به گزارش خبرنگار حماسه و جهاد دفاع پرس، سید علی اکبر شجاعیان با به صدا درآمدن ناقوس جنگ، با لبیک به ندای امام(ره) به جبهه های نبرد شتافت. در جبهه هم، همواره مشغول به تحصیل بود و در واقع جنگ و تحصیل را با هم داشت تا اینکه در سال 1364 در دانشگاه شهید باهنر کرمان در رشته پزشکی قبول شد و در ادامه از کرمان به دانشگاه علوم پزشکی بابل انتقال یافت.
سردار سید علی اکبر شجاعیان، در جبهه مسئولیت جانشینی گردانهای یا رسول(ص) و فاطمة الزهرا(س) از لشکر ویژه 25 کربلا را برعهده داشت. گردان یارسول(ص)، گردان خطشکن بود. هرکس حال و هوای شهادت داشت به زور هم که شده خودش را به آن گردان میرساند.
در مدت حضور در جبهه دو بار مجروح شد، بار اول در عملیات رمضان در منطقه ام الرصاص با تیر مستقیم دشمن از ناحیه دست راست و بار دیگر در عملیات کربلای 4 با اصابت ترکش از ناحیه شکم بشدت مجروح شد ولی هر دو بار قبل از بهبودی کامل، دوباره عازم جبهههای نبرد میشد.
سید علی اکبر شجاعیان پس از 6 سال حضور در جنگ و شرکت در عملیات های مختلف، در جریان عملیات کربلای10 در تاریخ 30 فروردین ماه سال 1366 در منطقهی ماووت (کردستان) بر اثر ترکش خمپاره به آرزوی شش سالهاش دست یافت و اینگونه بود که بعد از سید محمد، سید علی اکبر، دومین فرزند سید حسین شجاعیان نیز به شهادت رسید. پیکر مطهر علی اکبر در هفتم اردیبهشت در گلزار شهدای دیوکلای امیرکلا و در کنار برادرش محمد به خاک سپرده شد.
در ادامه بخشی از وصیتنامه این شهید آمده است:
...ای آنان که ایمان آوردهاید چه شده است که وقتی شما را برای جهاد و هجرت در راه خدا میخوانند به زمین می چسبید؟ مردم برخیزید که صدای هل من ناصر حسین بن علی میآید. این طنین پرخروش انقلاب اسلامی است. این فریاد مظلومیت شیعه در تاریخ است. این طغیان علیه ظلم است. ای انسانهای به خواب رفته بیدار شوید دیگر وقت هوشیاری است. نکند که خواب مرگ، گریبان شما را بگیرد. زنده شدن شما بستگی به لبیک گفتن به ندای حق دارد. نه آنکه فکر میکنید اگر به جنگ نروید، زنده میمانید. نه! شمایی که بستری نرم و غذایی گرم و لذت زودگذر دنیای فانی را انتخاب نمودهاید در قبال آخرت که دار باقی است، شما مردهاید. مردهای متحرک، این جسمتان است که حرکت میکند و غذا میخورد و میخوابد. شما مردهاید برای همین است که گوش دلتان حق را و چشم دلتان نور الهی را نمیشنود. قلبهایتان بر اثر گناه ترک جهاد و عدم یاری مظلوم در مقابل ظالم کدر و سیاه شده است.
مادر جان! اگر جسد ناقابلم آمد خودت خاکم کن. تو را به صبری توصیه میکنم که زینب داشت. تو نیز باید پیام خون من و محمد را به گوش همه برسانی و بگویی که هدفشان برپایی نظام اسلامی و گرفتن حق مظلوم از ظالم بود.
مادر جان! من سالهاست که عاشق کشته شدن در این راه شده ام ولی حالا دیوانه ی شهادت شده ام. درست است که با عقل حسابگر مادی جور در نمی آید. بعد از شهادتم چون سیدام، پرچم سبز آل محمد (ص) را بر در خانه زن و افتخار کن که اکبر عزیزت به آرزوی دیرینه اش رسید.