به گزارش خبرنگار حماسه و جهاد دفاع پرس، 17 خردادماه سال گذشته بود که در نشستی خبری با حضور سردار باقرزاده و رسانه های داخلی و خارجی فرمانده کمیته جست و جوی مفقودین از کشف پیکرهای مطهر 175 شهید دوران دفاع مقدس در خاک عراق خبر می دهد. این برای اولین بار است که تعداد بالایی از شهدا در خاک عراق تفحص می شوند. اما آنچه خبر حضور این شهدارابا دیگر شهدای تفحص شده متمایز می کرد نوع شهادت و دست بسته بودن برخی از این شهدا بود که پس از اعلام موضوع یه تیتر یک خبرهای رسانه ها تبدیل شد.
نشست خبری و تصویر شهید غواص دست بسته
در خلال نشست خبری، سردار باقرزاده پیکر یکی از شهدای غواص را در تابوتی شیشه ای به معرض دید خبرنگاران و لنز دوربین رسانه ها قرار داد. وسایلی از قبیل سیم، مفتول و پارچه هایی که توسط آنان دست غواصان بسته شده است نیز به درآمده. عکاسان و خبرنگاران حاضر در مراسم تحت تاثیر مظلومیت شهدا قرار می گیرند و اشک از چشمهایشان روان می شود. چند دقیقه بیشتر لازم نبود تا اولین تصاویر از شهدای غواص و خط شکن در شبکه های مجازی پخش شود.
روزهای بعد اوج مانور رسانه ها، شبکه ها و تیم های فرهنگی و تبلیغاتی بر موضوع شهدای غواص و خط شکن بود. واکنش مسئولان و مقامات و هنرمندان به تفحص شهدای غواص و خط شکن اتفاقی غیر قابل باور بود. هرکس برحسب هنر و توان خود به خلق اثری در خصوص شهدای غواص پرداخت. هر روز عکس، پوستر، نقاشی، نکته و مطلبی نبود که از این شهدا در رسانه ها منتشر نشود.
فضای سیاسی کشور بر سر مسئله هسته ای و انجام مذاکرات مقامات سیاسی کشور با طرف های غربی نیز دستخوش مقایسه با فضای حاکم برجامعه در اثر حضور غواصان و خط شکنان شده بود. برخی ورود پیکرها را درس آنان به ملت برای ایستادگی و مقاومت دانستند و برخی آن را دمیدن روح زندگی به قلب مرده ی شهر تعبیر کردند.
تا روزها پس از انتشار خبر مربوط به تفحص شهدا حال و هوای کشور جور دیگری بود. هر روز گروه ها و شخصیت ها در شبکه های مجازی از شهدای غواص و خط شکن صحبت می کردند. دل های مردم با دل های رنگ خدایی گرفته بود و همه آماده استقبال از دلاوررمدانی بودند که 29 سال در خاک غربت سرفرازانه سر بر خاک نهاده بودند.
دعوت نامه ای برای مردم
دعوت نامه شهدا با این مضمون منتشر شد: " عمری پیشمان نبودهاند و عطر تنشان را فراموش کردهایم. اما همینکه خبر آمدنشان بیاید، کیفور میشویم از بوی تنشان، و بوی لباس خاکیشان که امروز بوی بهارنارنج به خود گرفته. بوی نفسشان ـ آن نفسِ بهشتی، که ۲۹ سال با حضرت خورشید دمخور بوده ـ شهر را زیر و رو میکند. شهر به هم میریزد و همه درباره یک عدد صحبت میکنند؛ ۱۷۵.
۱۷۵غواص و خطشکن، که ۲۹ سال پیش، مردانه، با سکوتی از جنس صبرِ مردانِ مرد، ایستاده بودند. تا آن لحظهی موعود فرابرسد و یکی یکی، با قامتی که خاک هم یارای خم کردن آن را نداشت، از راه برسند. حال و هوایمان را عوض کنند، دستمان را بگیرند و ما را از کوچهپسکوچههای روزمرگی بیرون بکشند، تا قدری در آستانشان نفسی تازه کنیم.
آنها لحظهی موعود را خوب میشناسند. عجله نمیکنند، اما فراموشمان نیز نمیکنند. حالمان که بد میشود، سر میرسند. مثل پدرانی که نگران فرزندانشان هستند. تندتند از راه میرسند، در آغوش میکشندمان و اجازه میدهند یک دل سیر در بغلشان اشک بریزیم. آرام که شدیم در گوشمان زمزمه میکنند؛ زمزمههایی که هیچجا جز رؤیا شبیهشان پیدا نمیشود.
به رویمان لبخند میزنند دستی به سرمان میکشند، دستشان را جلوی صورتمان سایه میکنند و رو به خورشید مسیر را یادآوری میکنند. گویی اینهمهسال صبر کردهاند، برای همین روز، برای همین لحظه. تا شوقی را در دلمان بیندازند.
مأموریتشان ما هستیم، ما آدمهای همین شهر. که گَردِ رخوت، جلای دلمان را گرفته و نفسمان را به خسخس انداخته. پس، پا پس نکشیم. بهسویشان برویم و از آغوششان بهره گیریم. شاید برات ماه شعبانمان را گذاشته باشند برای ۲ روز دیگر؛ سهشنبهی موعود!"
بلاخره روز موعود فرا رسید و رسانه ها از تشییع پیکر شهدا در روز 25 خردادماه در میدان بهارستان خبر دادند. تهران ساعت ها را سپری می کرد تا میزبان 270 پرستوی شهید باشد، 175 شهید از غواصان و خط شکنان و مابقی از شهدای تازه تفحص شده. گروه های مختلف مردمی با اعلام حضور در مراسم تشییع شهدا از عموم مردم تقاضا کردند تا در این مراسم شرکت کنند.