گروه حماسه و جهاد دفاعپرس ـ سردار «محمد درودیان» پژوهشگر و محقق جنگ؛ تاکنون در یادداشتهای متفاوتی به ضرورت نگاه راهبردی به مسئله جنگ، با نظر به آینده، بهجای بررسی جزئیات تاریخی به روش نقلی و با رجوع به گذشته، تصریح کردهام، در این یادداشت میخواهم با استفاده از استدلال راهبردی- تاریخی، این پرسش را بررسی کنم؛ چرا باید در بررسی تجربه جنگ با عراق، بهجای بررسیهایی جزئی و تاریخی، از بررسی راهبردی و تحلیلی، با نظر به آینده استفاده کرد؟

غیر از دشواریهای نظری و روششناختی برای گذار از بررسیهای تاریخ به راهبردی که به بررسی جداگانه نیاز دارد، به نظرم غلبه گفتمان دفاعی به جنگ و مناقشات نهادی درباره عملکرد سازمانی ارتش و سپاه در جنگ، دو مانع اساسی در ایجاد تحول رویکردی برای گذار از تاریخنگری مناقشهآمیز، به تفکر راهبردی به مسئله جنگ شده است.
با فرض اینکه، جنگ یک مسئله مخاطرهآمیز و راهبردی است، برای شکلگیری تفکر راهبردی در بررسی جنگ، باید مسئله جنگ با نظر به ماهیت آن، در جایگاه خودش قرارگرفته و در همان سطح موردبررسی قرار بگیرد. با این استدلال بررسی جزئیات وقایع تاریخی، به معنای تقلیل مسئله جنگ به «وقایع» میباشد، درحالیکه باید آنچه را که به وقایع موضوعیت داده است، موردبررسی قرار بگیرد. طبق این استدلال، نمیتوان مسئله جنگ را، به روش تاریخی و نقلی بررسی کرد.
زیرا نگرش تاریخی و تاریخنگاری نظامی به روش سنتی، بر «واقعه» و نحوه تحقق آن در زمان و مکان دنبال میشود، درحالیکه مسئله جنگ به واقعه موضوعیت و هویت میدهد، ولی در نسبت با «هدف و نتیجه»، «استراتژی و تاکتیک»، «ابزار و منابع»، باید مورد ارزیابی قرار بگیرد. علاوه بر این، توجه به جزئیات به معنای رخدادها از الزامات مواجهه تجربی با امر واقع، در زمان و مکان است، در غیر این صورت امکان تجربه، به معنای تحقق امر ذهنی به امر عینی فراهم نخواهد شد.
مهمتر آنکه جنگ یک امر کلی است و از طریق جزئیات تجربهشده، نمیتوان ماهیت و مشخصههای جنگ را بهعنوان یک امر کلی و استراتژیک ادراک کرد. به همین دلیل، بدون استفاده از نظام مفهومی- تحلیلی، به معنای گذار از مواجهه تجربی با رخدادها، فهم از مسئله جنگ قابل حصول نخواهد بود. بهعنوان مثال وقوع جنگ ۱۲ روزه دربردارنده جزئیات بسیار زیادی است که در زمان و مکان واقع شده و مورد تجربه قرار گرفته است، چنانکه تجربه جنگ با عراق چنین بود، آیا بر اساس این جزئیات میتوان به ادراک کلی از ماهیت و مشخصههای جنگ با عراق و یا جنگ ۱۲ روزه دست یافت؟
هماکنون در صورتبندی جنگ ۱۲ روزه، بهجای استفاده از جزئیات، از مفاهیمی مانند غافلگیری استراتژیک، جنگ ترکیبی و سایر مفاهیم استفاده میشود. آیا بدون این مفاهیم امکان فهم از مسئله جنگ ۱۲ روز حاصل خواهد شد؟ با این توضیح به نظرم گذار از بررسی تاریخی، به بررسی راهبردی، بدون استفاده از مفاهیم حاصل نخواهد شد. درعینحال، تحول رویکردی و روشی، نیازمند ادراک از سطح راهبردی در جنگ و باور به اهمیت آن، به اعتبار ماهیت جنگ و روش استفاده از درسهای آن برای جنگ آینده میباشد. تجربه جنگ ۱۲ روزه ضرورت یاد شده را آشکار کرد.
با این توضیحات، وقوع جنگ و تداوم آن به معنای استفاده از قدرت نظامی برای تأمین اهداف سیاسی، یک امر استراتژیک، ریسکپذیر و مخاطرهآمیز است که نتایج آن با سرشت و سرنوشت یک جامعه و نظام سیاسی آن نسبت دارد. به این اعتبار، مسئله جنگ، علت طولانی شدن و نتیجه آن، همچنین احتمال تکرار آن در آینده، ناظر بر این معنا است که؛ جنگ یک امر استراتژیک و در نسبت با موجودیت و موقعیت یک کشور و جامعه است.
به همین دلیل در کنار بررسیهای فرهنگی، سیاسی و تاریخی، باید جنگ را در چارچوب یک امر استراتژیک و تکرارپذیر در آینده، مورد ارزیابی قرار داد و از تقلیل آن به هر امر دیگری، خودداری کرد. حتی اگر در گذشته مسئله جنگ بهعنوان یک امر سیاسی و در چارچوب پیوستگی با انقلاب ادراک و تبیین شده است، به دلیل ماهیت تحولات و نتایج جنگ، همچنین تأثیر آن بر شکلگیری قدرت جدید دفاعی ـ بازدارنده آن در ایران و منطقه، باید جنگ را در چارچوب مفاهیم راهبردی مورد تجزیهوتحلیل قرار داد.
تحقق این امر با استفاده از روش تاریخی و نقلی با استناد به جزئیات قابل حصول نخواهد بود و به نظامی مفهومی برای صورتبندی رخدادها، با تمرکز بر مسئله جنگ بهجای وقایع نیاز دارد. تجربه جنگ ۱۲ روزه آزمون مناسبی برای تغییر رویکردی و روششناختی میباشد.