گروه بینالملل دفاع پرس- محمد ایرانی؛ بی بی سی رسانه زرنگی است. زمان را هم خوب تشخیص می دهد. تا حدودی هم در کارش مهارت دارد. فعالیت های خبرنگارانش طبق یک برنامه و کنداکتور از پیش تعیین شده پیش می رود. خلاق هم هستند. مثلا در نوروز امسال به جای خبر، رقص پخش کردند تا مخاطبشان را نگه دارند. بی بی سی را می توانیم یک رسانه حرفه ای بدانیم. یک رسانه تمام عیار که با بودجه مصوب وزارت امور خارجه انگلستان فعالیت می کند و کانال هایش به چندین زبان زنده دنیا پخش می شوند. این کانال ها تحت یک منشور ثابت با بند محوری «دفاع از حکومت سلطنتی انگلیس» فعالیت می کنند اما تفاوت هایی باهم دارند. مثلا در تلویزیون های داخلی بی بی سی که در جزیره انگلیس پخش می شوند، حق انتشار اعتصابات و شورش های داخلی وجود ندارد و در صورت گسترش این اعتصابات با نگاه منفی و محدود به آنها پرداخته می شود.
استقرای ناقص از بزرگترین آفات یک بحث است. تصور کنید که با دیدن یک شهروند ژولیده در شهری به این نتیجه برسیم که تمام مردم آن شهر ژولیده هستند. کاری که حتی سوفسطاییان هم در یونان باستان به غلط بودنش آگاه بودند و کمتر از اینطور شیوه ای استفاده می کردند. شیوه ای که زود «لو» می رود و دست گوینده را «رو» می کند. شیوه ای کلیشه ای و غیرمنطقی که کمتر رسانه حرفه ای به آن دست می زند.
(تجمع مخالفان جنگ رو به روی ساختمان بی بی سی)
«جنگجویان اسد»؛ مستندی که روی آنتن کانال بی بی سی فارسی رفت و خوانش استقرایی خود را به مخاطب ارائه داد. در صورت پذیرشِ صحتِ صحبتهای افرادی که بی بی سی جلوی دوربین خود نشاند، استقرای ناقص مستندساز به صورت واضح در چشم مخاطب فرو رفت. استقرای ناقص زمانی شکل می گیرد که دست گوینده یا تصویرگر خالی باشد و با تاکید بر یکی دو جزء از پازل، بخواهد تمام تصویر را به ذهن مخاطب بیاورد. این تنها یک سوی مستند کوتاه و تک قسمتی بی بی سی بود.
مستند مدافعان اسد تلاش کرده بود خود را مستور کند. مخفی شدن پشت پلان های مختلف و دلسوزی برای آوارگان و پناهندگان تا ضعف ها دیده نشود. ضعف هایی که تلاش شده بود با استفاده از تصاویر آرشیوی داعش در آغاز مستند، گروگان گیری افغانها در اواسط و فیلم های لرزان دوربینی که مثلا به صورت مخفیانه در یک پایگاه مقاومت بسیج نفوذ! کرده بود، از چشم مخاطب دور نگه داشته شود. «رد گم کنی» کلیدواژه اساسی در این مستند بود. مجری برنامه بدون استدلال و البته به قول خودش از روی «بخت و شانس و خوش اقبالی» با پناهندگان افغان رو به رو می شد. یک بار در همان قایقی که چند سرنشین داشت و بار دیگر در یک کمپ پناهجویان. مستندساز هیچ ارتباط منطقی را در دیدارهایش رعایت نکرده بود. انگار با بازیگرانی رو به رو است که از قبل با آنها هماهنگ شده است سر فلان لوکیشن حاضر باشید تا ما بیاییم و به صورت اتفاقی شما را پیدا کنیم! حرفه ای بودن یک رسانه هیچ ربطی به راستگو بودن او ندارد. «خوب کار کردن» به معنای «کار خوب کردن» نیست! هرچند این مستند به حرفه ای بودن بی بی سی هم لطمه می زند.
(گرامیداشت شهدای مدافع حرم افغان در ایران)
مخاطب در این مستند دقیقا معلوم نیست چه چیز را قرار است ببیند. رفتار بد و توهینآمیز با پناهجویان در اروپا را که در زیر باران ساعت ها منتظر حضور ماموران امنیتی هستند یا فقرشان در ساختمان های پیش ساخته و نگاه نابرابر غربی ها به آنان را. بی بی سی بدون اینکه بداند (شاید به خاطر عجله ای که برای به آنتن رساندن این مستند پس از قتل ستایش داشته) ایران را ستوده است. سازماندهی و پذیرش دو و نیم میلیون مهاجر افغان در برابر بی سامانی آنان در کشورهای اروپایی. از سوی دیگر پسربچه ای را نشان می دهد که با صحبت های احساسی سعی می کند، ذهن مخاطب را از توجه به دیوارهای بلوکی پشت سرش پرت کند. دیوارهایی که زمستانش سرد و تابستانش گرم است.
سه نیروی افغان که خود را مدافعان حرم می نامند به تصویر کشیده می شوند که کمتر از زندگیشان می گویند. دوربین به راحتی آنها را پیدا می کند و مجری برنامه برای نشان دادن صحت صحبت هایش چهره آنها را پشت صندلی و زیر کلاه مخفی می کند. آنها از قول های حاکمیت برای آینده حرف می زنند. از این که اگر به جنگ نمی رفتیم از ایران اخراج می شدیم. اما مستندساز به گفته قبلی آنان توجهی نمی کند که می گویند حضورشان در ایران غیرقانونی بوده. چطور یک مهاجر غیرقانونی را می توان از کشور اخراج کرد؟! او می تواند بدون اینکه کسی متوجه شود، به گوشه دیگری از کشور برود و به زندگی اش ادامه دهد. در حالی که همین مهاجر که به گفته خودش غیرقانونی در ایران به سر می برد، مدرک عبور و مرور دارد. جالبتر اینکه تنها برای کسانی این مدارک صادر می شود که به صورت قانونی در ایران زندگی کنند و کسی هم که طبق قانون پناهنده جایی باشد، نمی توان او را به راحتی دیپورت کرد! اما بی بی سی تمام این عوامل ضد و نقیض را کنار هم می چیند.
مستند پخش شده در بی بی سی، هیچ رابطه ای نمی تواند بین حضور رزمندگان افغان و اجبار آنان پیدا کند و فردی را که عکس های غیرحرفه ای از تشییع جنازه افغان ها گرفته است، در زیر یک پل پیدا می کند! او هم سفره دلش را باز کرده و از فشارهای پاسداران انقلاب اسلامی بر خود حرف می زند. این که وقتی از تشییع جنازه ها عکس گرفته، گفته اند با او برخورد می شود. جالب اینکه عکس هایی با کیفیت بسیار بالاتر در رسانه های رسمی و گزارش های تصویری پیاپی از این تشییع جنازه ها منتشر شده است. هیچ دلیلی برای برخورد با این فرد وجود ندارد. حتی وقتی که به پایگاه نیروی مقاومت بسیج در یکی از محلات مشهد مراجعه کرده، هیچ صحبتی از فشار و اجبار در کار نیست. برخلاف حرف های دیگر که اجبار در کار بوده، دوربین او، حضور داوطلبانه ی نیروهای افغان را به تصویر می کشد. دوربین مستندساز بی بی سی علیه خودش به کار رفته است. تصاویر، نریشن های مستندساز را نقض می کنند.
بی بی سی در حالتی انفعالی، مدافعان حرم حضرت زینب (س) را زیر سوال می برد. هیچ منطقی برای اثبات مدعای خود ندارد جز اینکه در نریشن های محزون تلاش می کند بگوید آنها مدافع اسد هستند، نه مدافع حرم! بی بی سی حتی کوچ اجباری هزاران نفر به اروپا را از چشم ایران می بیند و با پیدا کردن افغان هایی که به گفته خودش از جنگ گریخته اند، سعی می کند مقصر اصلی را پیدا کند! بی بی سی آشکارا در کنار داعش می ایستد و جنگیدن با آنان را خلاف ارزیابی می کند.
(تشییع جنازه شهدای مدافع حرم افغان)
بی بی سی مستندش را هیجان آور و دلهره آمیز شروع می کند. کشته شدن یک نفر را به تصویر می کشد و از کتک خوردن افغان ها فیلم پخش می کند. کاری که اصول اخلاقی اولیه در روزنامه نگاری را زیر سوال می برد. بی بی سی برای به کرسی نشاندن حرفش دست به کارهای عجیبی زده است. حتی مستند، کشش لازم را ندارد و از جایی به بعد خسته کننده و کسالت آور می شود. تنها هوشمندی که عوامل بی بی سی به کار برده اند همین است. زود سر و ته قضیه را بهم آورده اند تا مخاطب کنجکاو، متوجه اشتباهات و تناقضهای آشکارشان نشود.