مروری بر زندگینامه شهید «محمود تقی پور»

بخشی از زندگی‌نامه شهید «محمود تقی پور» به‌مناسبت سالروز شهادتش منتشر شد.
کد خبر: ۷۹۱۳۴۴
تاریخ انتشار: ۱۸ آبان ۱۴۰۴ - ۰۸:۵۸ - 09November 2025
به گزارش خبرنگار دفاع‌پرس از گلستان، شهید «محمود تقی پور» متولد ۲۵ آبان ۶۱ در گرگان بود. بعد از اینکه در سال ۶۸ به مشهد مهاجرت کردیم، تحصیلاتش را در مشهد ادامه داد. از همان دوران کودکی و نوجوانی همراه من به مسجد می‌آمد و در جلسات مذهبی شرکت می‌کرد و با پسر روحانی مسجد محل آشنا شد.
مروری بر زندگینامه شهید «محمود تقی پور»
 
پسرم بعد از کلاس نهم از ما خواست تا وارد حوزه علمیه شود و می‌گفت می‌خواهم سرباز امام زمان (عج) شوم. اما ما به او گفتیم که بهتر است ابتدا دیپلم بگیری و بعد به سمت حوزه بروی. او هم که بسیار متواضع و با ادب بود پذیرفت.
 
محمود به قدری قانع و نجیب بود که در مدرسه سختی‌های زیادی به خود می‌داد. مثلا بدترین حجره را انتخاب می‌کرد و می‌گفت حجره‌های خوب بهتر است برای شهرستانی‌ها باشد. 
همچنین شب‌ها لباس‌های بقیه طلبه‌ها را پنهانی می‌شست و وقتی بقیه دلیل این کار را از او جویا می‌شدند میگفت من برای دل خودم این کار‌ها را انجام می‌دهم. 
 
پسرم خیلی مقید به نماز شب بود همه را به آن سفارش می‌کرد. او همچنین بسیار اهل ورزش بود. کوهنوردی می‌کرد. بعد از اتمام درس مقدماتی تصمیم گرفت برای درس خارج به قم برود تا از فضای مذهبی آنجا استفاده کند و به هدفش که همان اجتهاد بود برسد. 
 
او به مستضعفین خیلی کمک می‌کرد، مثلا کرایه خانه آنها را می‌داد، یا برای آنها وسیله خانه می‌خرید. یکی از کار‌های خیر او کاشت درخت زیتون در جاده تهران قم بود که حالا قرار است در همان نزدیکی یک مجتمع فرهنگی به نام خودش ساخته شود.
 
محمود حدود سه سال و به صورت داوطلبانه به پادگان‌ها و اماکن نظامی می‌رفت و در آنجا تبلیغ دین می‌کرد و در نهایت در سال ۹۴ از طریق تیپ امام صادق (ع) فاطمیون قم به سوریه اعزام شد.
به گفته دوستانش او همیشه دعا می‌کرد که در روز اربعین به شهادت برسد و ذکر یا زینب و یا زهرا همیشه بر لبانش جاری بود.
 
وصیت نامه شهید محمود تقی پور
بعد از عرض ادب خدمت شما خواننده محترم، می‌توانستم نسبت به اوضاع اطرافم بی توجه باشم و برای بی تفاوتی‌ام ۱۰۰ دلیل بتراشم. دشمن اسلام یک عده شرور را بسیج کرد و اوضاع سوریه را ناامن کرد. حدود هفت میلیون آواره، تخریب فراوان ابنیه و آثار اسلامی و باستانی، از بین بردن زیرساخت‌ها و خانه‌های مردم و کشتن و زخمی کردن صد‌ها هزار نفر؛ حالا نقش من به عنوان یک مسلمان چیست؟
 
یک عده برای دفاع از حرم اهل بیت (ع) و نجات جان مسلمانان قیام کردند و رفتند، من هم نشستم و دعا کردم ولی این کافی نبود.
 
در محیطی ایمن نشستن و دعا کردن کافی نیست، وارد عرصه نبرد شدم تا اسباب راهنمایی، هدایت و تشویق مدافعان حرم باشم، تا مرهمی باشم بر زخم هایشان و قوت قلبی بر هجومشان بر صف دشمن.‌
می‌توانستم برای نرفتنم به سوریه و بی‌تفاوتیم صد دلیل بتراشم.
 
این راه، اسارت، جانبازی و شهادت دارد. بلاخره جنگ است. خودم را به خدا سپردم، هرچه خودش بخواهد همان می‌شود. من البته عاشق شهادتم و دوست دارم به این مقام والا که ائمه از خدا درخواست می‌کردند، برسند.
اگر توفیق یافتم که خوش به حالم و، اما شما در قبال خود شهدا وظایفی دارید. مراقب باشید اهداف و راه شهدا گم نشود.
 
کاری زینبی (س) کنید و پیام رسان شهدا باشید. هیچ وقت به حال شهید غصه نخورید چرا که شهید به بهترین سرنوشت رسیده است. حتی به حال خانواده و ایتام شهید غصه نخورید چرا که شهید زنده است و در ثانی خداوند خیر الکفیل و خیر الولی است و خودش خوب بلد است خانواده و ایثام شهید را چطور مدیریت، حمایت و کفایت کند. حتی لباس سیاه نپوشید و عزاداری نکنید چرا که خوشبختی و سعادت یک فرد ناراحتی ندارد.
مواظب ایمانتان باشید، شب عاشورا ۱۴۳۷
شیخ میرزا محمود تقی پور
 
انتهای پیام/
نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار