طنز جبهه/

عکسی که زمینه خنده رزمندگان را فراهم کرد

برای انجام یک عملیات به حوالی روستای هنگ­ آباد واقع در استان کردستان اعزام شدیم. در مسیر رفت برای برداشتن آب نزدیک چشمه آبی ایستادیم. دهانه چشمه تنگ بود و نمی­ شد بیست لیتری را زیر آن بگیریم و آب کنیم، لذا به کمک آفتابه­ ای بیست لیتری را آب کردم.
کد خبر: ۸۰۹۱۳
تاریخ انتشار: ۱۶ ارديبهشت ۱۳۹۵ - ۰۹:۳۸ - 05May 2016

عکسی که زمینه خنده رزمندگان را فراهم کرد

به گزارش دفاع پرس از مشهد، سال 1363 از طریق گردان ذوالفقار لشکر ویژه شهدا برای انجام یک عملیات به حوالی روستای هنگ­ آباد واقع در استان کردستان اعزام شدیم. در مسیر رفت برای برداشتن آب نزدیک چشمه آبی ایستادیم. دهانه چشمه تنگ بود و نمی­ شد بیست لیتری را زیر آن بگیریم و آب کنیم، لذا از داخل ماشین که وانت حامل قبضه دوشکا بود آفتابه نویی که تازه از تدارکات تحویل گرفته و هنوز از آن استفاده نکرده بودیم را برداشتم و پس از شستن آن به کمک آفتابه بیست لیتری را آب کردم.

بعد از پر شدن بیست لیتری من که حسابی تشنه بودم شروع کردم با آفتابه آب خوردن، غافل ازاینکه همان لحظه یکی از دوستان از این صحنه عکس گرفت. وقتی متوجه این کاراوشدم آفتابه را انداختم و دنبالش دویدم تا دوربین را از دستش بگیرم و نور به فیلم دوربین بدهم تا خراب بشود اما او گفت الکی بود عکس نگرفتم.

چند روز بعد که به پادگان شهید بروجردی واقع در جاده مهاباد-ارومیه برگشتیم دیدم، دوستم عکس صحنه ­ای را که با آفتابه آب می ­خوردم را چاپ کرده و در اختیار دیگر دوستانم قرار داده و این عکس دست بچه­ ها می­ چرخد. خلاصه این عکس شد مایه خنده و شادی بچه­ ها.

نظر شما
پربیننده ها