خبرگزاری دفاع مقدس: ادبیات از جمله مهمترین مولفههای فرهنگ دفاع مقدس محسوب میشود که برخی تحلیلگران اظهار نظرهایی را درباره ماهیت آن دارند و این سوال مطرح است که آیا این ادبیات نیازمند بازنگری است یا خیر؟ آنچه مسلم است این است که همه کارشناسان بر تعمیق فرهنگ دفاع مقدس به ویژه ضرورت انتقال آموزههای آن به نسل جوان تأکید دارند که ادبیات نیز از مولفه های مهم این فرایند محسوب می شود. اما کیفیت فعالیت های مرتبط با این فرهنگ سازی از جمله مسائل مورد انتقاد بوده که جا دارد با هم اندیشی بیشتر، به سمت تحقق چشم اندازی مطلوب و مناسب در این عرصه، گام برداریم.
در این راستا یکی از مشکلات ادبیات دفاع مقدس، ماهیت وارداتی برخی آموزه های داستانی و ضعف نظریه پردازی است. مسائلی که می تواند به ایجاد فاصله میان مخاطب با این گونه از ادبیات بیانجامد. همچنین می توان به ضعف بن مایه های فکری در جریان داستانی نویسی، عدم رونق نقد ادبی و فقدان جریان نقد در این زمینه اشاره کرد؛ مسائلی که به نوعی حلقه های مفقوده این بخش هستند.
استدلال کهنه ای در این زمینه وجود دارد که قرابت زمانی جنگ و انقلاب موجب مهجور ماندن این دو گونه ادبی شده است و این مقایسه از اساس قابل بازنگری است؛ چرا که چنین مقایسه ای میان ادبیات انقلاب و دقاع مقدس، آن ها را در عرض هم قرار می دهد، در حالی که هم به لحظ ماهیت و هم شکل، این دو در طول هم قرار داشته اند. خاطره، زندگی نامه، داستان کوتاه و رمان، قالب هایی ادبی هستند اما با یکدیگر برابر نیستند و به سختی می توان حکمی برای تمامی این انواع صادر کرد. با نگاهی به تاریخ 30 ساله ادبیات جنگ تحمیلی باید بپذیریم، تلاش زیادی صورت گرفته اما این تلاش ها به هیچ روی، کافی نبوده است.
از جمله دلایل ضعف ارتباط مخاطبین با ادبیات دفاع مقدس در زمینه های داستان های کوتاه، رمان و خاطره یا کار ضعیف مولفان بوده و یا بحث هایی چون سفارشی نویسی آثار و محدودیت های نگارشی به این موضوع دامن زده است. باید بپذیریم که جامعه ی مخاطبین ادبیات داستانی امروز، دچار تغییر شده اند. بنابراین باید دید که آیا نگرش جوان امروز در راستای مطالعه ادبیات می تواند مانند نگرش جوان دیروز باشد؟ این پدیده، ریشه در شکاف بین نسل ها دارد و ما هستیم که باید دچار تحول بشویم و به تناسب آن، ادبیات جنگ تحمیلی را در مسیر تحول و پویایی به پیش ببریم؛ تحولی که مناسب با زمان خود باشد و ذائقه جوان امروز را درک کند. اگر مخاطبین امروز را جدی نگیریم با همان چالش های پانزده- بیست سال پیش مواجه خواهیم بود.
ما با سه محور جامعه، جوان امروز و رابطه آن با معنای جنگ و جهاد و مسأله عبورتاریخی رو به رو ایم. در این جایگاه باید داده های ما به مرحله پردازش اطلاعات و دانش و سپس حکمت و عشق برسند.
این مطالب هر چه به عشق نزدیک تر باشند، برای مخاطب، طراوت بشتری خواهد داشت؛ البته باید خاطرنشان کنم که ادبیات دفاع مقدس ما هنوز اطلاعات محور است و هنوز به مرحله دانش محوری نرسیده است. واقعیت این است که در هر حال ادبیات ما به صورت کلی، تابع ادبیات مدرن است و توقع دنیا از ما بیشتر در حد شعر است که در سرشت ایرانیان نهفته است. اگرچه این دیدگاه نیز وجود دارد که از دلایل عدم اقبال عمومی نسبت به آثار این حوزه، نخست به ماهیت جنگ باز می گردد که به دلیل بازدارندگی، مخاطب از آن گریزان است. از این رو باید پذیرفت که تنها نوشتن کافی نیست؛ بلکه باید این آثار به مرحله حکمت و عشق نیز برسند و اگر اتفاق بزرگی به نام جنگ روی می دهد، می بایست آثار آن، گویای گذشته و هدایت گر ذهن مخاطب باشند.
از یک سو ادبیات جنگ بسیار آسیب پذیر است و از سوی دیگر نویسندگان آثار جهانی این حوزه، سعی کرده اند مخاطب را فراتر از زمان خود پیش می ببرند. این آثار در خاستگاه خود بین المللی نوشته شده اند، اما ما بعد از گذشت دو دهه از ادبیات دفاع مقدس هنوز برای آن زبان بین المللی پیدا نکرده ایم و هنوز از واژه هایی استفاده می کنیم که مخاطب با آن ها ارتباط برقرار نمی کند.
متاسفانه مولف ممکن است تمام مباحث را به درک مخاطب بسپارد، در حالی که ما نیازمند یک رنسانس در ادبیات جنگ تحمیلی هستیم؛ به ویژه در قالب خاطره که مولف برای جا انداختن مباحث حتی جزیی در کلمات خود نیز باید بجنگد و با شهامت پیش برود.
ما می دانیم که حدود چهارصد سال پس از نویسندگان اروپایی رمان نویسی را شروع کرده ایم، اما در عرصه داستان کوتاه بعضاً آثاری داریم که کمتر از داستان های شاخص جهان نیست، کما اینکه به دلیل مهجور ماندن زبان فارسی و دلایل دیگری چون ضعف ترجمه در معرفی این آثار به دیگر کشورها موفق نبوده ایم.
از سوی دیگر به نظر می رسد که مخاطب به اندازه نیاز خود به سراغ کتاب ها می رود و اگر کتاب نمی خواند به دلیل نبود احساس نیاز است. بنابراین در این رابطه باید مخاطب شناسی و نیاز سازی انجام شود. بافت و سطح جامعه ما کاملاً شفاهی است و خواندن کتاب زحمت می خواهد. البته کتاب در جامعه ما در دو صورت دارای مخاطب می شود.
نخست کتاب هایی که چند چاپ را پشت سر گذاشته اند و بعد کتاب های نایابی که کهنگی اثر باعث جذابیت آن ها شده است. برای رسیدن به ادبیات مطلوب دفاع مقدس باید نیاز را شناسایی کرد و دریافت که قرار است با این کار به کجا برسیم؟ سپس شکاف ها را تشخیص دهیم و برای آن ها برنامه ریزی کنیم. در جامعه ما گاه نظر سنجی اتفاق می افتد اما نیاز سنجی به عنوان یک علم که نباید آن را با نظرسنجی اشتباه گرفت، اتفاق نمی افتد، تا نیاز پنهان مخاطب شناسایی شود و بر اساس آن مراحل مدیریت در این حوزه را برای رسیدن به هدف مشخص پیش ببریم.
در تابستانی که گذشت کتاب ترکه های درخت آلبالو اثر اکبر خلیلی را خواندم. این کتاب بعد از 23 سال، بازنویسی و رونمایی شد. اندیشه این نویسنده ی پیشکسوت، ماندگار است و توانایی این مولف نشان داد که می توان با زبان جدید به سوژه های قدیمی پرداخت؛ اما متاسفانه بسیاری از نویسندگان مخاطب را از زبان خود دور کرده اند و مولفان، تنها احساسی را به مخاطب منتقل و معرفی می کنند.
آثاری که یک نویسنده در ده سال منتشر می کنند باید سیر تکاملی او را نشان دهد، اما بسیاری از مولفان ما در مسیر خود دچار فراز و نشیب می شوند و به طور مشخص در یک مسیر حرکت نمی کنند. مساله دیگر سیاست زدگی برخی از مولفان است که از نویسندگی به عنوان یک ابزار ترقی در پست های مدیریتی بهره می گیرند و ممکن است در اندیشه مولف تازه کار این باور را به وجود بیاورد که برای رسیدن به پیشرفت باید روش این نوع مولفان را در پیش گرفت! برگزاری مراسم رونمایی و نقد کتاب بعد از چاپ اثر، منجر به برداشتن قدم های محتاطانه تر نویسنده می شود و این موضوع، مسأله مهمی در راستای ارتقا کیفیت آثار بعدی نویسنده خواهد شد.
ما در عرصه جنگ با فراوانی سوژه مواجه ایم و این اتفاق به تعبیری حادثه جنگ را تبدیل به بهشت سوژه برای نویسندگان خواهد کرد. علاوه بر این، حمایت از مولف هم امری مهم است، اما در واقع تعداد اندکی از نویسندگان در کشورمان به معنای واقعی کلمه به مقوله مهمی به نام نویسندگی به عنوان شغل و منبع درآمد نگاه می کنند. در جامعه ما افراد به ندرت از این طریق امرار معاش می کنند. نبود مولف حرفه ای و کتاب مناسب باعث شده است تا مخاطب امروز پاسخ های خود را در فیلم های سینمایی دنبال کند.
رمان هایمان در بسیاری از موارد، شبه رمان یا بیانیه اند و در برخی کتاب ها واقعیت ها بیان نمی شوند، بلکه برداشت شخصی افراد به تفکر مخاطب تزریق می شوند؛ ادبیات امروز ما هنوز در مرحله تبلیغ است و به مرحله واقعی پژوهش نرسیده اند. از طرفی باید آفتی را که امروزه رفته رفته مخاطبین را در بر می گیرد، به شدت زدود. مخاطب دنبال اطلاعات به اصطلاح فست فودی ست! در آثار دفاع مقدس، احساس و انگیزه تزریق می شود ولی آنچنان معرفتی که تجلی عشق باشد به دست نمی آید.
در واقع مولف بیش تر دنبال احساسات خوانندگان است تا انتقال مفاهیم معرفت و عشق. به عقیده راقم سطور ما در گروه مولفان، چند دسته نویسنده داریم. نخست نویسندگان مورچه ای که فقط منابع را گردآوری می کنند، دوم نویسندگان کرم ابریشمی که بدون تعامل با بیرون با تکیه برتخیلات دیرین شان، اثری را می نویسد و سوم نویسندگان زنبور عسلی که به اندازه از مباحث مختلف بهره می گیرند و آن ها را با وقایع و اندیشه خود تلفیق کرده و در اختیار مخاطب قرار می دهند.
ادبیات حاصل دوران مدرن است. به عبارت دیگر رمان حاصل جامعه مدرن است. جامعه مدرن و اقتضائاتش، انسان هایی را که در این دوران زندگی می کنند در وضعیتی خاص قرار می دهد. وضعیتی که سبب می شود این انسان، جهان را به گونه ای خاص ببیند و بر این اساس شیوه زندگی اش را تعیین کند. از زمان های قدیم، ادبیات در دسترس ترین و کارامدترین شیوه برای بازنمایی زندگی روزمره بوده است و وظیفه اش به کارگیری زبان روزمره است، به گونه ای که منجر به خودآگاهی شود.
مردم یک جامعه از طریق ادبیات از ساختار جامعه و زندگی روزمره شان آگاه می شوند. فرهنگ انتقال ادبیات دفاع مقدس به مخاطبین نیز همین است. رمان یا داستان کوتاه دفاع مقدس باید مبتنی بر زیبایی شناسی باشد. یکی از اصول زیبایی شناسی پرسپکتیو است که حاصل سوژه گرایی است. در ادبیات دفاع مقدس اثر باید یک شخصیت اصلی داشته باشد.
شخصیت اصلی که بار یک اثر هنری را به دوش می کشد. این شخصیت می تواند یک بسیجی یا یک فرمانده گردان باشد. جایگاه مهم نیست، بلکه شخصیتی باشد که در مقابل حوادث منطقه دچار بحران شود و به همین سبب تمام یک اثر هنری در مقابل یک بحران قرار می گیرد. بر اساس زیبایی شناسی دفاع مقدس، شخصیت اصلی ممکن است دچار شکست یا اضمحلال هم شود، چون جلوه هایی از جنگ تحمیلی، تراژیک است. از این رو بهترین و ماندگارترین آثار ادبیات دفاع مقدس می تواند اثری تراژیک هم باشد؛ همچنین بحث شهادت نیز پایه ای زیباشناسی یک داستان دفاع مقدسی است.
این زیباشناسی می تواند تا حدی در اثر رمانتیک هم باشد و مبتنی بر عشق پایه گذاری شود. عشقی که سرانجام در مقابل مرگ قرار می گیرد. عشقی که در واقع زندگی محور است و افراد دیگر را به ادامه زندگی تشویق می کند، امید آفرین بوده و بر همین اساس، منادی صلح و آرامش است. همه چیز در این زیبایی شناسی واجد معناست و ریزه کاری و جزئیات نیز اهمیت دارد و به سمت جزئی شدن پیش می رود. بنابراین رمان یا داستان دفاع مقدس برای اینکه جلوه گری بیشتری داشته باشد و شکوفا شود باید چند ویژگی اصلی داشته باشد. در درجه اول شخصیت محور باشد. شخصیتی که ممکن است در برابر بحران، حتی به تزلزل و سست بودن خودش هم پی ببرد. ما در دفاع مقدس حادثه داریم. بنابراین دو راه کار برای نویسنده جنگ وجود دارد.
راه آسانتر این است که حادثه را بال و پر دهد و حادثه پرور باشد. در این نوع، شخصیت، مقهور حادثه میشود. چنین رمان جنگی در ایران وجود ندارد.
راه دیگر این است که نویسنده سراغ شخصیت و روابط و احساسات انسانی برود. چنین شخصیتی در مقابل حادثهی جنگ، به نقصان و بی معنایی انسان مدرن پی میبرد و جهان را فانی خواهد پنداشت. این آثار البته ممکن است برچسبی ضد جنگ بخورند. رمانهایی مانند من قاتل پسرتان هستم، یا شطرنج با ماشین قیامت در این حوزه قرار میگیرند.
برخی از خاطرات از این جهت مورد توجه جامعه کتابخوان قرار می گیرد که بیانگر رنج انسان در یک حادثه است. به طور کل، داستانهایی که جنگ تحمیلی را بیان میکنند را در مجموع نباید رمان دانست، چون شخصیتهایی که در جنگ شرکت جستند نمیتوانند از طریق عناصر روایی رمان به عرصه خودآگاهی افراد جامعه راه یابند. بی راه نیست که بیشتر داستانهای جنگ به شکل خاطرات منتقل میشوند. کمتر داستان جنگی وجود دارد که در خاطرات بیان و سپس به رمان تبدیل شود. در نتیجه رمانی که قصد دارد شخصیتهای دفاع مقدس را بیان کند، به ناچار تبدیل به رمان ضد جنگ میشود. از سوی دیگر رمانهایی که سعی میکنند منطبق با سیاستهای فرهنگی دفاع مقدس باشد، دیگر رمان نیستند.
در این بین راه چاره برای برون رفت از این بن بست، پرداختن و حمایت از رمانهایی است که حادثه محور بوده و دارای شخصیت اول داستانی پرداخته شدهای باشند. نویسنده باید حوزه ادبیات جنگ را به خوبی بشناسد و به ابراز و ساختاری که در نوشتن اثر از آن استفاده میشود،آگاه باشد؛ یعنی تئوری ادبی را بداند. یکی از ظرفیتهای شاخص ادبیات جنگ تحمیلی آن است که از محتوای دینی در ادبیات مدرن استفاده کنیم که این کار چندان انجام نشده است و اگر از این ظرفیت استفاده شود میتوان حتی رئالیسم جادویی را وارد محتوای دینی آثار دفاع مقدسی کرد.
همانطور که درخت، درخت است و گل، گل؛ ادبیات جنگ تحمیلی به معنای واقعی کلمه، پرداختن صرف به حوادث جنگ نیست، بلکه شکل دادن هنری این حوادث به صورتی کلان و معتبر و شکوفا کردن شخصیت های داستانی ست که در بطن ماجرا قرار داشتند و هر کدام در طول تمامی آن سال ها دارای آرزوها و آرمانهایی بودهاند و نیک میدانستند روزگاری فراخواهد رسید که آیندگان دربارهشان داستانهای فراوانی خواهند نوشت.
محمد طالبی