دلنوشته دختر شهید مدافع حرم/ باباهایی که شهید می شوند زنده اند

این یادگار شهید می نویسد: وقتی می گویم بابا انگار همه را دارم. این یعنی تو هستی. پس درست شنیده بودم . بابا هایی که شهید می شوند زنده اند، پس برای این است دلم هنوز گرم بودنت است ، بابای مهربونم ! زهرا دلش برایت بی تاب است...
کد خبر: ۸۳۰۱۹
تاریخ انتشار: ۲۸ ارديبهشت ۱۳۹۵ - ۱۹:۳۷ - 17May 2016

دلنوشته دختر شهید مدافع حرم/ باباهایی که شهید می شوند زنده اند

به گزارش گروه سایر رسانه های دفاع پرس، در دیدار و گفت و شنود صمیمی در هرمزگان با همسر و فرزندان شهید عبدالحمید سالاری؛ اولین شهید مدافع حرم استان هرمزگان، همسر این شهید گرانقدر از نگارش دلنوشته ای به قلم زهرا تنها دخترشهید خبر داد و چند روز بعد آن  دلنوشته را برای انتشار در اختیار پایگاه جامع فرهنگ ایثارو و شهادت هرمزگان؛ نوید شاهد قرار دادند.
 



متن دلنوشته زهرا خانم سالاری سراسر احساس ناب و توصیف یک پدر آسمانی به شرح زیر است:

ولا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون

سلام بابایی منم زهرا، گفتم بابایی دلم بیشتر هواتو کرد بگذار چند بار تکرار کنم تا آرام بگیرم بابا، بابا، بابا.

وقتی می گویم بابا ناخواسته لرزش پاهایم می رود . وقتی می گویم بابا ، قوت می گیرم . وقتی می گویم بابا انگار همه را دارم . این یعنی تو هستی . پس درست شنیده بودم . بابا هایی که شهید می شوند زنده اند پس برای این است دلم هنوز گرم بودنت است ، بابای مهربونم ! زهرا دلش برایت بی تاب است .

می دانی، شجاع من ، مرد قوی خانه ما ، مظلوم من! مامانم همیشه می گوید چه معامله ای کرده ای با خدا که این چنین عزیزت کرد؟. من منظورش را خوب نمی دانم اما کسی تو را نمی شناخت چه شده که هر جایی پا می گذارم عکس تو با نگاهم گره می خورد به چشمانی که خیره به نگاهم می شود و امروز چه پر افتخار شدی .

6 سال است که درس می خوانم و تو هیچ وقت پای تمرین ریاضی ، علوم و اجتماعی من نبودی اما همین که حال نیستی ، همین که از تمام داشتنت حق من و داداشم شده یک قاب عکس.

یک درس را خوب به من آموختی نه به من به همه همکلاسی هایم به مدرسه مان ، به شهرمان و به خیلی ها.

تو حرف نزدی و عمل کردی تو به ما آموختی ، می شود آرام و بی صدا بود اما قهرمان شد و امروز بابای ساکت و آروم من شد قهرمان کشورم . بابای خوبم بیا بیا که اندازه ده تای بچگی هایم با تو حرف دارم امروز

دیگر من شرمنده حضرت رقیه (س) نیستم . صدای هل من ناصر حسین (ع) که هنوز همه عالم را گرفته ، تو بودی که لبیک گفتی . زیارتت قبول زائر بی بی زینب (س).

تو با اسلحه رفتی ایستادی تا آجر از آجر حرم عمه سادات تکان نخورد . من و مادرم می ایستیم چادر را محکمتر می گیریم و برادرم قلم علم بر انگشتانش می فشارد تا با معرفت از کشور و اسلام دفاع کنیم .

 



شهادتت مبارک پدر مهربانم و من حرف دارم با همه مردم کشورم ، چند سالی بود جای دختر بچه های کوچک پشت تریبون های یادواره های شهدا خالی بود سالیانی ست که دفاع مقدس به پایان رسیده و بزرگ شدن آن دختر که با آرزوی یک آغوش پدر شب می خوابیدند ، اما امروز انگار جوشش دارد خون عاشوراییان در رگ های مردان سرزمینمان .

این بار یادواره ها با موضوع مدافعان حرم بر پا شده اصحاب حسین عاشورا سینه سپر کرده اند که تیری به خیمه ها نرسد و امروز باباهای سرزمین ما و مسلمانان سر برافراشتن در مقابل گلوله ها که آتش گرفتن خیمه ها تکرار نشود و من هنوز گرمای دست رهبر مهربانم را روی سرم احساس می کنم و دل قرص به وجود نازنین شان است از خدای متعال خواستارم پرچم مولایمان امام خامنه ای بزودی زود برسد به دست صاحب و مقتدایش حضرت حجت بن الحسن عسکری (ع).

مدیر مدرسه مان گفت؛ این بار اسم زهرا سالاری هم اضافه شد به طرح شاهد مدرسه و این قصه ادامه دارد....

شهید عبدالحمید سالاری سال 1355در روستای سردر ازتوابع شهرستان حاجی آباد در استان هرمزگان به دنیا آمد ، دوران کودکی تا پایان دوران راهنمایی را در زادگاهش گذراند .

ایشان در 26 مهرماه سال 1394مصادف با چهارم ماه محرم از طریق بسیج استان سیستان و بلوچستان پس از گذراندن دوره های آموزشی در تهران برای دفاع از حرم حضرت زینب (س) و مبارزه با گروه های تکفیری و داعش عازم شهر دمشق در کشور سوریه می شود و پس از زیارت حرم مطهر حضرت زینب (س) و حضرت رقیه (س) عازم شهر حلب می شوند تا اینکه در روز سه شنبه 3 آذر1394 مصادف با دوازدهم ماه صفر به درجه رفیع شهادت نائل آمدند .

پیکر مطهرش پس از ورود به کشور عزیزمان ایران با شکوه خاصی در تاریخ 14آذرماه 1394 بر روی دستان مردم شهید پرور بندرعباس تشییع و در تاریخ 15آذر1394 درروستای سردر زادگاهش به خاک سپرده شد .

از ایشان دو فرزند به نام های محمد امین و زهرا به یادگار مانده است.

یادش گرامی و راهش پر رهرو باد.

منبع: نوید شاهد

نظر شما
پربیننده ها