به گزارش خبرنگار اخبار داخلی دفاع پرس؛ در این نوشته قصد داریم تا در گام نخست علل تاکید های مکرر مقام معظم رهبری در رابطه با اهمیت جایگاه معلم در جامعه را روشن نموده و در گام بعد وظایفی که بر دوش معلمان کشورمان است را از منظر ایشان تبیین نماییم.
رهبری معظم همواره در دیدارهای خود با معلمین به این نکته اشاره می فرمایند که غرض اصلی این جلسات یک چیز است و آن هم تکریم مقام و جایگاه معلمی در جامعه می باشد. ضرورت این کار نیز به این امر باز می گردد که ما در دورانی به سر می بریم که فرهنگ غربی از همه سو بر ما هجوم آورده و این باعث شده تا نگاه عموم مردم به معلم و معلمی یک نگاه اسلامی نباشد. این سلطه غرب سبب شده تا جایگاه و اهمیت هر شغلی را به تناسب درآمدی که دارد درک نماییم. وقتی مبنای ارزش دهی به مشاغل این باشد در نتیجه دیگر معلم بودن آن ارزش حقیقی خود را از دست داده است.
رهبری در این رابطه می فرمایند: « ...فرهنگ تمدن مادی این است؛ معیار ارزشگذاری عبارت است از قابلیت تبدیل هر چیزی به پول. معلم هم به همان اندازهای که میتواند مستقیم یا غیرمستقیم پول ساز باشد، در آن فرهنگ به همان اندازه محترم است. ما -مجموعهی فرهنگی ملت ایران- تسلیم این فرهنگ غلط شدیم، در حالی که در منطق اسلام، مسئله فراتر از این حرفهاست. مسئلهی تعلیم و تربیت، مسئلهی زندگی بخشیدن و ولادت بخشیدن به یک مخاطب و یک انسان است.» (دیدار با معلمان استان فارس، سال ۱۳۸۷)
این وضعیت سبب گشته تا ایشان در تمامی دیدارهای خود با معلمان کشور اهمیت جایگاه معلمی را تبیین نمایند. در این راستا عللی که در کلام ایشان ذکر گردیده را می توان به دو دسته کلی دلایل نقلی(روایی) و عقلی تقسیم نمود که در ادامه به آنها اشاره می شود.
علت اهمیت جایگاه معلمی
الف) علل روایی
ایشان در خلال مباحث خود به چند روایت استناد نموده اند که آنها عبارتند از:
۱) در روایتی پیامبر اکرم(ص) می فرمایند: «انّ اللَّه لم یبعثنی معنّتا و لا متعنّتا ولکن بعثنی معلّما میسّرا» به این معنا که «همانا خداوند مرا مبعوث نمود به حال که نه خود را به سختی و تکلف بیندازم و نه دیگران را ولیکن مرا معلمی سهلگیر قرار داد.» و همچنین در روایتی دیگر از حضرت رسول آمده است که «اِنَّما بُعِثتُ مُعَلِّماً» یعنی «به راستی که من معلم مبعوث گردیدم». در این رابطه ایشان می فرمایند:
«وقتى از قول پیغمبر اکرم نقل میشود که فرمود: اِنَّما بُعِثتُ مُعَلِّماً، این بالاترین افتخار است که پیغمبر خود را معلم میداند.» (۱۳۹۳)
۲) در روایتی از حضرت علی(ع) نقل شده است که «من علّمنی حرفاً فقد صیّرنی عبداً» یعنی «هرکس حرفی مرا بیاموزد مرا بنده ی خود نموده است». ایشان در ذیل این روایت می فرمایند:
«این که نقل شده است که فرمود: «من علّمنی حرفاً فقد صیّرنی عبداً» - البته من نمیدانم سند این روایت چه هست و چگونه است و چقدر متقن است، اما حرف، حرف درستی است - همین است که انسان با آموختنِ از کسی، در واقع یک مرحلهای را پشت سر میگذارد که جا دارد به خاطر آن مرحله خود را بنده و خدمتگزار آن هدایت کننده و راهنما بداند و قرار بدهد. حرف اصلی این است(۱۳۸۷)
ب) علل عقلی
در این قسمت می خواهیم به امور عقلی که باعث می شود در مقتضای تاریخی حاضر، جایگاه معلم اهمیت یابد را از بیانات رهبری استخراج نماییم.
۱) مبنای تحول و پیشرفت جامعه
برای تحول یافتن هر جامعه ای لازم است تا افراد آن جامعه متحول شوند. برای تحقق این مهم لازم است تا اعضای جامعه به شکلی تربیت یابند که بتوانند بار تحول و پیشرفت و حرکت را به دوش کشند. اینجاست که بحث تربیت اهمیت می یابد. حال در میان عوامل تربیت کننده موجود در جامعه، «شاکلهی اصلیِ وجودِ من و شما را در واقع در کنار تربیت خانوادگی، همین معلمانی که در این دوازده سال با کودکان و فرزندان ما سر و کار دارند، تعیین میکنند و به وجود میآورند(۱۳۸۸)
پس مشخص می شود که معلم در مسیر رسیدن ملت ایران به قله های افتتخار و سرافرازی چه جایگاه ویژه ای دارد.
«یک کشور اگر بخواهد به سرافرازی برسد، به رفاه و غنا برسد، به علم و تفوّق علمی منتهی شود، اگر بخواهد مردم شجاع، آزاده، فهمیده، عاقل، خردمند و متفکر تحویل جامعهی بشری دهد، باید این زیرساخت اصلی را درست کند؛ زیرساخت تعلیم دوران کودکی و نوجوانی. این، شأن معلم است.»(۱۳۹۲)
«اگر معلم خوب عمل کند، صحیح عمل کند، با تدبیر عمل کند، با دلسوزی عمل کند، به نظر ما همهی مشکلات جامعه حل میشود. نه اینکه بخواهیم بگوییم عوامل مؤثر در تربیت جوانان ما، بیرون از محیط مدرسه وجود ندارد؛ چرا، خانواده ها مؤثرند، رسانه ها مؤثرند، فضای اجتماعی مؤثر است -در اینها تردیدی نیست- اما آن سازندهی اصلی، آن دست ماهر اصلی که میتواند یک ساخت مستحکمی درست کند که این عوامل گوناگون نتوانند تأثیر بنیانی ای روی این محصول بگذارند، دست معلم است. این، ارزش معلم است(۱۳۹۱)
«اما اگر شما توانستید این نسل رو به رشد را، نسل نوخاسته را به شکل درست تربیت کنید، این حرکت، سریع تر و پرشتاب تر پیش خواهد رفت. مطمئن باشید جمهوری اسلامی ایران به برکت همت های بلند، به برکت ایمان های قوی، به برکت انسان های خوب و مؤمن و با اخلاصی که بحمداللَّه در کشور ما فراوان وجود دارند، خواهد توانست قله ها را یکی پس از دیگری فتح کند(۱۳۹۰)
۲) محور تحول آموزش کشور
بحث این است که هر سندی که برای تحول آموزش طراحی شود و هر کتابی که برای آموزش تالیف شود باز معلم است که باید با تلاش خود تحول مدنظر را عملیاتی نماید. رهبری در زمانی که کارهای تهیه سند تحول آموزش و پرورش در دست تهیه بود اینگونه به این نکته اشاره می دهند:
«یکی از چیزهائی که در این نقشهی جامع حتماً باید رعایت شود، مسئلهی معلم است. البته در مورد کتاب های درسی کارهای خوبی انجام گرفت - در جریان برخی از کارهای خوبی که در کتابهای درسی انجام گرفته، قرار داریم؛ البته کارهائی هم باید انجام بگیرد، که انشاءاللَّه انجام میگیرد- لیکن کتاب را معلم درس خواهد داد. اگر معلم، دانا، دلسوز، اهل فکر و اهل ابتکار بود، چنانچه آن کتاب ناقص هم باشد، او مطلب را تکمیل میکند. اگر معلم، ناتوان، ناامید، بیانگیزه و بیحوصله بود و برای از سر وا کردن تدریس کرد، آن وقت اگر کتابِ خوب هم باشد، معلوم نیست چیز درستی گیر دانشآموز بیاید. پس معلم مهم است. محور، معلم است(۱۳۹۰)
۳) تراشگر جانها
به این معنا که معلم مسئول صیقل دادن روح و جان اعضای جامعه می باشد. آنچه که او باید بر آن تمکز یابد شریف ترین مخلوقات بشر است. و قرار است تا با آموزش های خود زمینههای تعالی را در نسل های مختلف این کشور به وجود آورد. اینکه معلم چنان ظرفیتی دارد که حتی می تواند مهمترین خصلت های وراثتی را در افراد با آموزش های مناسب متحول نماید و افراد را از قید عوامل وراثتی رهایی بخشد، به خوبی نشانگر جایگاه ویژه معلم است.
«ماده خامی که در دست معلم است و با کار خود و تلاش خود میخواهد او را به محصول نهائی برساند، یک ماده بیجان نیست؛ انسان است. این خیلی مهم است. یک وقت انسان یک ماده جامد را با تلاش خود، ابتکار خود، عرق ریختن و ساعتها صرف کردن، تبدیل میکند به یک محصول مطلوب؛ که به جای خود ارزشمند است. یک وقت این مادهای که دست ماست، یک موجود انسانی است، با استعدادهایش، با عواطفش، با احساساتش، با ظرفیتهای فراوانی که در یک انسان وجود دارد. این نوجوان ممکن است فردا کسی مثل امام بزرگوار ما بشود، ممکن است یک مصلح اجتماعی بشود، ممکن است یک دانشمند برجسته بشود، ممکن است یک انسان صالح و والا بشود(۱۳۹۱)
«تأثیر شما که معلم هستید، در موارد بسیاری حتّی از تأثیر وراثت ها بیشتر است. خصال وراثتی و ارثی چیزهائی است که با انسان همراه است، اما با تمرین و با عادت های ثانوی میتوان بر همین خصال فائق آمد. این تمرین عادت ثانوی را معلم میتواند به دانشآموز خودش، به شاگرد خودش ببخشد و بدهد. یعنی شما میتوانید به معنای حقیقی کلمه، انسان طراز اسلام را به وجود بیاورید؛ میتوانید نیروی انسانی طراز جمهوری اسلامی را به وجود بیاورید؛ این نقش معلم است»
۴) ماندگاری تعالیم معلمان
به علت مقتضای سنی که دانش آموزان در آن حضور دارند میزان پذیرش در آنها به صورتی است که از سایر سنین-مثل دوران تحصیلات تکمیلی– به مراتب بیشتر است. همین امر باعث شده تا برای سال ها تعالیم معلمان در اذهان دانش آموزان حک شود.
«آنچه هم که به عنوان تعلیم در ذهن او کار میگذارید، از ماندگارترین حقایقی است که در ذهن انسان باقی میماند. بعد از پنجاه سال، شصت سال، خیلی از جزئیاتی که معلم به دانشآموز گفته است، در ذهن انسان هست»(۱۳۹۲)
۵) الگو بودن معلم
تعلیم دهنده بودن معلم ها تنها منحصر در آموزش مسائل علمی نمی باشد بلکه در حقیقت معلم یک الگو در تمامی حوزه های رفتاری برای دانش آموزان است، که بسیار تاثیر گذار نیز می باشد.
«صرفاً این نیست که در کلاس درس، دو کلمه شما بگوئید و او یاد بگیرد؛ همهی رفتار شما، حرکات شما، منش شما، اخلاق شما، به صورت مستقیم در این مخاطبِ گیرا اثر میگذارد و او را شکل میدهد(۱۳۹۲)
«شما با سخن خود، با منش خود، با رفتار خود، میتوانید به او اعتماد به نفس بدهید؛ میتوانید به او امید بدهید؛ میتوانید او را روانه میدانهای عمل کنید؛ میتوانید به او روح دیانت را آنچنان که شایسته اوست، تزریق کنید؛ میتوانید از او انسانی زیرک، پرتلاش، اجتماعی، علاقهمند به مصالح جمع و جامعه بسازید و به وجود بیاورید؛ میتوانید روح ابتکار را در او زنده کنید. معلم فرزانه ما میتواند در همان محدوده کلاس درس خود این کارها را انجام دهد؛ این وظیفه همگانی و عمومی معلمان است در سراسر کشور»
وظایف معلمان
قبل از این که به وظایف سه گانه و تخصصی معلمان در نگاه رهبری بپردازیم به این تذکر عمومی ایشان توجه می دهیم که معلمین کشور باید خود به عظمت کاری که انجام می دهند اعتقاد داشته باشند. تا بر این اساس بتوانند آن وظایف اصلی خود را به خوبی انجام دهند. ایشان می فرمایند:
«جامعه معلمین کشور عظمت کاری را که برعهده گرفتهاند و انجام میدهند، همواره در مد نظر داشته باشند. اگر انسان بداند که چه کار بزرگی را دارد انجام میدهد، انگیزهی او، تحرک او، ایمان او و تلاش او در این کار، مضاعف خواهد شد. مثل یک رزمندهی شجاعی که در یک نقطه حساسی از خطوط جبهه خودی مشغول کار و تلاش و مجاهدت است؛ نقش مجاهدت او آنچنان عظیم است که برای همهی این جبهه میتواند اثر و فایده داشته باشد. اگر این رزمنده این را بداند، هرگز خسته نخواهد شد؛ احساس ملالت نخواهد کرد؛ هیچ عامل نومیدی در دل او اثر نخواهد گذاشت(۱۳۸۹).
ایشان در سخنرانی خود در جمع معلمان در هفده ام اردیبهشت ماه سال جاری سه وظیفه تخصصی را برای معلمان بر می شمرند که عبارتند از: یاد دادن دانش، یاد دادن تفکر، یاد دادن نحوه رفتار و اخلاق.
۱) یاد دادن دانش
همان که مطالب کتاب ها و سرفصل های مقرر درسی را به خوبی به دانش آموزان بیاموزند. کاری که تمامی معلمان کشورمان انجام می دهند. و باید دقت کرد که معلمی تنها در همین وظیفه منحصر نشود. و معیار ما برای معلم کاردان و مناسب تنها به این عامل تقلیل نیابد.
۲) یاد دادن تفکر
اینکه متوجه شوند چطور از این ابزار گرانبها و شریف انسانی باید بهره برد. باید معلمان ما آموزش را به سمتی متمایل نمایند که روش تفکر منطقی در کودکان ما نهادینه گردد.
«کار دوّم که از این مهمتر است، یاد دادن تفکّر است. کودک ما فرابگیرد که فکر کند -فکر صحیح، فکر منطقى- و براى فکر کردن درست راهنمایى بشود؛ سطحىنگرى، سطحىآموزى در مسائل زندگى یک جامعه را زمینگیر میکند، در بلند مدّت بدبخت میکند؛ باید فکر کردن را در جامعه نهادینه کرد... اگر کسى داراى تفکّر بود، این روحیّه موجب میشود که او بتواند مسائل مهمّ علم را هم کشف کند. اگر جوان ما، عالم ما، دانشمند ما متفکّر بار آمده باشد، از آن ذخیرهى دانشى که در اختیار او است، دهها و صدها مسئلهى جدید مطرح میکند و پاسخ میگیرد. پس استفادهى از علم با تفکّر ممکن است(۱۳۹۳)
۳) آموزش رفتار و اخلاق
حتی اگر ما در مراحل دیگر آموزش موفق باشیم ولی در این مرحله ناموفق، این امر ما را از رسیدن به قلههای سرافرازی نخواهد رساند. تا تربیت حاصل نشود پیشرفت مدنظر اسلام محقق نخواهد گشت.
«سوّم، رفتار و اخلاق؛ آموزش رفتارى، آموزش اخلاقى .ما ملّتى هستیم با آرمانهاى بلند، با حرفهاى بزرگ، با قلّههاى ترسیمشدهاى که میخواهیم خودمان را به این قلّهها برسانیم. این احتیاج دارد به انسانهاى صبور، عاقل، متدیّن، اهل ابتکار، اهل اقدام، دور از تنبلى، مهربان، عطوف، داراى حلم، داراى شجاعت، با رفتارهاى مؤدبّانه، پرهیزگار و انسانهایى که درد دیگران، درد آنها محسوب بشود. بافت انسان و قالب و تراش یک انسان مطلوبِ اسلام چیزى است که با تربیت حاصل میشود .«
کلام آخر
تمامی آنچه ذکر شد این را روشن می نماید که لازم است معلمان کشور بیش از هر زمان دیگر به اهمیت جایگاه خویش و به مسئولیت سنگینی که بر دوش دارند اهتمام ورزند. مسئولیتی که اگر در انجام آن کوتاهی رخ دهد چه بسا چندین نسل از جامعه اسلامی به محاق بروند.