به گزارش خبرنگار
دفاعپرس از اردبیل، «پروین کوهی» نویسنده و پژوهشگر حوزه دفاع مقدس در اردبیل بوده و حدود دو سال است که در این زمینه فعالیت میکند. وی در طی این دو سال آثار فاخری از زندگینامه شهدا و رزمندگان به تالیف رسانده و خاطرات خاص و متفاوتی را از شهدا و خانوادههای آنها ثبت و ضبط کرده است. حضور او در محل اداره کل حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس و مقاومت، بهانهای شد تا گفتوگویی با این نویسنده خوش ذوق داشته باشیم.
دفاعپرس: چند سال است که شروع به نوشتن آثار متعدد کرده و در ابتدا چگونه وارد حوزه نویسندگی شدید؟
از دوران نوجوانی بسیار علاقهمند به نوشتن بودم و همین شور به نویسندگی حتی باعث میشد تا انشاء دوستان و همسایهها را بنویسم. این علاقه به نویسندگی در نهایت منجر به آشنایی من با خانم "توران قربانی" شد و ایشان من را در مسیر نویسندگی حرفهای قرار دادند.
به همین سبب بود که ترغیب به حضور و مشارکت در کلاسهای آموزشی نگارش و نویسندگی شدم و از هر فرصتی برای مطالعه و آموزش در این زمینه استفاده کردم. به سبب مشغولیهای متعدد زندگی، کلاسهای آموزشی را حتی به صورت آنلاین دنبال میکردم و مصمم به وارد شدن در عرصه نویسندگی و داستان نویسی بودم.
دفاعپرس: مشوّق اصلی شما در ورود به عرصه نویسندگی چه کسانی بودند؟
خانوادهام به خصوص همسر و دخترانم نقش مهمی در حمایت از ورود من به این عرصه داشتند؛ اساتیدی که در کلاسهای آنها شرکت کردم و دیگر دوستانم نیز نقش موثری در تحقق این امر داشتند.
دفاعپرس: در طول سالیان اخیر چند کتاب ثبت و تالیف کردهاید؟
علاوه بر کتب تاریخ شفاهی و زندگیپژوهی شهدا، چندین کتاب مشترک با نویسندگانی، چون آقای اطهرنیاری و خانم پری آخته داشتهام.
علاوه بر آن ۳ کتاب من در حوزه دفاع مقدس در سال گذشته به چاپ رسیده و ۱۵ کتاب پالتویی حاصل مصاحبه با خواهران و خانوادههای شهدا به همراه ۳ کتاب تحقیقی و پژوهشی نیز در سال جاری به چاپ خواهد رسید.
تالیف کتاب شهدای زادگاهم برای ادای دین به دیار
دفاعپرس: شاخصترین آثار شما در حوزه دفاعمقدس کدامها بودند؟
کتابهای مربوط به زندگیپژوهی شهدا شامل «ریسههای خاموش»، «عطر خاک» و «سالتاوار» جزء این آثار هستند.
از آنجایی که زادگاه بنده روستای «سلطانآباد» است، تصمیم گرفتم برای ادای دین به شهدای روستا، کتابی با عنوان «سالتاوار» تالیف کنم تا ارزش والای شهادتطلبی در روستای خود را نشان دهم.
همچنین کتاب «ریسههای خاموش» مربوط به زندگیپژوهی یکی از شهدای ۱۵ ساله اردبیل به نام «ظفر اکرمی» بوده و با توجه به داستان پر فراز و نشیب زندگی شهید و نحوه اعلام شهادت او، برای من خاص و قابل احترام است.
دفاعپرس: در خصوص کتاب ریسههای خاموش بیشتر توضیح دهید، چرا این نام را برای کتاب برگزیدید؟
«ظفر اکرمی»، شهید ۱۵ ساله از توابع روستای نقدی علیا از توابع مشگین شهر بوده که برای تالیف زندگینامه آن حدود ۳۰ مصاحبه انجام شده است. در تهران، مراغه و اردبیل مصاحبههایی صورت یافت و ۱۴ ماه برای تالیف آن زمان صرف شد.
این کتاب سراسر برای من خاطره بود مخصوصا وقتی در طول چندین بار رفت و آمد به روستا، با خواهر کوچک شهید صحبت کردم، با وجود اینکه حتی یک بار هم برادر خود را ندیده بود، اما با احساسات خاصی از شهید سخن میگفت.
حتی وقتی با مادر شهید صحبت میکردم، احساساتی شده و ناخودآگاه اشک ریختم؛ نقل قولهای آن مادر و توصیفاتی که از پسر شهید ۱۵ سالهاش بیان میکرد، فراتر از یک روایت معمولی بود. تمام اینها از تجربیات خاص و منحصربهفرد حضور در منزل خانوادههای شهید و قرار گرفتن در شرایط مصاحبه برای نگارش آثار آنهاست.
ریسههایی که تا ابد خاموش ماندند
عنوان ریسههای خاموش را از داستان خود کتاب انتخاب کردم؛ از آنجایی که عموی خودم آزاده بود، در دوران نوجوانی به یاد داشتم که وقتی او به شهر و دیار و خانه بازگشت، همه کوچهها را ریسه کشیده و چراغانی کرده بودند.
روایت این شهید نیز همینگونه بود؛ به دلیل یک اشتباه اسمی، خانواده شهید اکرمی، گمان میکردند او در اسارت بعثی به سر میبرد و سالها چشم انتظار بازگشت فرزند خود بودند.
پدر شهید، تمام کوچه را برای استقبال از فرزندش ریسه کشیده بود و تا یک ماه منتظر آمدن «ظفر» بود، اما آن ریسهها هیچگاه روشن نشدند تا این ماجرا تبدیل به روایتی تلخ برای ریسههایی خاموش در عنوان کتاب باشد.
دفاعپرس: نقطه عطف کتاب کدام قسمت بود و شما را هیجانزده کرد؟
آنجایی که پیکر شهید پس از ۱۴ سال توسط برادرش در کاروان شهدا پیدا میشود، بسیار برایم مهم و احساسی بود.
در توصیف آن خاطره، این چنین در کتاب نقل کردهام: نشانی از برادرش میگشت خانوادهاش هم برای ادای احترام به شهدا در محل حاضر شدند؛ غم و اندوه در چهره همه موج میزد. تابوتها را جدا میکردند و روی کانتینرها میگذاشتند تا شهدای هر شهرستان را به شهر خود اعزام کنند.
چند ساعت در آن شرایط به دنبال برادرش میگشت، غفور! غفور! بیشک صدای برادرش بود، سرش را سمت صدا چرخاند؛ با خود فکر کرد حتما همینجاست، دارد من را صدا میکند.
کاروان شهدای آذربایجان شرقی در حال حرکت بود، رفت و در بالای تابوتها ایستاد. سربازی در آنجا بود که از آن پرسید: آقا بین اینها ظفر اکرمی دارین؟
سرباز اتیکتی که از تابوت آخری کنده شده بود را کف دست برادر گذاشت، ببین اینه؟ با دیدن اسم ظفر، چهار ستون بدنش لرزید؛ اشک در پهنای صورتش جاری شد..
میراث ماندگار رزمندگان دفاعمقدس، امانتی در دستان ما است
دفاعپرس: در خصوص آثار مربوط به تاریخ شفاهی، شنیدن و ثبت مصاحبه و روایت از وقایع دفاع مقدس، چه حس و حالی دارد؟
رزمندگان دفاع مقدس جایگاه ویژهای در تاریخ این کشور داشتهاند؛ بسیاری از آنها از جان و مال و فرزند و همسر خود گذشته و برای دفاع از خاک میهن اسلامی، بسیج شدند.
حس و حال قرار گرفتن در مقابل قهرمانان ملی کشور، قابل وصف نبوده و گوش دادن به داستان رشادتهای رزمندگان، حس غرور و افتخار را در وجود من ایجاد میکند.
دفاعپرس: به عنوان نویسنده و پژوهشگر حوزه دفاع مقدس، به عقیده شما حفظ و نشر آثار مربوط به آن دوران از چه نظر ضرورت دارد؟
وقایع تاریخی هر کشور، هویت ملی آن را شکل میدهد؛ هشت سال دفاع مقدس در کشور ما به عنوان یک نقطه عطف است و وظیفه داریم تا این اتفاق را به طور صحیح و درست به نسلهای آینده تحویل دهیم؛ این میراث ماندگار مانند امانتی در دستان ما هستند.
دفاعپرس: وظیفه اصحاب قلم و رسانه در قبال تالیف آثار مربوط به دفاع مقدس چه بوده و مخاطبان عمده این آثار باید چه کسانی باشند؟
اصحاب قلم در حوزه دفاع مقدس با گذشت ۴ دهه از جنگ، باید تلاش خود را مضاعف کرده و به سوی روایتگری بروند؛ بسیاری از رزمندگان دفاع مقدس، شاید به دلیل کهولت سن و دیگر مشکلات، به یاد آوردن آن دوران را سخت بپندارند.
از این رو باید هر آنچه میتوانیم به عنوان اصحاب قلم و رسانه، از ظرفیتهای پیشکسوتان دفاع مقدس برای توصیف خاطرات و حماسههای هشت سال جنگ بهره ببریم تا این میراث شفاهی ماندگار را جاوید نگه داریم.
انتهای پیام/