گروه اجتماعی دفاع پرس- ابوالحسن صفرپور؛ باید پرسید چه چیزی است که یک جامعه را به سمت اهدافش پیش میبرد؟ کدام عنصر است که موفقیت را به جامعه تزریق میکند؟ آیا صرفا روحیات خوب و اینکه مثلا انسانهای فداکاری باشیم، یک جامعه را به سرمنزل مقصود میرساند؟ اصلا همین روحیه ایثار و از خودگذشتی چگونه ایجاد میشود؟ و مهمتر از آن به چه طریقی میتوان آن را در جامعه بازتولید کرد؟ هر جامعه ای متناسب با هدفش، محتوایی تعریف میکند. برای اجرایی کردن این محتوا نیز لزوما مجبور است که رو به ایجاد نهادهایی آورد و مردم خود را تعلیم دهد. مثلا در نظر بگیرید در جامعه آمریکا، که هدفش برآورده کردن آرزوی "بهشت زمینی" است.
آنها با تولید انبوه، ساختن شرکتهای تجاری چندملیتی، فروشگاههای زنجیرهای، اماکن تفریحی و تبلیغات گسترده مدام مردم را به مصرف ترغیب میکنند. در واقع آمریکا جهان را تبدیل به یک دهکده کرده است و آن دهکده را هم به میل خود رنگ و لعاب بخشیده. دهکدهای که تا صدای نفسهای والاستریت در محله منهتنِ کلانشهرِ نیویورکِ آمریکا شنیده میشود یعنی ما نیز زندهایم. خب فارغ از ارزش گذاری، ما زمانی که به جامعه آمریکا بنگریم متوجه میشویم که چه ساختار عریض و طویلی با توجه به اهدافش ایجاد کرده که برآورده کننده مطلوبیت افراد جامعهاش باشد.
ملتهای متفاوتی در طول تاریخ سعی کرده اند هدفی مغایر با دنیاپرستی و انسانمداری جوامع غربی برای خود تعریف کنند اما سرانجام همه به دریای اومانیسم غرب سرازیر شدهاند. انقلاب اسلامی ایران نیز یکی از ملتهایی است که هدف خود را نه تنها متفاوت بلکه متضاد با تمدن غرب تعریف کرده است و لاجرم باید برای رسیدن به این مهم، جامعه خود را با نهادهایی متناسب با اهدافش مجهز سازد وگرنه قطعا همانطور که وعده الهی است، خداوند سرنوشت هیچ قومی را تغییر نمیدهد الا به دست خودشان.
انقلاب اسلامی وظیفه خود را تقرب به خدای یکتا تعریف کرده است. رسیدن به بهشت آسمانی رسالت انسانِ اسلامی است. در واقع جمهوری اسلامی محتوایی برای خود تعریف کرده است که براساس آن باید در جامعه روح دینی دمیده شود، اداره کشور را براساس اسلامِ حداکثری تعریف شود. برای نیل به این هدف میبایست ایجاد نهاد کرد، لازم است مردم را به سوی رستگاری رهنمود کرد. اما چگونه؟ من از شما میپرسم چطور میشود چنین جهانی را ایجاد کرد؟ چه کسانی میتوانند بر اریکه این جهان تکیه زده و آن را به سر منزل مقصود برسانند؟ آیا در این وانفسای مصرفگرایی و انسانمحوری ممکن است انسان را متوجه امور معنوی کرد؟ در زمانهای که غفلت سرتاسر وقت و زندگی انسان را پر کرده است چطور میبایست فرد را به آگاهی و هوشیاری رساند؟
شما توجه کنید ظرفیتهای متفاوتی در دنیای اسلام داریم که مخصوصا آنها در بعد از انقلاب اسلامی بسیار پررنگ شدهاند. گسترش هیئات مذهبی را باید دید. هیئتهایی که تا قبل از انقلاب شاید صرفا در شهرهای بزرگ رواج داشتند صرفا مراسم ایام ماه محرم و صفر را برگزار میکردند الان کانون توجه و امور فرهنگی کشور گشتهاند. و شاید در آیندهای نه چندان دور همین هیئتها باید باشند که امورات اقتصادی کشور را هم پیش ببرند. ماه رمضان دیگر ظرفیتی است که در قبل از انقلاب از ظرفیت آن به درستی استفاده نمیشد. اما اگر کمی دقیقتر به تاریخ قبل از انقلاب بنگریم، درمییابیم که اصلا ماه رجب یا ایام اعتکاف مورد توجه قرار نمیگرفته است.
در خاطرات رهبر انقلاب آمده است که "مراسم اعتکاف ماه رجب" فقط در قم آن هم در یکی از مساجد و در حدود 100 تا 150 نفری برگزار میشد. ایام اعتکاف یکی از رویشهای انقلاب اسلامی است. برخی افراد انقلاب اسلامی را صرفا با ریزشهایش مورد بررسی قرار میدهند اما لازم است درمورد جوانانی نیز که به صورت خودجوش برای آراستگی روح و قلب خود سه روز با دل و جان روزه، کنج خلوتی برمیگزینند تا به عبادت مشغول شوند نیز تحلیل ارائه داد. آیا اعتکاف کنارهگیری از جامعه و فردگرایی است؟ آیا این تنپروری و فرار از فعالیت و کار است؟
باید در نظر داشت همواره اموری سخت هستند که انسان را وادار کنند بر خلاف وضعیت موجود حرکت کند. حال باید پرسید اعتکاف چنین شرایطی را دارد؟ با جهانی که در بالا تعریف شد و وضعیتی که دروازههای گوش و چشم و عقل انسان را پروپاگانداها فتح کردهاند و هر کسی برای حرص و طمع بیشتر له له میزند، برای اینکه پولِ بیشتری درآورد تا بتواند بیشتر و تجملیتر مصرف کند. اعتکاف مثل نسیم بهاری باطراوت و جان افزاست.
تمرین زندگی در یک چهارچوب، در مسیری مشخص شده که نقشه آن را خداوند متعال برای بندگانش گزینش کرده است، عبدی میسازد که بر غیر از آستان حضرت دوست جلوی هیچ ابرقدرتی سرتعظیم و تسلیم فرود نیاورد. اعتکاف به انسانِ افسارگسیخته عصر حاضر لگام میزند که با هوای نفس خود مبارزه کند و درواقع اعتکاف فرصتی برای دوری از غفلت است.