یادی از سردار شهید "محمد بروجردی"؛

مسیح کردستان

او را مسیح کردستان می‌نامیدند چرا که پیش از هر چیز نگاه فرهنگی و اجتماعی داشت و همواره به فکر این بود تا زمینه‌هایی ایجاد کند تا مردم کُرد، خود به مقابله با ضدانقلاب بپردازند. پیشمرگان مسلمان کُرد حاصل آن نگاه فرهنگی و اجتماعی آن فرمانده نظامی بود.
کد خبر: ۸۳۴۷۷
تاریخ انتشار: ۰۱ خرداد ۱۳۹۵ - ۱۴:۴۰ - 21May 2016

مسیح کردستان

به گزارش گروه حماسه و جهاد دفاع پرس، محمد بروجردی، در سال 1333 در یکی از بخشهای شهرستان بروجرد به دنیا آمد. شش ساله بود که پدرش را از دست داد و گرد یتیمی بر چهرهاش نشست. مهاجرت وی به یکی از محلههای جنوبی تهران، آغاز دوران سخت کودکیاش به شمار میرفت تا روحش با حوادث تلخ روزگار صیقل خورده و بر پهنه دلهای دوستانش، درخشیدنی از مِهر آغاز کند. از هفت سالگی در دو سنگر تلاش برای کسب معاش و کوشش برای کسب علم و دانش به زیبایی درخشید و شاگرد اول هر دو کلاس شد.

در سال 1347 در حالی که چهارده سال بیشتر نداشت قدم به دنیای پر تب و تاب مبارزه گذاشت. اولین جرقههای مبارزه و قیام درزندگی او، در پای درس روحانی مبارز، حاج عبداللّه بوذری زده شد و برای اولین بار با شنیدن تفسیر قرآن و نهج البلاغه در محضر این روحانی بیدار و آگاه و مشاهده رساله امام، فهمید که مسیر زندگیاش را پیدا کرده است.

شهید بروجردی خود از آن روزها چنین حکایت میکرد: «وقتی به این کلاسها رفتم، قرآن را خواندم و مفهوم آیات آن را فهمیدم، چشم و گوشم روی خیلی مسائل باز شد. معنای طاغوت را فهمیدم. فهمیدم امام کیست و چرا او را از کشور تبعید کردند».

چندی بعد، به وسیله همین روحانی مبارز، با یکی از مبارزان مشهور، شهید حاج مهدی عراقی آشنا شد. ایشان وی را با تشکیلات مکتبی هیأتهای مؤتلفه اسلامی مرتبط ساخت و شهید بروجردی، پیک محرمانه حاج مهدی عراقی شد که با مهارت و شجاعت کتابها، نوارها و اعلامیههای امام خمینی رحمه الله را از جایی به جای دیگر منتقل میکرد.

با درسهایی که از فعالیتهای سیاسی و تبلیغاتی بر ضد رژیم شاه گرفته بود، به این نتیجه رسید که سرنگونی دیکتاتوری آمریکایی شاه، به تشکیل گروهی منسجم نیاز دارد. از این رو، در سال 1356 با رهبری و سازمان دهی خود، «گروه توحیدی صف» را با هدف فعالیتهای مسلحانه پدید آورد و به صف دیگر گروههای مبارز و مسلح کشور پیوست.

شهید بروجردی، نام گروه توحیدی صف را از آیه چهارم سوره مبارکه صف قرآن کریم گرفت که خداوند در آن میفرماید: «خداوند کسانی را دوست میدارد که در راه او پیکار میکنند؛ گویی بنایی آهنیناند». از این رو، این آیه، همواره بر روی تمام اطلاعیهها و جزوههای این گروه به چاپ میرسید.

هم زمان با ورود پیروزمندانه امام خمینی(ره) به ایران، به امر شهید بهشتی و با نظارت شهید حاج مهدی عراقی، مسؤولیت تشکیل و سرپرستی حفاظت از رهبر کبیر انقلاب به شهید بروجردی محول شد. این مسؤولیت در حالی به ایشان و گروهش محول شد که سازمان مجاهدین خلق، از پاریس پیشنهاد حفاظت از امام را به خاطر بهره برداریهای تبلیغاتی و سیاسی داده بودند، اما شهید بروجردی با دادن طرحی دقیق و مسلح کردن حدود چهار هزار نفر، موفق شد نظر مثبت اعضای شورای انقلاب را جلب کند. بدین ترتیب، آنها با موفقیت تمام، در مسیر فرودگاه تا بهشت زهرا و از آن جا تا مدرسه رفاه، با وجود سیل جمعیت و وجود عناصر ناپاک باقی مانده از رژیم منفور پهلوی، از امام محافظت کردند.

فعالیتهای انقلابی شهید بروجردی پس از سرنگونی رژیم منحوس پهلوی و پیروزی انقلاب، دامنه گسترده تری پیدا کرد. وی که مسؤول حفاظت از محل سکونت امام بود، یک ایستگاه تلویزیونی راه اندازی کرد که پیامها و اعلامیههای لازم، از آن برای مردم پخش میشد و به «ایستگاه انقلاب» معروف گشت. هم چنین شهید بروجردی و یارانش، از راه شنود مکالمات، موفق شدند توطئههای بزرگی را در نطفه خفه کنند و در شناسایی و دستگیری عوامل شکنجه و اختناق رژیم و نیز جمع آوری اسناد و اطلاعات مربوط به آنان، نقش حساسی را ایفا کنند که در ادامه این حرکت، مسؤولیت سرپرستی زندان اوین به عهده شهید بروجردی گذاشته شد.

شهید محمد بروجردی، از پایه گذاران اصلی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بود. با شروع غائله کردستان، گویی سرنوشت فرزند رشید خطه بروجرد، در عرصهای دیگر رقم خورد؛ عرصهای که در آن، از یک سو نبرد با چریکهای فدایی و کومله و حزب دمکرات و دیگر تجزیه طلبان بود و از سویی دیگر، خیانت عناصر خائن دولت بنی صدر و کارشکنیهایی که هر انسانی را از ادامه کار مأیوس میکرد، انتظار شهید بروجردی را میکشید. اما درچنین شرایط وخیمی، شهید بروجردی مأیوس نشد و مصمم و قاطع، خردمندانه با تنگناها و معضلات برخورد میکرد و میکوشید با آگاهی دادن و بیدار ساختن مردم آن خطه، به کمک خود آنها بر دشمن پیروز شود.

با آغاز غائله کردستان، شهید محمد بروجردی، خدمت به مردم محروم این استان را بر عافیت نشینی ترجیح داد. او به سرعت راهی کوههای سرد و سر به فلک کشیده کردستان شد و در جادههای پر پیچ و خم و در کمرکش کوههای آن، به قدری تلاش و مبارزه کرد و به قدری از جان مایه گذاشت که به بالاترین مقام دست یافت.

این مقام، نه فرماندهی سپاه غرب و نه جانشینی قرارگاه حمزه سیدالشهدا و نه پایه گذاری تیپ شهدا بود؛ بلکه والاترین مقام را مردم مظلوم و زجر کشیده دیار کردستان به او دادند و آن، لقب «مسیح کردستان» برای شهید بروجردی بود.

سرانجام در اول خرداد سال 1362، وقتی برای پاک سازی مهاباد راهی آن جا شده بود، در ساعت دوازده ظهر بر اثر انفجار مین در جاده مهاباد ـ نقده به شهادت رسیدند.

شهید بروجردی در بخشی از وصیت نامه خویش آورده است: «بسمه تعالی. پس از حمد خدا و طلب استغفار از او ـ که برگشت همه به سوی اوست ـ و درود بر محمد و آل محمد صلی الله علیه و آله و درود بر امام امت و همه شهیدان در طول تاریخ، از همه برادرانی که در طول عمرم با آنها تماس داشتهام، طلب آمرزش میکنم. هر کس این وصیت نامه را میخواند، برایم طلب آمرزش کند؛ زیرا که من از این دنیا با کوله باری خالی میروم. والسلام. محمد بروجردی»

انتهای پیام/

نظر شما
پربیننده ها