به گزارش دفاع پرس از یزد، "احمد تیموری آسفیچی" صادر کننده این دستور که اکنون یک ناوسروان بازنشسته است در خاطراتش راجع به این اتفاق میگوید: در سومین روز جنگ تحمیلی یعنی دوم مهرماه 1359، با ناوچه ملی گرز (جمهوری اسلامی) در حوالی جنوب شرقی جزیره خارک درحال گشتزنی با سرعت 11 گره دریایی بودیم و من هم به عنوان سرسکانی پاس نگهبانی خودم، در پل فرماندهی ناوچه مشغول انجام وظیفه بودم. هنگام غروب بود و هوا گرگ و میش، که ناگهان به فکرم افتاد که برابر وظیفهام، در پل پرچم به دیدهبان سری بزنم.
وی ادامه میدهد: چند دقیقهای کنار دیدهبان ایستادم، بیاختیار دوربین دیدهبانی را برداشته و با دقت تمام، شروع به دیدهبانی کردم. در همین حین، یک دفعه نوری تقریباً شبیه چراغ زنبوری را مشاهده کردم ولی در همان لحظه اول فکر کردم خطای چشمی است که معمولاً اوایل فرا رسیدن شب پیش میآید.
تیموری عنوان میکند: مجدداً با دقت هرچه تمامتر، همان مسیر را دیدهبانی و کنترل کردم و یقین حاصل شد که اشتباه نمیکنم و باید هواپیما باشد که با ارتفاع بسیار پایین به سمت بوشهر در حرکت است و با این استدلال که هواپیماهای خودی درست در جهت مخالف همین هواپیما پرواز و مأموریتهای خود را انجام میدهند، مطمئن شدم که هواپیمای دشمن است.
وی میگوید: از تجربه تلخ روز اول جنگ که هواپیماهای عراقی با ارتفاع کم از کنار ما عبور کردند و هنوز هم به آن غبطه میخورم و ذهنم را مشغول کرده که چرا با این که هواپیماها در تیررس کامل ما بودند، اقدامی انجام ندادیم و آنها فرار کردند لذا وقت را غنیمت شمردم و بدون توجه به سلسله مراتب فرماندهی، میکروفون کنار دستم را که همیشه روشن و آماده بود، برداشتم و دستور تیراندازی را بدین صورت اعلام کردم: "توپ 40 میلیمتری سمت ساعت 7 هواپیمای دشمن، روی آن آتش کن!"؛ توپچی که در آن زمان ناو استوار دوم "بهمنیار آذرشب" بود و تیرانداز ماهری هم بود و پشت توپ به صورت آماده باش نشسته بود، با یک حرکت سریع و دورانی لوله توپ را روی سمتی که اعلام کرده بودم، تنظیم کرد و هواپیما را به رگبار گلوله بست.
این ناو سروان بازنشسته خاطرنشان میکند: وقتی پوکهها را شمردیم، دقیقاً سیزده گلوله توپ از نوع رسام شلیک شده بود، بالاخره هواپیما آتش گرفت و پس از مدت بسیار کوتاهی سقوط کرد.
وی ادامه میدهد: فرمانده دوم ناوچه که صدای تیراندازی را شنید، با عصبانیت و سراسیمه خود را به پل پرچم رسانید و از من سؤال کرد که چه کسی دستور تیراندازی داده؟ من در جواب گفتم: "بنده دستور تیراندازی دادم"، فرمانده گفت: "شما در چه سمتی دستور تیر دادید؟ فرمانده ناوچه هستید؟ فرماندهدوم هستید؟ افسر هستید؟ با چه مجوزی دستور تیردادی و هواپیمای خودی را مورد اصابت قراردادی و منهدم کردی؟"
تیموری اظهار میکند: با توجه به اطمینان کاملی که داشتم، گفتم: "هواپیمای دشمن بود، اگر تعلل میکردم از تیررس خارج میشد و کار خودش را انجام میداد!"، دعوا بالا گرفت. ایشان به یکی از همکاران که ناراحت بودند و دور هم جمع شده بودند، گفت: "کلت را بیاورید تا او را اعدام کنم!"، گفتم: "جناب سروان نورایی، خودت را کنترل کن، عصبانیت فایدهای ندارد! من هم شهامت آن را دارم که در دادگاه نظامی اعتراف کنم که هواپیما به دستور من مورد اصابت قرار گرفته و من مقصر هستم. آهای همکاران، شما هم شهادت بدهید که من این کار را انجام دادم و هیچکس بجز من مقصر نیست."
وی اضافه میکند: ناگهان ناوسروان شاهمیر- فرمانده ناوچه- به سرعت خود را به محل تجمع ما رساند و در حالی که تکه کاغذی در دست داشت، فریاد زد: "تبریک میگویم" و مرا بغل کرد و یک دور کامل چرخانید و زمین گذاشت و سپس مرا بوسید و مجدداً تبریک گفت و ادامه داد که اتاق جنگ نیروی هوایی بوشهر هم انهدام هواپیما را تأیید کرده و تبریک گفته است. من هم با توجه این که از عملکرد ناوبان یکم نورایی خیلی ناراحت بودم، محکم با دست روی درجه ناوسروانی فرمانده کوبیدم و گفتم: "جناب سروان! میدونی چیه، اعدامیهایش از ما و درجاتش از شما که در سقوط هواپیما هم نقش نداشتید."
تیموری میگوید: متن پیام فرماندهی که به صورت تله تایپ دریافت شده بود، چنین بود: "از .... به: .... موضوع: مراسم تبریک و تهنیت و شادباش ما را به تکتک دریادلان ناوچه ملی گرز اعلام، مراسم تشویق وتقدیر از آنان متعاقباً اعلام خواهد شد."
این ناوسروان بازنشسته کشورمان در پایان با بیان این که پس از مدت کوتاهی از این ماجرا به سه نفر از پرسنل، که یکی هم من بودم؛ هر نفر یک سال ارشدیت داده شد و ناوبان یکم نورایی هم دو سال ارشدیت و فرمانده ناوچه به یک درجه ارشدیت نائل شدند، میگوید: مورد اصابت قرار گرفتن این هواپیما در سطح نداجا سر و صدا کرد و افتخار آفرید که مایه مباهات خیلی از مسئولین نداجا در سطوح مختلف بود و بدین ترتیب، نقش نیروی دریایی در مقابله با دشمن بعثی در دریا و هوا را نمایان کرد و برتری نیروهای خودی و تحقیر دشمن را نیز به دنبال داشت.