلاعات عملیات را برعهده میگیرد. در سال ۱۳۸۶، نیز بهعنوان معاون عملیات ستاد کل نیروهای مسلح منصوب میشود و همزمان با احیای قرارگاه مرکزی حضرت خاتمالانبیا(ص)، در جایگاه معاون عملیات این قرارگاه نیز نقشآفرینی میکند. پدرم تا سال ۱۳۹۵ در این مسئولیت باقی میماند و در همان سال، با حکم رهبر معظم انقلاب اسلامی، بهعنوان معاون هماهنگکننده قرارگاه مرکزی حضرت خاتمالانبیا (ص) منصوب میشود.
شادمانی با بیان اینکه پدرم تا آخرین لحظه عمر خود، در خط مقدم دفاع از کشور و امنیت مردم ایستاد و با شجاعت و اخلاص، مسیر مجاهدت را به پایان رساند، ادامه داد: تا اینکه ۲۳ خرداد ۱۴۰۴، پس از ترور شهید سپهبد رشید توسط رژیم صهیونیستی، پدرم با ارتقاء درجه به سرلشکری، با حکم رهبر معظم انقلاب اسلامی به فرماندهی قرارگاه مرکزی حضرت خاتمالانبیا (ص) منصوب میشود و چند روز پس از این انتصاب، در جریان جنگ و در حین انجام مأموریت، مجروح شد و در نهایت به فیض شهادت نائل میآید.
شهید شادمانی هیچوقت جایگاهش را مزیت نمیدانست
وی در ادامه با اشاره به اینکه مادرم از همان دوران کودکی به ما میگفت با توجه به مسئولیتهای سنگین پدر، ممکن است کمتر در کنار خانواده باشد، اظهار داشت: هر زمان که پدر در خانه حضور داشت، تلاش میکردیم بیشترین بهره را از بودنش ببریم. با وجود مشغلههای فراوان، همیشه در خدمت خانواده بود و هیچگاه از محبت و همراهی دریغ نمیکرد.
فرزند شهید شادمانی ادامه داد: پدر و مادرم ما را بهگونهای تربیت کردند که هرگز جایگاه پدر را برای خودمان امتیاز ندانیم. ما همواره به حضور ۴۷ ساله پدرمان در میدان دفاع از کشور و امنیت مردم افتخار میکنیم، اما هیچگاه این مسئولیتها را دلیلی برای برتری شخصی ندانستیم.
پدرم اجازه نداد از نامش برای شغل استفاده کنم
وی در بخشی از روایت خود درباره تربیت پدرش گفت: فکر میکنم سال اول دانشگاه و حدود ۱۸ ساله بودم که همراه پدرم در یک مهمانی شرکت کردیم. در آن مراسم، بسیاری از مسئولان لشکری و کشوری حضور داشتند. یکی از مسئولان که بهنظر میرسید، قصد داشت خود را به دل حاجآقا نزدیک کند یا لطفی در حق من انجام دهد، از من پرسید که آیا دانشجو هستم. وقتی پاسخ مثبت دادم، گفت: «دوست داری کنار درس، مشغول کار هم بشوی؟»
شادمانی افزود: پیشنهاد برایم جالب بود. شمارهاش را نوشت و گفت صبح اول وقت به دفترش بروم. من هم که جوانی ۱۸ ساله و ترم اولی بودم، صبح زود بیدار شدم، لباس پوشیدم، کیفم را برداشتم و آماده رفتن شدم. حدود ساعت ۶ صبح بود که پدرم پرسید: «کجا میروی؟ چرا اینقدر زود؟» گفتم: «آقای فلانی گفته برای کار بروم پیشش.» حاجآقا بدون پرسش بیشتر فقط گفت: «ایشان خیلی اشتباه کردهاند و همچنین شما.»
وی ادامه داد: آن زمان شاید متوجه دلیل مخالفت پدرم نشدم و حتی یکی دو ساعت زیر پتو گریه کردم. اما با گذشت زمان، فهمیدم که ایشان چه لطف بزرگی در حق من کردهاند. نه اینکه بخواهند مانع کار کردن من شوند، بلکه مانع از آن شدند که مسیرم با سفارش و رانت آغاز شود. امروز، پس از حدود ۱۸ سال، وقتی به گذشته نگاه میکنم، میبینم اگر شخصیت مستقلی دارم، اگر در حوزه فیلم و مستند فعالیت میکنم و اگر توفیقهایی حاصل شده، همه از همان تربیت و نگاه پدرم نشأت گرفته است.
فرزند شهید شادمانی خاطرنشان کرد: امروز خدا را شکر میکنم که پدرم آن زمینه را از من گرفت و اجازه نداد از نام و جایگاهش برای ورود به مسیرهای غیرشفاف استفاده کنم. این بزرگترین هدیهای بود که به من داد؛ هدیهای که هنوز ثمراتش را در زندگیام میبینم.
وی افزود: پدرم در کنار اینکه یک فرمانده نظامی منضبط و مسئولیتپذیر بود، در خانه روحیهای کاملاً متفاوت داشت. همیشه نخستین کسی بود که برای کمک در امور خانه اعلام آمادگی میکرد. رفتارهای مستقیم و غیرمستقیم او به ما آموخت که جایگاهش نباید برای ما مزیت تلقی شود.
فرزند شهید شادمانی گفت: پدرم فردی شجاع، بینهایت نترس و متواضع بود. در بحرانهای بزرگ، از جمله حمله رژیم صهیونیستی در جریان جنگ ۱۲ روزه، با آرامش و تصمیمگیری منطقی از کشور دفاع کرد و نشان داد که شجاعت واقعی در لحظات حساس معنا پیدا میکند.
پدرم در مواجهه با تهدیدهای دشمن، همواره آرام و مطمئن عمل میکرد
احسان شادمانی با تاکید بر اینکه شهید شادمانی نقش مهمی در دفاع مقدس و امنیت کشور ایفا کرده است، اظهار داشت: پدرم در مواجهه با تهدیدهای دشمن، همواره آرام و مطمئن عمل میکرد، به گونهای که حتی در لحظات استرسزا، نشان از قلبی گرم و شجاع داشت و این موضوع را بارها در برخورد با کومله و منافقن نشان داد.
وی تصریح کرد: شب قبل از حمله رژیم صهیونیستی به کشورمان، پدرم در منزل حضور داشت و پس از آغاز حمله، دیگر خبری از ایشان نداشتیم. ظهر همان روز، پس از شهادت سپهبد رشید، رهبر معظم انقلاب اسلامی طی حکمی پدرم را به فرماندهی قرارگاه مرکزی خاتمالانبیا (ص) منصوب کردند و ما از این طریق متوجه شدیم که ایشان در سلامت هستند. با توجه به شرایط جنگی، امکان تماس یا دیدار با پدر وجود نداشت و شاید یکی از داغترین و آرامناشدنیترین حسرتهای ما، نبود فرصت وداع و خداحافظی با ایشان پیش از شهادت بود.
فرزند شهید شادمانی افزود: پدرم با توجه به مسئولیتی که برعهده داشت، در جلسه سران قوا حضور یافت و پس از حمله ناکام رژیم صهیونیستی به مقامات عالیرتبه کشور، فعالیتهای خود را ادامه داد و در پاسخ به این تجاوز، چندین حمله مؤثر علیه رژیم صهیونیستی انجام دادند. در یکی از حملات متقابل دشمن، پدرم مجروح شد و پس از چند روز، به فیض شهادت نائل آمد.
مادرم فقط حسرت این را داشت که چرا در کنار پدر به شهادت نرسید
وی گفت: پس از شهادت پدر، تصمیم گرفته شد که من خبر را به مادرم اطلاع دهم. وقتی به منزل رسیدم، مادرم نگران وضعیت پدر بود. به او گفتم که در شرایط جنگی باید آماده شنیدن هر خبری باشد. مادرم پاسخ داد: «در طول این ۴۷ سال، بیش از پنج بار لباس مشکی پوشیدم و خبر شهادت پدرت را شنیدم، اما هر بار فهمیدم که زنده است؛ پس من آمادهام.» پس از این صحبتها، به چشمان مادرم نگاه کردم و خبر شهادت پدر را گفتم. مادرم تنها حسرتش این بود که چرا خودش در کنار پدر به شهادت نرسیده است.
شادمانی با اشاره به آخرین دیدار با پدرش تصریح کرد: آن لحظهای که آماده رفتن به مأموریت بود، خیلی دوست داشتم او را در آغوش بگیرم، اما فرصت نشد. در روز وداع، در معراج شهدا، نیمخیز شدم و پیکر پدر را در آغوش گرفتم. پدرم از ناحیه پهلو مجروح شده بود و سربند «یا زهرا» بر پیشانیاش بسته بودند. همانجا به ذهنم رسید که پایش را ببوسم، اما دیر شده بود؛ یکی از دلتنگیهای بزرگ من همین است.
تنها باری که از نام پدرم استفاده کردم در معراج شهدا بود
وی با اشاره به تربیت اخلاقی پدران شهید و فرماندهان دوران دفاع مقدس اظهار داشت: در مصاحبهای درباره شهدا گفته بودم که فرماندهان شهید هیچگاه برای فرزندان خود رانت یا امتیازی قائل نبود و اجازه استفاده از عنوان نظامیشان را نمیداد. یکی از مخاطبان در واکنش به این سخن گفت که چنین رفتاری باید امری بدیهی در میان مسئولان جمهوری اسلامی باشد، نه یک امتیاز ویژه. من با تأمل دیدم که او درست میگوید؛ چراکه این نظام با ایثار و شهادت بیش از ۲۰۰ هزار شهید شکل گرفته و چنین رویکردی نباید تعجببرانگیز یا خاطرهای خاص تلقی شود.
وی افزود: شخصاً به پدرم افتخار میکنم که هیچگاه اجازه نداد از نام و جایگاهش استفاده کنیم و تلاش کرد ما را نیز در همین مسیر تربیت کند. تنها باری که از نام ایشان استفاده کردم، روزی بود که برای دیدار پیکر مطهرش به معراج شهدا رفتم و با افتخار خود را فرزند شهید سردار علی شادمانی معرفی کردم تا بتوانم پیکر ایشان را ببینم.
فرزند شهید شادمانی تصربح کرد: بزرگترین درسی که از پدرم و شهید سلیمانی گرفتهام این است که کار را برای خدا انجام دهیم، نتیجه را به خدا بسپاریم و در میدان دیده نشویم. هرچند خود را بسیار کوچکتر از آن میدانم که بتوانم حتی اندکی از این مسیر را طی کنم. پدرم ۴۷ سال جهاد کرد تا به نفس مطمئنه رسید، اما من وقتی نامم در کنار نام او قرار میگیرد، بیش از افتخار، احساس کوچکی و حقارت میکنم.
فرزند شهید شادمانی در پایان خاطرنشان کرد: گمنامی، دیده نشدن، ریا نکردن و انجام کارها برای رضای خدا از ویژگیهای بارز پدرم بود. من نیز تلاش میکنم همچون او، مسیر خدمت و اخلاص را ادامه دهم.
فیلم کامل سخنان فرزند سپهبد شهید علی شادمانی در «اینجا» قابل مشاهده است.
انتهای پیام/ 241